Get Mystery Box with random crypto!

شین

Logo of telegram channel mmoeeni1 — شین ش
Logo of telegram channel mmoeeni1 — شین
Channel address: @mmoeeni1
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 2.56K
Description from channel

محمد معینی
✅ https://mmoeeni14.blogspot.com/

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages

2022-09-01 17:25:52 .
آیدین با آرامش خاصی گفت: عشق شما در من کهنه شده خانم
سورمه گفت: لابد مثل شراب


سمفونی مردگان
عباس معروفی

@mmoeeni1
235 views14:25
Open / Comment
2022-08-31 08:03:40
یکی از کوتاهی‌های مسلم و خسارت‌بار دولتمردان گذشته این بوده که هیچ‌گاه به طور مشخص اعلام نمی‌کنند که «چه کسانی و چگونه نمی‌گذارند (نگذاشتند) کار کنند؟»

اگر پاسخ این سوال مشخص بود شاید می‌شد با اطمینان کامل فهمید همان‌ها الان با دولتی که با انتخاب بی‌رونق و کم‌مشارکت سال گذشته سر کار آمد چه معامله‌ای کرده‌اند و احیاناً حالا که خود سوار خر دولت‌اند و همه پست‌ها بین خودشان تقسیم شده، آیا باز هم «نمی‌گذارند کار کنند»؟

یکی از "مواهب" نظام یک‌دست همین است. دیگر بهانه‌ای به اسم «نمی‌گذارند» در کار نیست و چون اوضاع خراب‌تر از حد تصور است، بعد از مهلت دولت، معلوم خواهد شد که حتی وقتی «می‌گذارند کار کنند» یا «نمی‌گویند که نمی‌گذارند کار کنند»، باز «ملت ضعیف‌تر و مصائب قوی‌تر می‌شوند.»

نتیجه: ناامیدی ِ همه‌گیرتر و پیدا کردن "امید دیگر"!


@mmoeeni1
435 views05:03
Open / Comment
2022-08-30 12:39:00 .
کربلایی روزگار عسرت


اول) روزگار، روزگار عسرت است و نداری. مردم فقیر شده‌اند و ندارها، ندارتر. رشد درآمد با رشد قیمت‌ها هیچ تناسبی ندارد؛ کاهش مصرف گوشت و لبنیات رکورد شکسته و ناکارآمدی و بی‌عرضگی فرمان‌داران اقتصاد و سیاست انگار که به مرحله بدون بازگشت رسیده است!

دوم) علامه حلی در کشف الیقین و علامه نوری در کلمه طیبه حکایتی که در بغداد اتفاق افتاده نقل می‌کنند:
شخصی بنام عبدالله بن مبارک یک سال در میان حج می‌رفت.
یک بار در زمان حکومت مأمون ... که نوبت حج او بود پانصد مثقال طلا با خود برداشت و متوجه بازار شد که تدارک سفر حج کند. پس در خرابه‌ای که بر سر راه او بود علویه‌ای دید که مرغ مُرده را برداشته و پرهای او را می‌کند و آن را پاک می‌کند. عبدالله بن مبارک به نزد او آمد و گفت: برای چه این مرغ مرده را پَر می‌کنی؟ مگر قرآن نخوانده‌ای که خوردن مُردار حرام است؟ زن گفت: از حال من سوال مکن و مرا به حال خود بگذار و از پی کار خود برو.
عبدالله گفت: از سخن او چیزی به‌خاطر من رسید. جویای حال شدم تا این‌که گفت: ای عبدالله بدان که من زنی سیده و علویه هستم، فرزندان یتیم دارم، این روز چهارم است که چیزی خوردنی به دست من و بچه‌هایم نیامده است و چون کار به اضطرار رسید این مرغ میته بر ما حلال است و غیر از این مرغ مرده چیزی به دست من نیامده، اکنون می خواهم آن را پاک کنم برای بچه‌هایم ببرم.
عبدالله گفت: چون این حکایت را شنیدم با خود گفتم وای بر تو ای عبدالله، کدام عمل بهتر از رعایت این علویه خواهد بود؟ پس آن علویه را گفتم دامنت را باز کن، پانصد مثقال طلا که داشتم همه را در دامن علویه ریختم و آن سال مکه نرفتم و به منزل خود مراجعت کردم.
چون حجاج مراجعت کردند من به استقبال ایشان رفتم به هر کس از حجاج می‌رسیدم می‌گفتم خداوند حج تو را قبول فرماید، دیدم آن حاجی نیز به من همین دعا را می‌کند و می‌گوید: «ای عبدالله آیا خاطر داری که فلان محل با ما چنین و چنان گفتی ....» و مردم بسیار به من همین را می‌گفتند. من تعجب کردم که امسال به حج نرفته بودم که در فلان محل باشم!
شب در عالم رویا دیدم رسول خدا صلی‌الله علیه‌وآله را که فرمود: ای عبدالله! عجب مدار، به‌درستی که چون تو به فریاد علویه و فرزندانش رسیدی من از خداوند متعال درخواست کردم که ملکی به صورت تو بفرستد برای تو حج کند.

سوم) من، مثل بسیاری از شما، نمی‌دانم این داستان چقدر قرین واقعیت است اما گره‌گشادن از کار هم‌نوع، و ترجیح آن به بسیاری از مستحبات و مناسک فیزیکی، امری اخلاقی و فرادینی است و نقل این داستان توسط علمای مشهور، فقط مبین تایید این ترجیح در روایت‌های اسلامی است و البته که ستایش‌برانگیز.

چهارم) بسیاری از مردم از سرمایه خود هزینه می‌کنند و نظام اسلامی نیز برای نیل به اهداف خود، میلیاردها تومان از بیت‌المال هزینه و انواع تسهیلات را مهیا می‌کند تا هر سال چند صدهزار نفر به مناسبت اربعین عازم عراق شوند. مسئله‌ای که در این مقال مطرح است نه نفی زیارت، که نقد هدایت نکردن این سرمایه عظیم برای کاستن از رنج حالای ِ بسیاری از مردم ِ اکنون کشور است، دقیقاً: "حالا" در روزگار عسرت و نداری.

پنجم) علی(ع) گفته بود: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم / خداوند را به وسیله فسخ شدن تصمیم‌ها و گشوده شدن گره‌ها و نقض اراده‌ها شناختم.»
چای بهره سیاسی/فرقه‌ای از راهپیمایی اربعین در دو سال گذشته به واسطه کرونا یخ کرد! امسال اراده‌ کرده بودند جبران کنند اما حالا اراده‌شان – به دلیل اوضاع عراق و بسته شدن مرزها – "نقض" شده.
اگر آدم ِ حق و عبرت و توجه باشیم، شاید در این "نقض اراده" در این روزگار عسرت "نشانه"هاست.


ششم) کربلایی! پول کربلا رفتن‌ات را بسپار به خیریه‌ای که به آن اطمینان داری. باور کن سفره‌های خالی ولی آبرومند بیش از حد تصورند. با اصرار به زیارتی چنین، نخواه هم که ناخواسته و خواسته سرباز سیاست‌بازان شوی ... دست خود "حسین" روی سرت.


پی‌نوشت یک: البته که ترغیب دیگر شهروندان به التفات به اوضاع هم‌نوع در روزگار عسرت، وقتی در سبک زندگی آن شهروند، "زیارت" منشا رضایت باطنی برای او نیست، کلمات و زبان دیگری می‌طلبد. روی حرف این مقال شهروندانی بود که از زیارت، رضایت باطن خود و خدای‌شان را به انتظار می‌نشینند.

پی‌نوشت دو: راه دوباره هم که باز شود، "روزگار عسرت" هنوز جای خودش هست! مگر چشمی در آن "نقض اراده" (حتی برای چند روز)، آیتی ببیند و راه شک‌دار را برگردد.


@mmoeeni1
241 viewsedited  09:39
Open / Comment
2022-08-29 09:10:20
.
آقای حاجی!
لامصّب ببین!


محمّدحسين كريمی‌پور

این همه جوان رشید، شهدای فقط یک دبیرستان‌اند. مدرسه مفید!
من چندتاشان را در دبیرستان و‌ دانشگاه زیارت کرده بودم. الحق یکی از دیگری گل‌تر! پاک‌تر! با سوادتر و‌ تواناتر! داغ حسن کریمیان برایم تا ابد زنده خواهد ماند. جوان درخشانی در غایت زیبایی و برازندگی باطن و ظاهر.

خوب بنگر! آقای نمایندهٔ آسمان! آقای قدرت! آقای آیت‌الله! آقای سردار! آقای قاضی! آقای حاجی! آقای برادر! برادر اطلاعاتی! برادر بازجو! برادر نوپو! برادر سایبری اجاره‌ای! با توام، ببین!

اینها که بودند و‌ چه عزتی به ایران و شیعه دادند؟ شمایان کیستید و‌ چه کردید با آبروی طائفه و دعوت آل‌الله ع؟ هر قدر این شموس و‌ اقمار، دلِ آشنا و غریبه را ربودند، شما زهره بردید و تباهی به پا کردید. بر ظلمات جهان افزودید و نام نیک شهداء را هم خرج قدرت خود کردید. نسل جوان باور نمی‌کند صفای اینها را! حق‌شان بر گردن ما را نمی‌داند. اصلا گوشش بدهکار نیست. برهان قاطعِ عملکرد حکومت شیعی شما، جای حرف نمی‌گذارد!

خدای‌تان چاره کند که بد امانت‌داری بودید، بد!

@mmoeeni1
371 views06:10
Open / Comment
2022-08-28 06:30:07 .
«آسمان لندن زیاده می‌بارد»


در «آسمان لندن زیاده می‌بارد» مختصری از سفرنامه برخی اشخاص (از ناصرالدین شاه تا ابراهیم صحافباشی) به لندن چاپ شده؛ برخی قدمتی بیش از 200 سال دارد.

با این همه به نظرم رسید مولف کتاب کوتاهی کرده که اعلام نکرده کجاهای سفرنامه را خلاصه کرده (که معلوم نمی‌کند مرکز توجه نویسنده کجا بوده)، برخی کلمات نامأنوس را در پاورقی معنی و نویسنده سفرنامه را، دست کم در حد یک پاراگراف هم، معرفی نکرده! این کتاب بعید می‌دانم به کار محققی بیاید ولی به درد تفنن می‌خورد؛ به این‌که بدانی ایرانیان لندن‌رفته در آن سال‌ها از چه چیزی تعجب و چه چیزی را تحسین می‌کردند و دچار چه سوال‌هایی می‌شدند! با این همه با این کتاب نمی‌توان قضاوت درستی از دغدغه‌های ذهنی سفرنامه‌نویسان به دست آورد.

(قبلا جایی نوشته بودم که من این کتاب را به خاطر اسم خوب‌اش خریدم!)


**

میرزا ابراهیم‌خان صحاف‌باشی در دوره مظفرالدین شاه عازم لندن شد و سال 1276 خورشیدی وارد این شهر شد. او را به خاطر افتتاح نخستین سالن نمایش فیلم در تهران (در سال 1283) می‌شناسند.

به نقل از او آمده:

* مثلا فلان مردی که پهلوی فلان دختره در زیر فلان درخت نشسته هر چه می‌خواهد می‌کند، مردم تردد می‌نمایند احدی نمی‌گوید چه کار می‌کنید یا نگاه مخصوص نمی‌کند. هر کس به خیال کارخودش می‌باشد. (صفحه 211)


* او در تجمع استقبال از ملکه وقت بریتانیا حاضر بوده و از "خیلی خوشحال بودن" مردم نوشته؛ «این مردم قلباً پادشاه را دوست دارند اگر چه حق دارند – چرا نباشند؟ مرگ می‌خواهند بروند گیلان. پادشاهی که یک نفر را بر دیگری ترجیح نداده باشد و آسایش و آزادی داده باشد البته دوست‌داشتنی است. مثل بعضی مملکت‌ها که نیست هر کس سرتیپ شد بتواند کربلایی تقی علاف را گاو سر بزند یا هر کس امیر شد بتواند مشهدی حسین بزار را توی سر بزند که چرا بلند حرف زدی، چرا مطالبه طلب خود نمودی.» (صفحه 213)


* هر شب با این طایفه [زن] من همراه هستم. به قهوه‌خانه رفته مشروب می‌خوریم. دست آخر که می‌گویند برای خوابیدن برویم، می‌گویم ببخشید من زن دارم، در جواب می‌گویند شما سیفی‌ماچ [کبریت بی‌خطر] هستید که به جز قوطی خودش به جای دیگر روشن نمی‌شود. بعد که مایوس شدند می‌گویند پول کالسکه به ما بده. باری هر شب اگر کسی دوازده قران خرج کند با این‌ها خوش می‌گذراند. دختران لندن خیلی خوش‌لباسند و خوشگل. کمتر جایی بدین خوشگلی دیده‌ام. (صفحه 212)

@mmoeeni1
444 viewsedited  03:30
Open / Comment
2022-08-27 12:32:57 .
نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه زنجان: شهید رجایی و باهنر ذوب در ولایت بودند. (چهارم شهریور 1401)

آیت‌الله خامنه‌ای: ذوب در ولايت اصولا معنی ندارد، چرا كه رهبری هم باید در اسلام ذوب شود تا احترام داشته باشد بنابراین همه باید در اسلام و اهدافی كه اسلام برای سعادت ملت ترسیم كرده و در واقع در ملت ذوب شویم. (27 خرداد 83)

@mmoeeni1
468 viewsedited  09:32
Open / Comment
2022-08-27 07:53:18
«کمونیست‌ها نه با خونریزی و خشونت بلکه در میان هلهله نیمی از جمعیت کشور به قدرت رسیدند و لطفا دقت کنید: آن نیمه‌ای که هورا می‌کشیدند، نیمه پویاتر و باهوش‌تر و بهتر جامعه بودند.»


نقل از میلان کوندرا، روح ناآرام، ص399


@mmoeeni1
765 views04:53
Open / Comment
2022-08-24 13:01:48
کشف و حذف فساد/خطاهای قدرت حاکم سه رکن دارد:
1. به رسمیت شناختن تکثر جامعه،
2. حضور این تکثر در هسته سخت قدرت،
3. بازتوزیع منابع و منافع قدرت و سیاست در میان حاملان و عاملان تکثر.

هرکدام از این سه رکن نبود، یا فساد و خطایی کشف نمی‌شود یا خطا و فساد کشف شده، نوعی تضمین برای"انحصار"قدرت است.

والسلام!

Twitter

@mmoeeni1
646 views10:01
Open / Comment
2022-08-20 16:30:00
.
"امیرهوشنگ دولو" اسفند سال ۵۱ در ژنو هنگام تحویل تریاک دستگیر شد. پلیس به او دستور داد تا روشن شدن تکلیف پرونده از حوزه قضایی مربوط خارج نشود اما شاه که در زمان این حادثه در "سن موریس" بود، بلافاصله به ژنو رفت و دولو را با هواپیمای خود به ایران بازگردانید ...
ماجرای فراری دادن دولو از سوییس توسط شخص شاه به رسوایی بزرگی در رسانه‌های غربی منجر شد. اسدالله علم در یادداشت‌های خود به این مسئله پرداخته است.


عکس اول: امیرهوشنگ دولو (نفر سمت راست)
عکس دوم: عکسی که شاه و "شهبانو" به امیرهوشنگ دولو "مرحمت" فرموده بودند!


مادر دولو، خاله احمدشاه بود.

Twitter

@mmoeeni1
991 views13:30
Open / Comment
2022-08-20 10:59:48
. متهم به طرح‌ریزی برای منفجر کردن پلی که اصلا وجود نداشت! در دوره استالین افراد مثلا متهم به طرح‌ریزی برای منفجر کردن پلی می‌شدند که اصلا وجود نداشت! در کتاب "روح ناآرام" (ص328) آمده: «متهم شدن به اقدام برای منفجر کردن پلی که وجود نداشت حتما باعث می‌شده…
798 views07:59
Open / Comment