Get Mystery Box with random crypto!

- یادداشت‌هایی فاقد مضمون من هیچ وقت پولدار نبوده‌ام. ماشبن‌ه | ||| || |||| || |

- یادداشت‌هایی فاقد مضمون

من هیچ وقت پولدار نبوده‌ام. ماشبن‌های خیلی گران قیمت سوار نشده‌‌ام و هنوز هم کرایه‌ی تاکسی بخش مهمی از مخارج روزانه‌ام را در بر می‌گیرد. در مدارسی تحصیل کرده‌ام که از فرط دولتی بودن هیچ شرط پذیرش و امتحان ورودی‌ای نداشته‌اند، مدارسی که شما را با هر معدل و پیشینه‌ای می‌پذیرند. مدارسی که اغلب بیست/سی‌درصد‍ دانش‌آموزان‌شان برای کمک‌های بهزیستی و کمیته‌ی امداد واجد شرایط بوده‌اند. و در جاهایی بوده‌ام که انسان مجبور می‌شود با هر مدل آدمی سروکله بزند و دم خور شود. به همین خاطر است که فکر می‌کنم پولدار بودن فرصت‌های خوبی را پیش روی آدم قرار می‌دهد. یکی بهترین ویژگی‌های پولدار بودن این است که می‌توانی بگویی هیچ پولی نداری. بدون اینکه کسی به تو بخندد. مثلا وقتی اطرافیان پیشنهاد می‌کنند بیایید فلان کار را انجام بدهیم، اگر پولدار باشی به راحتی می‌توانی بگویی "ببخشید من پولی ندارم". و این چیزی است که من هرگز نتوانسته‌ام بگویم. اگر می‌گفتم پول ندارم، واقعا تنها معنی‌اش این می‌شد که پول ندارم. ناراحت کننده‌ست! اگر یک آدم زیبا بگوید که امروز خیلی افتضاح است و به همین دلیل بیرون نمی‌رود، اشکالی ندارد. اما اگر یک آدم زشت همین را بگوید همه به او می‌خندند.
حساس می‌‎کنم در برهه‌ی فعلی همه در موقعیت مشابهی قرار داریم. همه مجبوریم با انواعِ گونه‌ی انسانها سر و کله بزنیم، همه باید اینکه اطرافیانمان پولی ندارند را بپذیریم. بسیاری‌مان درحال انجام کارهایی هستیم که در شأن خود نمی‌دانیم و بسیاری دیگر از ناشایستی‌ها که حق هیچکدام‌مان نیست.
شاید حالا که این اوضاع نابه‌سامان بر ما تحمیل شده، زمان آن رسیده باشد که تعارفات را کنار بگذاریم و بیش از این تلاش نکنیم که همه‌چیز را خوب جلوه دهیم. زمان آن فرا رسیده که بدون هیچ رودروایسی‌ای دنگ بدهید و بگیرید، زمان آن فرارسیده که بدون هیچ رودروایسی‌ای بتوانید بگویید پول ندارید، بدون هیچ رودروایسی‌ای محل قرار را کافه‌ی ارزانتری انتخاب کنید یا اینکه با اعتماد به نفس کامل، اقرار کنید که به‌خاطر ابعاد مالی توان انجام کاری را ندارید. و همه‌ی دیگران هم ملزم هستند تا حرف شما را پذیرفته و درک کنند. در این برهه که همگان روزهای نابه‌سامانی را سپری می‌کنند دیگر نه تهی‌دست بودن انسانها، که درک نشدن این تهی‌دستی‌ست که ننگ آور است و باید بر آن غلبه کرد.
شاید دست از تظاهر برداشتن گام بلندی باشد برای پذیرش این مرثیه که در شرایط خوبی به سر نمی‌بریم.
اینکه به اطرافیانمان القا نکنیم بی‌پولی مشکلی‌ست که مختص به آنهاست و شکاف طبقاتی بیشتر از این آنها را نرنجاند، کمترین کاریست که از دست ما برمی‌آید.