. صبح آمده ست برخیز بانگ خروس گوید وین خواب و خستگی را در شط ش | استاد دکتر شفیعی کدکنی
.
صبح آمده ست برخیز
بانگ خروس گوید
وین خواب و خستگی را
در شط شب رها کن
مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در کوچهها صدا کن
خواب دریچهها را
با نعرهی سنگ بشکن
بار دگر به شادی
دروازههای شب را
رو بر سپیده وا کن
بانگ خروس گوید
فریاد شوق بفکن
زندان واژهها را
دیوار و باره بشکن
و آواز عاشقان را
مهمان کوچهها کن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخهی اقاقی
آیینهی خدا کن
بنگر جوانهها را
آن ارجمندها را
کان تار و پود چرکین
باغ عقیم دیروز
اینک جوانه آورد
بنگر به نسترنها
بر شانههای دیوار
خواب بنفشگان را
با نغمهای درآمیز
و اشراق صبحدم را
در شعر جویباران
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن
بیداری زمان را
با من بخوان به فریاد
ور مرد خواب و خفتی
رو سر بنه به
بالین تنها مرا رها کن
محمد رضا شفیعی کدکنی
@shafiei1318