2021-07-20 17:38:26
به هر طرف که بچرخیم در مسیر٬ غم است
شناسنامهی این مردمِ فقیر غم است
غم ابتدای جهان است؛ مادر و پدر است
خدا اگرچه بزرگ است؛ غم بزرگتر است!
به لطفِ طالعمان دزدها پلیس شدند!
مبارزانِ کتکخورده کاسهلیس شدند!
کسی نمانده... به پیر و جوان امید مبند
به این قبیلهی بیقهرمان امید مبند
اگرچه دوست نشد؛ خصم عام و خاص که هست
علی اگرچه نداریم؛ عمرعاص که هست!
کمک کنید! که لطف خدیو ما را کشت!
که مهربانیِ اکوانِ دیو ما را کشت!
تلف شدیم و نگفتند حقّ کیست وطن
یتیمخانهی آتش گرفتهایست وطن
پر است از کمِ ما سفرههای خالی ما
حریفِ گریهی ما نیست خشکسالیِ ما
به جانیان برسانید: جان اضافی نیست
که هشت سال جوان دادهایم... کافی نیست؟
بدون بال پریدند و بیهوا رفتند
به ماردوش بگویید: مغزها رفتند!
□
بخوان صدای مرا... شعر نیست؛ دین من است
«تبار خونیِ گلهای» سرزمین من است
شغال و گرگ به دامان جنگل آمدهاند
به دستبوسیِ سلطان جنگل آمدهاند!
بترس و کینهی این قوم را زیاد مکن
به هرزهگوییِ روباه اعتماد مکن
بر آن شدند که کارِ تو را تمام کنند
از آن بترس که خرگوشها قیام کنند!
به ساکنین شب از صبحِ روسپید مگو
به مادرانِ پسر داده از امید مگو
بزن به سینه که با این سرود گریه کنیم
به سوگواریِ اروند رود گریه کنیم
برای گربهی بالای دار روضه بخوان
برای این وطنِ داغدار روضه بخوان
بزن به سینه که این گور٬ خانهی غم ماست
عزا بگیر که آبانِ ما مُحرّم ماست!
□
به آفتاب عرق کردهی تموز قسم
به تشنهکامیِ این خلقِ تیرهروز قسم
به جورِ باد... به گلبرگهای چیدهی ما
به خاک سرخ... به گلهای سربریدهی ما
به سوگ مادرها بر جنازهی پسران
به اشک کوهستان روی نعش کولبران
«که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند...»
#حامد_ابراهیمپور
@sabztarazsher
621 views14:38