Get Mystery Box with random crypto!

ای فراموش کار به یاد ماندنی... کارد به استخوان رسید، جزومد تنه | 👌سپهر عسگری👌

ای فراموش کار به یاد ماندنی... کارد به استخوان رسید، جزومد تنهایی هردو کشنده است ...!! تنها که می شوم ،
با وجدان ترین قَفَسِه ها نیزجایی برای من و امثال من ندارند .... حتی قلم با کاغذ های کاهی دست به یکی کرده اند؛ تا ضمیمه شود برچسب انزا بروی سینه ام .
از سیگار و چای نیز کاری برنیامد..حتی ورق های پاره ی فلکستین و ترامادول تبانی کردند نگذاشتند به خیانت جاذبه شک کنم. اگر جاذبه ای نبود..اگر نبود... هیچ اتفاق تلخی دیگر نمی افتاد... لعنت به افتادنی ها...لعنت...لعنت... در حمام اشک های سرکش ام را الصاق میکنم به تلخترین لبخندها.. من که عشق را دریوزگی نکرده ام..من که عشق را گردن نزده ام... فقط روزهایی چمباتمه می زدم و خیره می شدم به قاب عکس خالی ..خیره می شدم به دستهای پدرکه سمباده شرم حضور داشت.. خیره می شدم به خطوط روی پیشانی مادر که خط روی پیشانی اش از هر
هر صراطی مستقیم تر است ،
تا خرتناق، بغض ها بد که می بلعیدم.. شاید گاهی بروی بوم نقاشی ..یک سیگار می کنیدم...!!! از روی شرم حضور در مسیر شمعدانی ها
تمام پنجره های نیمه باز را می بندم.. سجاده را مرخص میکنم..چراکه نماز عاشق را تا چهل روز قبول نمی کنند... من کافر نیستم.. وقتی موذن فریاد کشید (بشتاپید بسوی رستگاری) راه رستگاری را بلد نبودم و نیستم .
رمضان هایی که به میهمانی خدا میرفتم،او خود افطار دعوت داشت .بدنبالش دویدم اما در خرابه ها و بیغوله ها .کسی خدا را نمیشناخت.. سرزمین عاشقی، جایی برای پرسه های شبانه نیست... شاید تا فهمید پا ندارم برای همراهی، گفتی به پایت میایستم.. بیاد داری ؟؟لب هایم را گذاشتم به لب ــــه پرتگاه و در تو فر رفتم؛
من در تو آبستن شدم .طولی نکشید که یک دختر بنام ((حسرت)) و یا پسر نام ((انزا )) در زندگی مان نقش بست. آرام... آرام.. درد هایم را درآغوش گرفتم... من
من سالهاست دچار هبوطم.. سالهاست .می بینم اما نگاه نمیکنم.
سالهاس به انحنای هیچ کس نگاه نکره ام... سالهاست پارادوکس بغض و لبخند را تدریس میکنم.

#سپهر_عسگری



@sepehrasgari968