Get Mystery Box with random crypto!

ضمیر ناخودآگاه

Logo of telegram channel lootimooti — ضمیر ناخودآگاه ض
Logo of telegram channel lootimooti — ضمیر ناخودآگاه
Channel address: @lootimooti
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 25
Description from channel

برای پیشنهاد و تبلیغات با آیدی زیر در ارتباط باشید @salizono لینک کانال https://t.me/joinchat/AAAAADx2rVvmoIVe863GGQ

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages 2

2019-01-07 01:41:29 ت پیامی قوی برای جهان و مهم‌تر از آن برای ضمیر ناخودآگاه‌تان می‌فرستید.

گاهی اوقات هم بیش از اندازه بر روی توانایی‌های خود حساب باز می‌کنیم. بهتر است در انتخاب افرادی که می‌خواهیم با آنها درمیان بگذاریم و کمک بگیریم، وسواس زیادی به خرج ندهیم. مثلی هست که می‌گوید «هرکسی را بهر کاری ساختند».

۶. از قبل برای زمانی که انگیزه‌تان ته می‌کشد، آمادگی داشته باشید
این مرحله به طرز فکر افراد شکست‌خورده مربوط نمی‌شود. برعکس، به دلیل برخی ناکامی‌ها و خستگی‌های مفرط در راه رسیدن به هدف، به یک نیروی انگیزشی نیاز پیدا می‌کنیم. وقتی چنین اتفاقی برای من می‌افتد، به این فکر می‌کنم که دیگران برای رسیدن به اهداف خود چه سختی‌هایی را تحمل می‌کنند و حتی افرادی هستند که غصه‌ی شرایطی که در آن هستند را نمی‌خورند. به نظر من کسانی که با یک بیماری جدی مبارزه می‌کنند و کسانی مانند بازماندگان جنگ، قوی‌ترین الگوهایی هستند که من می‌توانم به آنها استناد ‌کنم.

اینجا است که وینستون چرچیل (نخست‌وزیر بریتانیا در زمان جنگ جهانی دوم) می‌تواند به ما انگیزه‌ی لازم را بدهد. بعد از اینکه در جنگ جهانی دوم، آلمان ۵۷ بار به طور متوالی لندن را بمباران کرد، ‌از چرچیل خواسته شد تا برای گروهی از دانش‌اموزان سخنرانی کند، در آن جمع، او جمله‌ی امیدبخشش را چنین گفت: «هرگز، هرگز و هرگز تسلیم نشو.»

۷. به ندای مثبت درون خود گوش دهید


همیشه دلایلی را که باید به راه‌تان ادامه بدهید به خودتان یادآوری کنید. استیو جابز خودانگیزشی را به خوبی توضیح می‌دهد: «به نظر من افراد تاثیرگذار، نه فقط آنهایی که یک روز می‌آیند و می‌روند، آنهایی که ماندگار می‌شوند،‌ افرادی هستند که از درون برانگیخته شده‌اند. چراکه در فراز و نشیب تغییراتی که در نظرات و سلایق دیگران به وجود می‌آید، وقت‌هایی هست که مورد انتقاد واقع می‌شویدو انتقاد برای همه سخت و گران است. وقتی به شما انتقاد می‌شود‌، یاد می‌گیرید عقب بایستید و به ندای درون خود گوش دهید که می‌گوید «ادامه بده». به این معنی که شما به تشویق و تحسین دیگران نیازی ندارید، و اگر در انتها از آن بهره‌مند شدید که چه بهتر. تشویق، اندکی برای شما کم‌اهمیت‌ می‌شود،‌ به همان اندازه انتقاد نیز اهمیتش را برای شما از دست می‌دهد و این لحظه‌ای است که شما از درون برانگیخته شده‌اید.»

درک جامعی از زندگی و هدف خود به دست آورید
طرز فکر انتزاعی‌تری نیز درباره‌ی انگیزه وجود دارد که هدف اصلی زندگی را مورد سوال قرار می‌دهد و در پی پاسخ به این سوال است که «چرا ما اینجا هستیم؟»، خاخام هیلل (که در زمان مسیح می‌زیسته است) جمله‌ی معروفی دارد: «‌اگر شما نه! پس چه کسی؟»، «اگر زمان حال نه! پس چه وقت؟» اگر عمیقا این کلام را درک کنید،‌ به سادگی آن را فراموش نخواهید کرد.

تفسیر جامع دالای لاما (رهبر دینی بوداییان تبّت) در این‌باره برای من جالب است. وقتی از او سوال شد چه چیزی درباره‌ی انسانیت، بیشتر او را متعجب ساخته است، پاسخ داد: «انسان! چون انسان سلامتش را فدای پول می‌کند. سپس پول را برای به دست آوردن سلامتی صرف می‌کند. آنقدر برای آینده نگران است که از لذت زمان حال غافل می‌شود و در نهایت نه در حال زندگی می‌کند و نه در آینده؛ طوری زندگی می‌کند که گویی مرگ در انتظار او نیست و وقتی می‌میرد، آنطور که باید زندگی نکرده است
446 views22:41
Open / Comment
2019-01-07 01:41:29 طور برای رسیدن به هدف با انگیزه بمانیم؟

توسط نرجس وکیلی آخرین به‌روزرسانی شهریور ۹۶ زمان مطالعه: ۶ دقیقه
انگیزه
۴۹
اشتراک‌گذاری
انگیزه، نیروی محرکه‌ای است که برای رسیدن به هدف به آن نیاز داریم. گاهی حتی تحت بهترین شرایط هم حفظ انگیزه دشوار به نظر می‌رسد. حال در نظر بگیرید لیست کارهایی که باید انجام دهید، سر به فلک ‌بگذارد، رزومه‌ی شما تایید نشود. اتومبیل و ماشین لباسشویی همزمان از کار بیفتند و تمام روز برای انجام پروژه‌هایتان فرصتی نداشته باشید. در چنین شرایطی چطور می‌توان با‌انگیزه ماند؟


ممکن است با یک سری از روش‌های ساده‌ی روانشناسی که همه‌ با آن آشنا هستیم، برای حفظ انگیزه تلاش کنیم مثلا «تصویری از خود ایده‌آل‌مان را به در یخچال بزنیم. چک یک‌ میلیون تومانی در وجه خودمان بنویسیم و آن را به مانیتور کامپیوتر بچسبانیم و یا عبارت تاکیدی (من نیمه‌ گمشده‌ام را جذب خواهم کرد) را روی آینه بنویسیم.»

برای ایجاد انگیزه لازم نیست از ترفندهای شعبده‌بازی چیزی بدانیم. هیچ اقیانوسی بطری حاوی انگیزه به ساحل نمی‌آورد و هیچ دارویی در ما تولید انگیزه نخواهد کرد. نویسندگان، سخنوران و کسانی که راه‌حل‌های انگیزشی خودشان را برای زندگی ارائه می‌دهند و آنها را به صورت DVD و سمینار، در اختیار شما می‌گذارند. اما من با چند دهه تجربه‌ی مطالعاتی درباره‌ی افراد موفق، به هفت نکته‌ی اساسی در حفظ انگیزه دست یافته‌ام که در این راه به شما کمک خواهد کرد، چه بخواهید یک پازل ده هزار تکه‌ای را کامل کنید، چه بخواهید قله کلیمانجارو را فتح کنید. مقاله زیر را بخوانید تا ببینید چطور می‌توانیم برای رسیدن به هدف با انگیزه بمانیم.


۱. هدفی تعیین کنید و با تمام جزئیات آن را در ذهن خود تجسم کنید


هدف خود را ببینید و حسش کنید. انتظار دارید وقتی که به هدف خود می‌رسید چه صداهایی را بشنوید؟ وزش باد میان موهایتان؟ تشویق حضار؟ به تمام این صداها در ذهن خود گوش کنید. وزرشکاران موفق تمام عملکرد خود را از ابتدا تا لحظه‌ی آخر- حتی آن قطره‌ی عرقی که پس از رسیدن به خط پایان بر صورت‌شان می‌نشیند- در ذهن تجسم می‌کنند.

۲. دلایل خود را برای رسیدن به هدف بنویسید


سررشته‌ی امور در این جهان پرهیاهو به راحتی از دست می‌رود و اگر حواس‌تان نباشد از جاده‌ی اصلیِ رسیدن به هدف خارج می‌شوید. به همین دلیل باید سفت و سخت به هدف خود بچسبید و لیستی از دلایل خود برای رسیدن به هدف تهیه کنید. محض اطمینان این لیست را با خودکار بنویسید. مطالعات نشان می‌دهد که وقتی برای نوشتن از دست استفاده می‌کنیم به صورت دستی بین کلمات ارتباط برقرار می‌کنیم و با این کار مغز را به صورت فعال در این فرآیند شرکت می‌دهیم. تایپ کردن یک عمل ماشینی است که کار آن صرفا انتخاب حروف است و در آن ارتباط مغزیِ کمتری صورت می‌گیرد.

۳. هدف خود را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید و اهداف جزئی و پاداش‌هایی را برای خود در نظر بگیرید


من نام «قطعه‌بندی» را برای این روش در نظر گرفته‌م. در اینجا قطعه‌بندی به معنای تقسیم هدف به اجزای کوچک‌تر است. به نظر من این روش بهترین درمان غیردارویی برای اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی است. تونی رابینز، که مسلما پیش از هر چیز یک سخنران انگیزشی و یک مربی توسعه‌ی فردی است می‌گوید: «منشا اصلی استرس انبوه کارهایی است که بر سر ما ریخته است. اگر روی پروژه‌ای کار می‌کنید و می‌خواهید تمام کارها را همزمان انجام دهید، استرس شما را از پا درمی‌آورد.»

از روش قطعه‌بندی استفاده کنید. من برای انجام پروژه‌هایم آنها را به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم کرده و به تدریج آنها را تکمیل می‌کنم. هدف خود را به قسمت‌های کوچک و واقع‌بینانه تبدیل کنید و هر بار یک بخش را انجام دهید. علم عصب‌شناسی می‌گوید هر موفقیت کوچکی، مرکز پاداش در مغز را فعال می‌کند و باعث تولید هورمون دوپامین می‌شود. تولید دوپامین تمرکز را افزایش می‌دهد و ما را برای انجام مرحله‌ی بعد تشویق می‌کند. با کاری شروع کنید که کمتر از همه به آن علاقه دارید، از مرتب کردن کاغذها و صورت‌حساب‌هایتان گرفته تا آماده شدن برای پیدا کردن یک شغل جدید.

۴. ناامید نشوید


برای رسیدن به هدف‌تان استراتژی داشته باشید، اما همیشه آماده تغییرات هم باشید، چون همه چیز قابل پیش‌بینی نیست. در این مورد توصیه‌ی توماس ادیسون را آویزه‌ی گوش می‌کنیم:‌ «من شکست نخوردم. فقط ۱۰۰۰۰ شیوه کشف کردم که جواب نمی‌داد.»، «بزرگ‌ترین نقطه ضعف ما تسلیم شدن است.» «مطمئن‌ترین راه برای کسب موفقیت است این است که بگوییم: این دفعه دیگه موفق می‌شم!».

۵. کمک بگیرید


لازم نیست برای رسیدن به هدف یک ارتش را بسیج کنید اما حتی اگر به لحاظ تئوری احساس می‌کنید به تنهایی از پس کارها برمی‌آیید باز هم بهتر است دیگران را در جریان بگذارید، به همین دلیل است که مراسم ازدواج در حضور شاهدان انجام می‌شود. با بیان هدف‌تان به دیگران، در حقیق
465 views22:41
Open / Comment
2019-01-07 01:39:15 وقعیت کنار می‌آمد. بعد چند لحظه تصور کنید که جای او هستید؛ در همان شرایط و موقعیت، ولی شما آن قهرمان هستید. این کار را تا زمانی که حس کردید می‌توانید ویژگی‌های او را در خودتان به وجود بیاورید ادامه بدهید.

۷. یک تصویر قوی از خودتان بسازید


صرفِ متقاعد کردنِ خودتان به اینکه می‌توانید کاری را انجام بدهید برای رسیدن به خودباوری کافی نیست. خودباوریِ حقیقی زمانی به دست می‌آید که به تدریج بتوانید به درجه‌ای برسید که خودتان را در حال آرامش اجتماعی ببینید؛ در حالی که کاری را که می‌خواهید شروع کرده‌اید، کتابی که را می‌خواستید نوشته‌اید و یا هر چیز دیگری را که لازم بوده باور داشته باشید انجام داده‌اید و همان آدمی شده‌اید که می‌خواستید.

این عادت را برای خودتان به وجود بیاورید که هر روز چند دقیقه بنشینید و چشم‌هایتان را ببندید و خودتان را ببینید که با قاطعیت، آرامش و قدرت رفتار می‌کنید. این تمرین تصویرسازی قوی به این معنی است که شما می‌توانید از خودتان یاد بگیرید که چطور اعتماد به‌نفس و خودباوری داشته باشید، و طوری عمل کنید که شانس موفقیت‌تان به حداکثر برسد. تصور کنید دارید خودتان را در تلویزیون می‌بینید. بعد آن «شما»یی که در تلویزیون است یادتان می‌دهد که چطور با خودباوری عمل کنید. خواهید دید که هر چه بیشتر این تمرین را تکرار کنید، بیشتر شبیه آن آدمی می‌شوید که در صفحه‌ی تلویزیون می‌بینید.

حتما بخوانید:
خانم‌ها چطور می توانند با اعتماد به نفس بیشتری در محل کارشان صحبت کنند؟


خودباوری به معنی تکبر و نادیده گرفتن کمبود‌ها نیست. به معنی کامل دانستن خودتان، همانطور که هستید هم نیست. خودباوریِ شما تمرکز بر چیزی است که خواهید شد. و بخش مهمی از خودباوری حاصلِ دانستن نقطه ضعف‌ها و با آرامش رو به رو شدن با آنهاست.

خودباوری به شما این توانایی را می‌دهد که از اشتباه کردن وحشت نکنید و با شکست کنار بیایید و آن را طوری ببینید که واقعا هست: یک عقب‌نشینی موقت، و نه ابدی. و همانطور که خودباوری‌تان بالا می‌رود، متوجه می‌شوید که مردم هم بیشتر شما را باور می‌کنند. چون نه پرِ جادویی، بلکه قدرت درونی خودتان است که به شما کمک می‌کند تا پرواز کنید
361 viewsedited  22:39
Open / Comment
2019-01-07 01:39:15 د.

هر باور منفی‌ای را که در مورد خودتان دارید در نظر بگیرید و با کمک خلاقیت‌تان آن را طوری برگردانید که به یک نکته‌ی مثبت تبدیل بشود. (دامبو و گوش‌هایش را به یاد بیاورید.) این کار برای‌تان سرگرم کننده خواهد بود.

نکته‌ی بعدی مورد علاقه‌‌ی من است:

۴. قدرت‌های برترتان را تقویت کنید


قدرت‌های فراطبیعی قهرمان‌های مشهور را در نظر بگیرید و قبل از این که روزتان را شروع کنید آنها را برای خودتان بنویسید. این قدرت‌ها ممکن است هر چیزی باشند، مثلا سرعت فوق‌العاده، توانایی بالا رفتن از دیوار، پرواز کردن، دیدِ اشعه‌ی ایکسی…یا هر چیزی که به ذهن‌تان رسید. دارید از خودتان می‌پرسید چرا این کار را به شما پیشنهاد می‌کنم؟ دلیلش این است که «مجهز کردن» ذهن‌تان با فکر کردن به این ویژگی‌های مثبت واقعا می‌تواند در رفتارتان مؤثر باشد.

علاوه بر این قدرت‌های فوق‌العاده، همه‌ی ویژگی‌های مثبتی را که به ذهن‌تان می‌رسد بنویسد. نه فقط آنهایی که در خودتان می‌بینید، بلکه هر ویژگی‌ای که به نظرتان مثبت است. هر صبح، قبل از خروج از خانه آنها را بنویسید. مثلا فهرست من می‌تواند شامل این موارد باشد:

قدرت

وقار

آرامش

هوش

شوخ‌طبعی

سخاوتمندی

تیزهوشی

کاریزما

جاذبه‌ی جنسی

خوشرویی

شهرت

اراده

و این فهرست را می‌توان همین طور ادامه داد. من از شما نمی‌خواهم که روی ویژگی‌هایی که دارید، یا حتی بعدا می‌خواهید به دست بیاورید تمرکز کنید، فقط می‌خواهم توجه‌تان را روی کلمات بگذارید. هر روز چند دقیقه برای نوشتن آنها و چند دقیقه برای نگاه کردن به این فهرست وقت بگذارید. اشکالی ندارد اگر فهرست‌تان هر روز تکراری باشد. به معنی‌ای که هر کدام از این کلمات واقعا برای شما دارند، فکر کنید.

تعجب می‌کنید وقتی ببینید چطور همین کار ساده، ضمیر نا‌خودآگاه‌ شما را تجهیز می‌کند.

حتما بخوانید:
۱۰ عادت روزانه‌ افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند
۵. مربی انگیزه‌بخش خودتان باشید


اگر شک و تردید با قیافه‌ی زشت‌اش از درون شما سربرمی‌آورد و نمی‌گذارد تصمیم درست را بگیرید، تصور کنید خودتان (آن بخش هوشیار خودتان)، مربی آن بخش سرکش و نگران وجودتان است؛ این همان کسی است که باید با او مشورت کنید. فکر کنید اگر یک نفر که با تمام وجود او را باور دارید دچار شک و تردید می‌شد به او چه می‌گفتید؟ بعد بنشینید و همان حرف‌ها را به خودتان بزنید.

پس اگر دارید برای مصاحبه‌ی شغلی می‌روید و ناگهان «صدای خودتان» را می‌شنوید که شروع به بیان تردیدهایش می‌کند، چند دقیقه وقت بگذارید. بنشینید و چشم‌هایتان را ببندید و به عنوان مربی، خودتان را راهنمایی کنید:

«ببین، تو از پسش بر میای. طبیعیه که نگران باشی، ولی این فقط نشون میده که کاری که میخوای بکنی برات اهمیت داره. تو همه‌ی تجربه و صلاحیت لازم رو داری. حالا دیگه ناله کردن بسه، بلند شو و انجامش بده! حتی اگر نتونی این کارو به دست بیاری، بازم با نشون دادن تمام تلاشت باعث افتخار منی.»

در ذهن‌تان یک مربی موقر، با رفتار دوستانه و رُک‌گو را مجسم کنید. مثل آدمی که می‌شناسید، یا دوست دارید بشناسید. حرف زدن با خودتان به عنوان یک نفر دیگر (البته در خلوت ذهن‌تان) در چنین شرایط پراسترسی، باعث می‌شود که اعتماد به‌ نفس‌تان به سرعت بالا برود.

حتما بخوانید:
مدیریت استرس با ۶ راه موثر و اثبات شده
۶. تمرین کنید که خودتان را به جای قهرمان‌ها بگذارید


گذاشتن خودتان به جای قهرمان‌ها، تمرین بسیار خوبی برای افزایش خودباوری است.

یک بار پسربچه‌ای را درمان کردم که مبتلا به اِمیتوفوبیا (در مورد او، ترس از استفراغ کردن دیگران) بود. او برای من در مورد زمانی گفت که خواهرش مریض بوده و او به شدت می‌ترسیده است. بعدا متوجه شدم که او عاشق فیلم‌های آرنولد شوارزینگر است. من با او در مورد این که آرنی اگر در موقعیت او بود چطور با بیماری خواهرش کنار می‌آمد صحبت کردم. من این پسربچه را از طریق هیپنوتیزم وادار کردم ببیند که چطور این مردِ قویِ اتریشی تبار (شخصیت مورد علاقه‌ی او) قهرمانانه با استفراغ کردن دیگران کنار می‌آید! بعد پسربچه را وادار کردم واقعا تصور کند که خودش آرنی است و ببیند در این صورت چطور با بیماری دیگران و چنین شرایطی برخورد می‌کند.

او توانست با «وام گرفتن» از ویژگی‌های شخصیتی قهرمان مورد علاقه‌اش و حفظ آنها برای خودش، بر فوبیای سختی که او را رنج می‌داد چیره شود. برای این پسربچه راحت‌تر بود که تصور کند آرنی با بیماری دیگران کنار می‌آید، نه خودش.

او ذره ذره، رفتار خونسرد، آرام و قاطع قهرمانش را در خودش شکل داد.

به موقعیتی فکر کنید که کمبود خودباوری شما را بازداشته است. بعد قهرمان خودتان را تصور کنید ( قهرمان شما ممکن است هر کسی باشد، از رهبران جهانی و قهرمان فیلم‌ها گرفته تا آدمی که آخر همین خیابان خودتان زندگی می‌کند) چشمان‌تان را ببندید و مجسم کنید که او چطور «قهرمانانه» با همین م
348 views22:39
Open / Comment
2019-01-07 01:39:14 گام برای رسیدن به خودباوری

توسط مینا بردبار آخرین به‌روزرسانی آذر ۹۷ زمان مطالعه: ۸ دقیقه
اعتماد به نفس
۱۶
اشتراک‌گذاری
تجربه‌ی زمانی را به یاد دارید که در یک قدمیِ موفقیت بوده‌اید، ولی ناگهان از تلاش کردن دست کشیده‌اید؟ که در چند قدمی مقصد، متوقف شده و راه رفته را بازگشته‌اید؟ چیزی که در این موقعیت‌ها شما را از رسیدن به هدف باز می‌دارد، صدایی است که از درون‌، ذهن شما را با پرسش و تردید پر می‌کند. اعتماد شما به خودتان را به چالش می‌کشد و در حالی که یک لحظه قبل مطمئن بودید با انجام این کار موفق خواهید شد، زیر گوش‌تان زمزمه می‌کند: اگر نتیجه‌ای که فکر می‌کنی را نداشته باشد چه؟ اگر نتوانی؟ اگر اشتباه کنی؟ و اطمینان شما کم‌کم آنقدر ضعیف می‌شود که دست می‌کشید. و بدتر از همه اینکه این صدای بازدارنده را از درون خوتان می‌شنوید. در این مقاله شما با ۷ گام برای رسیدن به خودباوری آشنا می‌شوید.



چرا به خودباوری احتیاج دارید؟


خودباوری برای هر کسی ضروری است. تا حالا چند بار پیش آمده که کاری را که می‌خواستید نکرده‌اید یا چیزی را که دوست داشته‌اید حتی امتحان نکرده‌اید، فقط به این دلیل که به قدر کافی خودتان را باور نداشته‌اید؟

خیلی‌ها نمی‌توانند توانایی‌های خودشان را باور کنند، چون دیگران آنها را باور ندارند. ولی همانطور که الینور روزوِلت، استادانه بیان کرده‌ است:

هیچ کس نمی‌تواند حس حقارت و ناتوانی را به شما القا کند، مگر این که خودتان با او موافق باشید.
با این حال همیشه شک و تردید‌های ناخواسته، راه‌شان را به ذهن شما پیدا می‌کنند. مثل مهمان ناخوانده‌ای که چون یک بار از او پذیرایی کرده‌اید، دیگر دست از سرتان بر نمی‌دارند. تردیدهایی مثل:

-واقعا می‌توانم این کار را بکنم؟

-دیگران از من بهتر و باهوش‌ترند و صلاحیت بیشتری برای انجام این کار دارند.

-اگر من این کار رابکنم یا این حرف را بزنم، دیگران چه فکری می‌کنند؟

-نمی‌توانم خطر شکست را بپذیرم.

-موفقیت برای دیگران است، نه برای امثال من!

اگر بعضی وقت‌ها برای باور کردن توانایی خودتان به مشکل برمی‌خورید، این نکات را بخوانید، به آنها فکر کنید، لذت ببرید و آنها را تمرین کنید!

حتما بخوانید:
فیلم آموزشی : ۳ روش برای افزایش اعتماد به نفس
۱. یادتان باشد که خودباوری، یادگرفتنی است


درجه‌ی خودباوری شما روی سنگ حک نشده، پس غیر قابل تغییر نیست. همه‌ی ما انعطاف پذیریم و می‌توانیم تغییر کنیم. حتی می‌توانیم فراتر از انتظارات‌مان پرواز کنیم. به یاد داشته باشید که وقتی به دنیا آمدید هیچ «می‌توانم» و «نمی‌توانم»ی در ذهن‌تان وجود نداشت. بعد ذره ذره، زندگی به شما یاد داد که چطور خودتان را محدود کنید. شما هیچ وقت از یک بچه نمی‌شنوید: «من آدمی نیستم که بتوانم…» آنها هنوز یاد نگرفته‌اند که افق‌های دیدشان را محدود کنند و هنوز تحت تأثیر آدم‌هایی که بدبینی از سراپایشان می‌بارد قرار نگرفته‌اند.

اولین قدم این است که فکرهای محدودکننده‌ای را که در طول زندگی در مورد خودتان در ذهن‌تان به وجود آمده پیدا کنید و همه را دور بریزید.

برای تهیه مجموعه صوتی اعتماد به نفس کلیک کنید

۲. به صدایی که در سرتان فکرهای منفی را تکرار می‌کند توجه نکنید


وقتی دچار تردید می‌شوید یک لحظه بایستید و گوش کنید. به آن صدای کوچک منفی در درون‌تان توجه کنید و ببینید این صدا واقعا صدای کیست؟ صدای والدین‌تان؟ صدای بچه‌های زورگوی مدرسه؟ مجموعه‌ای از صداهای متنوع زیاد، مربوط به زمان‌ها و اشخاص مختلف؟ یک چیز مسلم است: این صدای خودانتقادگر درونی در اصل صدای شما نیست. ممکن است خودش را طوری جا زده باشد که فکر کنید هست، ولی این صدا واقعا مربوط به شما نیست.

به خودتان بگویید: این صدای من نیست! بعد آن را به چالش بکشید و به تدریج سعی کنید کاملا آن را نادیده بگیرید.

حتما بخوانید:
چطور افکار منفی را در ۷ قدم از خود دور کنیم؟
۳. نقاط ضعف را به نقطه‌ی قوت تبدیل کنید


دامبو، شخصیت کارتونی بامزه‌ای را که همه به خاطر گوش‌های بزرگش مسخره‌اش می‌کردند یادتان هست؟ این تمسخر باعث شده بود که او از گوش‌های بزرگش متنفر بشود. ولی با گذشت زمان او توانست از همین گوش‌ها استفاده کند، و دیدگاهش را تغییر و به وضع موجودش رضایت بدهد.

اگر به جای تمرکز بر داشته‌ها و توانایی‌هایمان بر کمبودها و مشکلات‌مان تمرکز کنیم، فرصت خودباوری را از دست می‌دهیم. نباید فکر کنیم که بی عیب و ایرادیم؛ ولی البته با تمرکز بر نقاط ضعف برجسته، و بدون تلاش برای اصلاح آنها و بدون توجه نقاط قوت‌مان هم به هیچ کجا نمی‌رسیم.

مثلا اگر لجباز و سمج هستید، نکته‌ی مثبت آن را در نظر بگیرید. اگر از سماجت درست بهره بگیرید تبدیل می‌شود به عزم و سرسختی. اگر مشکل‌تان این است که زیاد نگران می‌شوید، باید بدانید که روی مثبت این ویژگی آن است که قدرت تخیل قوی‌ای دارید و می‌توانید از آن به نفع خودتان استفاده کنی
305 views22:39
Open / Comment
2019-01-07 01:36:47 بدون هیچ پرسشی، باور می‌کنید. یکی از مهمترین گام‌ها، برای اینکه بر افکار منفی غلبه کنید، همین است، قضاوت در مورد شرایط و اتفاقات مبهمی را که اطلاعات کافی از آنها در اختیار ندارید، کنار بگذارید.

وقتی کمی مثبت‌نگرتر (یا حداقل بی‌طرف‌تر) شوید، بیشتر از قبل این حرف‌ها را با خودتان تکرار خواهید کرد: «نمی‌دونم چرا هنوز پیامک من رو جواب نداده …» اما در این صورت می‌توانید همه‌ی احتمالات ممکن (و نه فقط اتفاقات بد) را در نظر بگیرید:

شاید تلفن همراهش را فراموش کرده باشد.
شاید شارژ تلفن همراهش تمام شده باشد.
شاید اعتبار تماس و پیامک تلفن همراهش به اتمام رسیده باشد.
شاید سر کلاس درس باشد.
شاید در هواپیما و در حال پرواز است.
فکر کنم نکته‌ی اصلی را متوجه شدید؛ هیچ یک از این اتفاقات کوچک‌ترین ارتباطی با شما ندارند و درست به اندازه‌ی هر توضیح دیگری، منطقی هستند.

۵. لازم نیست مسئولیت همه چیز را به عهده بگیرید
فرض کنید موفقیت نسبتا بزرگی کسب کرده‌اید و خودتان بیشترین نقش را در کسب آن داشته‌اید. آیا همه چیز را به «شانس» یا «تلاش بقیه» نسبت می‌دهید؟ این کار «بیرونی‌سازی» اتفاقات خوب است. گاهی ممکن است وقتی دوست‌تان به شما محبتی می‌کند با گفتن جملاتی مثل: «این کار رو فقط برای جلب توجه و کسب محبوبیت انجام داد.» ارزش کار او را پایین بیاورید. اگر خودتان (یا هر کس دیگری) کار مثبتی انجام داد، آن را بپذیرید.

بعضی افرادِ منفی‌نگر، عکسِ این کار را نیز انجام می‌دهند. در واقع آنها اتفاقات بد و منفی را «درونی‌سازی» می‌کنند. آنها خودشان را بابت هر اتفاق بدِ کوچک و بزرگی که کم‌ترین ارتباطی با آنها ندارد، سرزنش می‌کنند. همیشه به این فکر کنید که چیزهایی که راجع به آنها منفی‌بافی می‌کنید، چقدر تحت کنترل شما هستند؟

حتما بخوانید:
۹ دلیلی که می‌گوید شما به تغییر نگرش نیاز دارید
۶. قوانین خودتان را به خورد جهان ندهید!
«اگه منو دوست داشت، هیچ‌وقت این کارو نمی‌کرد.»
«اگر مادر خوبی بودم، از کوره در نمی‌رفتم.»
«مردم نباید اینجوری رفتار کنن.»
«اگر نتونم این کار رو بکنم، یه احمقِ به تمام معنااَم!»
«خیلی دیر کرد. حتما قرارمون رو فراموش کرده …»
«این جمله‌‌ای که گفت نشون میده هیچ اهمیتی واسه من قائل نیست.»
«هنوز نتیجه‌ی آزمایش‌های پزشکیم نرسیده. احتمالا اتفاق بدی افتاده.»
این طرز فکر (که گاهی «بایستگی» نامیده می‌شود)، به معنی دست و پا کردن قوانین سفت و سختی است که می‌گویند «واقعیت چطور باید باشد» و چیزی است که اغلب باعث ناامیدی‌تان می‌شود.

انتقاد از «بایستگی» به این معنی نیست که هیچ‌وقت نباید هیچ انتظاری از خودمان یا دیگران داشته باشیم، بلکه به این معنی است که قوانین همیشه انعطاف‌پذیرند و هیچ قانون کلی و انعطاف‌ناپذیری در جهان حاکم نیست.

هرموقع احساس ناامیدی و شکست می‌کنید، حتما انتظار چیز دیگری را داشته‌اید و این انتظار برآورده نشده است. هر بار دچار این احساس شدید، از خودتان بپرسید: «چه انتظاری از خودم داشته‌ام؟ آیا انتظار من از خودم به قدر کافی انعطاف‌پذیر بوده است یا تعریفم از موفقیت را بسیار محدود کرده‌ام؟»

۷. داستان‌پردازی و باور کردن این داستان‌ها را تمام کنید!


تخیل چیز فوق‌العاده‌ای است، اما به شرطی که از آن برای ترساندن خودتان استفاده نکنید. به قول ارنست همینگوی: «گاهی اوقات، باید خیال‌پردازی را متوقف کنیم.» وقتی به اتفاقات آینده فکر می‌کنید و با تجسمِ بدترین حالت‌های ممکن، ذهن‌تان را مسموم می‌کنید، درست مثل این است که سعی کنید با استفاده از تبر به جای قلم‌مو، نقاشی بکشید! تخیل شما چیزی است که باید از آن به عنوان یک ابزار سازنده استفاده کنید. می‌توانید با تجسمِ اتفاقات خوب و مثبت و تمرین این کار، احساس بهتری داشته باشید و از زمان‌تان بهتر استفاده کنید.

اگر هنوز ذهن‌تان پر از فکرهای بد و منفی است، حداقل با تجسم اتفاقات خوب (در کنار اتفاقات بد) از شدت فکرهای منفی کم کنید. مثلا اگر قرار است سخنرانی‌ای داشته باشید و احساس می‌کنید ممکن است مطالب‌تان را فراموش کنید، این احساس را نادیده بگیرید و به جای آن بلافاصله تجسم کنید که همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت.

خلاص شدن از دست افکار منفی به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد و تا اندازه‌ای غیرقابل انجام به نظر می‌رسد، اما تلاش و تمرین هفت مورد بالا به شما کمک می‌کند تا زندگیِ شادتری داشته باشید.

«بهتر نیست که از همین حالا شروع کنیم؟»

 
254 views22:36
Open / Comment
2019-01-07 01:36:47 داده است که باور ما در مورد سلامتی‌مان، می‌تواند نسبت به وضعیت واقعیِ سلامتی‌مان، تأثیر بیشتری بر طول عمرمان بگذارد.

افکار منفی، حتی زمانی که همه‌ چیز خوب پیش می‌رود نیز، می‌توانند ما را از پا دربیاورند: «من و این همه خوشبختی، محاله!» به عنوان اولین نکته، می‌خواهم به شما نشان بدهم تفکر منفی چطور درک ما از پیرامون‌مان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۱. به حالت‌های افراطی فکر نکنید


برای دور کردن افکار منفی نباید به ته خط فکر کنید. تقریبا هیچ‌جای زندگی سیاه و سفید نیست، هیچ‌جای زندگی صفر و یکی نیست و هیچ چیزی در زندگی از همه یا هیچ پیروی نمی‌کند. اما افکار منفی باعث می‌شوند اتفاقات بد را به بدترین شکل ممکن ببینیم،‌ پس:

«نمی‌تونم امتحانم را اون‌طور که دوست دارم،‌ بدهم.» می‌شود: «حتما میفتم و نمی‌تونم توی امتحان قبول بشم.»
«مسیر شغلی من چالش‌های زیادی داره و به زمان احتیاج دارم.» می‌شود: «همه چیز به هم میریزه و من نمی‌تونم خودم رو با شرایط تطبیق بدم. من توی این مسیر شکست می‌خورم.»
«موقع سخنرانی کمی دچار استرس می‌شوم.» می‌شود: «آنجا از ترس سکته می‌کنم! همه من رو ملامت و مسخره می‌کنند.»
تفکر همه یا هیچ، نکات ظریفی را در زندگی‌مان از قلم می‌اندازد. آینده را به شکل مجموعه‌ای از حوادث ناگوار، فجایع و اتفاقاتِ ناخوش‌آیند نشان می‌دهد. مطمئنا اتفاقات بد و ناگوار گاهی اوقات رخ می‌دهند اما بر خلاف هیاهویی که از کیوسک‌های روزنامه‌فروشی به گوش‌مان می‌رسد، بخش اعظمِ زندگی، خاکستری است و نه سیاه و نه سفید.

به عنوان اولین گام برای غلبه بر منفی‌گرایی، لازم نیست همیشه و همه‌جا مثبت فکر کنیم، بلکه باید به دنبال واقع‌بینی و خاکستری دیدن زندگی باشیم. فرض کنید در مورد یک رابطه، نگران هستید. به جای اینکه بگویید: «نتیجه‌ فاجعه خواهد بود! من مطمئنم.» یا حتی «مطمئنم همه‌چیز عالی پیش خواهد رفت!» این‌طور به ماجرا نگاه کنید: «انتظار دارم درست مثل هر رابطه‌ای، اتفاقات عالی، خوب و گاهی بد برای ما پیش بیاید.»

روی یک کاغذ، مسئله‌ای که درباره‌ی آن منفی‌بافی می‌کنید را یادداشت کنید. بدترین اتفاقاتی که ممکن است بیفتند را بنویسید. حالا سه اتفاق بِینابیِنی را یادداشت کنید. برای این کار سعی کنید به جای اتفاقات هیجان‌انگیز و جذاب، اتفاقاتی که واقع‌بینانه‌تر هستند را انتخاب کنید. در نظر گرفتن احتمالات مختلف و داشتن گزینه‌های بیشتر به شما کمک خواهد کرد به جای رفتار احساسی، شفاف‌تر فکر کنید و تصمیم‌های بهتری بگیرید.

حتما بخوانید:
چطور بر هجوم افکار ناخوشایند غلبه کنیم؟
۲. اتفاقات بد را اینقدر تعمیم ندهید!


این سؤال را از خودتان بپرسید: «آیا وقتی اتفاق بدی می‌افتد آن را بیش از حد تعمیم می‌دهم؟ آیا فکر می‌کنم این اتفاق بد به همه‌جا سرایت می‌کند و به جای اینکه آن را محدود به یک زمان و مکان مشخص بدانم، آن را به همه چیز و همه جا ربط می‌دهم؟»

مثلا فرض کنید در یک مصاحبه‌ی شغلی رد شده‌اید. آیا این اتفاق را به همه چیز تعمیم می‌دهید و با خودتان می‌گویید: «من هیچ‌وقت موفق نمیشم!»؟ آیا اگر در آزمون رانندگی رد شوید، با خودتان خواهید گفت: «خب من نتونستم قبول بشم. خوشحال نیستم، اما بار بعد بیش‌تر تلاش می‌کنم و موفق میشم.» یا خودتان را یک «احمق» می‌دانید که از پس هیچ کاری برنمی‌آید و خودتان را سرزنش می‌کنید؟

۳. اتفاقات خوب را دستِ‌کم نگیرید
افکار منفی باعث می‌شوند اتفاقات مثبت را حتی وقتی واقعا اتفاق می‌افتند، نبینیم. دقیقا مثل این است که عینکی مخصوص داشتم باشیم که اجازه‌ی دیده شدن اتفاقات مثبت را نمی‌دهد و فقط اتفاقاتی از آنها عبور می‌کنند که جنبه‌ی منفی داشته باشند و فکرهای منفی را تقویت کنند. این عینک باعث می‌شود شکست‌هایتان را بزرگ ببینید و موفقیت‌های‌تان را کوچک و این باعث ناامیدی و احساس شکست می‌شود.

عادت کنید به جای اینکه شکست‌هایتان را دائمی و فراگیر بدانید، آنها را موقتی و مقطعی بدانید. همه‌ی ما بیشتر تمایل داریم به نتیجه‌ای برسیم که انتظارش را داشته‌ایم. مثلا اگر راجع به کسی احساس بدی دارید، کم‌کم به نکات مثبتی در مورد او فکر کنید: «خیلی دورو و ریاکاره! خیلی … اما خب اگه عادلانه بخوام بگم، توی اون پروژه خیلی کمکم کرد. آدم خیلی شوخی هم هست و کنارش خوش میگذره.» نکات مثبت همیشه وجود دارند، اما این شما هستید که باید آنها را پیدا کنید.

۴. به جای بقیه فکر نکنید


وقتی شرایط کمی نامعلوم و مبهم باشد، افکار منفی آرامش ما را سلب می‌کنند و این اتفاق ممکن است باعث «ذهن‌خوانی» شود. «جواب ایمیل من رو نداد؛ حتما از من خوشش نمیاد» یا «فقط برای اینکه من رو خوشحال کنه این رو گفت وگرنه اصلا اینطوری فکر نمی‌کرد…»

اگر از آن دست افرادی هستید که از هر اتفاق کوچکی، حتی بدون اینکه دلایل کافی داشته باشید، معانیِ مختلفی برداشت می‌کنید، احتمالا خیلی راحت، تمام چیزهایی که به ذهن‌تان می‌رسد را
236 views22:36
Open / Comment