با وارد کردن #شـئ ଽ داخل خودش، #چـشمانـش 𑑇 رو بست و لعنتی به | 「TAEKOOK♔ᴀʀᴄʜɪᴠᴇ」
با وارد کردن #شـئ ଽ داخل خودش، #چـشمانـش 𑑇 رو بست و لعنتی به #تـهیونـگ فرستاد که حتی کمی #لـوب ꨰ هم در اختیارش نذاشته بود. 𑑎صدای خندهی تهیونگ به گوشش رسید و زمانی که چشمانش رو باز کرد، پسر بزرگتر رو در حالی که جلوی #قـفـس ꩖ با #پسـتونکـی ᨶ تو دستش بود دید. دهـانـش رو باز کرد تا شئ مورد علاقهش رو وارد #دهـانـش ᜁ کنه. ঀبه #پسـتونـک Ⲹ مکی زد و سعی کرد حرکتش رو شروع کنه. #قـلـادهی پسر تو دستای تهیونگ بود و جلوی قفس زانو زده بود و با نیشخند #کـنایهامیـزی ৎ روی لبش به اون نگاه میکرد. 𑑛 "خودت رو به #فـاک بده #هـرزه ⴀ... خودتو به فاک بده.. سریع تر... سریع تر #جـونگـکوک.... همینه پسر، همینه... سریع تر" ఽ