جا گذاشتمت در لباسِ زنی كه در كافه خرمایيِ چشمهایش را در استك | شاعرِ سکوت
جا گذاشتمت در لباسِ زنی كه در كافه خرمایيِ چشمهایش را در استكانِ چاییام حل كرد . دیگر به كافه نمیروم و دیگر چای نمینوشم ولی تمامِ خرمایيِ رطبها را زیر زبانم به حرف میكشم... . من ذوقِ دوباره بوسیدنِ توام تا نگاه میكنی و من غرقِ خیالی دوبارهام + #علیرضا_رضایی #مجنون @majnoonrze_channel