چند اکتاو بالاتر ببر مرا ، من زجرِ سکوتِ ایمانِ توام به تمنا ، | 👌سپهر عسگری👌
چند اکتاو بالاتر ببر مرا ، من زجرِ سکوتِ ایمانِ توام به تمنا ، رویِ نتِ نمایان ببر مرا ، من بیراهه های مسیر زندگی ام به صراط مستقیم ، من کشسانیِ طرحِ تحریمم به صبوری ، من کلاوی های سیاه زندگی ام به سفیدی ، من تعلیقِ سالها خفقـانم به زجـر ، تو لطافت پــرهای شکسته ای از سقوط ، تو لحظات پر التهاب یک بوسه ای ، تو انزجار وابستگی در سلول های سنگی ، تو ابتدایی ترین دوستت دارم ها ، من تنهاترین مترسک جالیـز ، تو پر از اصالت یک قبیله ، من هزار هزار حس توبه نصوح ، تو یک خلوت پر از شاملو و اخوان ، من سراسر برهنگی در میان آغوش های نیمه کاره ، تو پر از حس بودن و من حس جاماندگی از واژه ها ، به این گره هایِ کورِ زندگی قسم ، به خورد شدن قلب بعد از افتادن عشق قسم ، از من صدایِ خردشدنِ ستون در مرجعیت فقرات ، از من صدایِ له شدن احساس، برخواهد خواست ؛ از دردِ دوری ات .