@sabztarazsher خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم نه عجب که خوبرویان بکنند بیوفایی تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری نمیشناسم تو ببر که آشنایی من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی تو که گفتهای تأمل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی در چشم بامدادان به بهشت برگشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی #سعدی @sabztarazsher 730 views18:56