Get Mystery Box with random crypto!

استاد دکتر شفیعی کدکنی

Logo of telegram channel shafiei1318 — استاد دکتر شفیعی کدکنی ا
Logo of telegram channel shafiei1318 — استاد دکتر شفیعی کدکنی
Channel address: @shafiei1318
Categories: Literature
Language: English
Subscribers: 3.37K
Description from channel

@hossein246

Ratings & Reviews

5.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2022-08-20 07:11:18 مسخِ روحی

و انحطاطِ عقلانی و سیاسی جامعهٔ ایران
[در سالروز صدور فرمان مشروطیت]

محمدرضا شفیعی کدکنی

حق این است که نسل مشروطیت، با همهٔ نقاط ضعف که در زندگی اغلب مردانش می‌توان یافت، نسلی است سربلند. بعد از شهریور ۱۳۲۰ و به‌ویژه بعد از کودتای ۱۳۳۲ و به‌ویژه‌تر بعد از اصلاحات ارضی و انقلاب سفید و همین‌طور بیا تا بعد و بعدتر، ایران به‌ لحاظ اجتماعی دچار یک نوع مسخ روحی و انحطاط عقلانی و سیاسی شده است و چنان خود را در چنبرهٔ نفوذ مادی و معنوی اجانب می‌بیند که هیچ‌گاه به فکر اصلاح خود از درون نیست. روشنفکران ما از بعد از شهریور ۱۳۲۰، روز‌به‌روز در این اندیشه راسخ‌تر می‌شوند که ایرانی خود هرگز به صلاح وضع خویشتن قادر نیست و باید، مثل مهرهٔ شطرنجی منتظر بماند تا دست بازیگری از بازیگران، بر رقعهٔ شطرنج جهانی و منطقه‌ای درباره‌اش تصمیم بگیرد.

از روزگار نوجوانی من، همیشه به ما و شاید هم نسل قبل از ما، چنین تلقین شده است که منتظر این باشیم که حزب محافظه‌کار در انگلستان روی کار خواهد آمد یا حزب کارگر، در آمریکا دمکرات‌ها برنده خواهند شد یا جمهوری‌خواهان و آنگاه منتظر بمانیم که سیاست آن حزب دربارهٔ «خاورمیانه» و «خلیج فارس» چه خواهد بود و دربارهٔ نظام حکومتی ایران چه تصمیمی خواهد گرفت.
از اندیشه‌های نادر و استثنایی در این باب، باید چشم‌پوشی کرد و آن فکری را تعقیب کرد که به قول قدما، «اَعَمّ اغلب» است.

حق این است که در این پنجاه و چند سالهٔ بعد از سقوط رضاشاه، و شاید هم اندکی بعد از روی کار آمدن او، به‌تدریج این اندیشه مثل موریانه حیثیتِ تاریخی ما را از درون تباه کرده است؛ ولی اقرار نکردن به وجود این بیماری روانی اجتماعی، مسلماً به بهبود آن نخواهد انجامید.
تمام قضایا از همین‌‌ جا شروع می‌شود. نسل مشروطه شعارش این بود که:
دفع اجانب را جدّی شویم
لازم اگر شد، متعدی شویم
ولی نسل‌های بعد و بعد‌تر، تصوّر چنین روحیه‌ای را هرگز ندارند و در جهتِ عکس، شعاری دادند در این حدود که:
«وضع» اجانب را «ناظر» شویم
بهر «مقاصد»شان «حاضر» شویم

تمام مشکل ایران در این روحیه است و سیاستِ جهانی هم در این هفتاد سال تمام سعی‌اش، بر این بوده است که روحیهٔ دوم و لوازم آن را در ایران گسترش دهد و همواره در بزنگاه‌های تاریخی که رشتهٔ کار از دستش بیرون رفته، به انواع جنایات و ترور‌ها و سپردن کارها به دستِ قدّاره‌بند‌ها و چاقو‌کش‌ها و اوباش و اراذل و متعصّبان و هوچی‌ها، متوسل شده است تا اندک‌اندک بتواند با ابزارهایی «شسته‌رُفته‌تر» و با «بسته‌بندی» بهتر، اوضاع را در کنترل خویش درآورد و با موادّ فرهنگی و سر و صورتِ دلپذیری، به همان روحیه و پرورش آن، ادامه دهد و ما در همین عمر کوتاه پنجاه و چند سالهٔ خودمان چندین بار شاهد این احوال بوده‌ایم.

محمدرضا شفیعی کدکنی
با چراغ و آینه، ص ۴۰۴
@shafiei1318
1.4K viewsedited  04:11
Open / Comment
2022-08-12 13:39:26 ضیاء موحد: دربارۀ «سایه» اغراق کرده‌اند - ایسنا
https://www.isna.ir/news/1401051914158/%D8%B6%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%80-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%82-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF
2.2K views10:39
Open / Comment
2022-08-12 13:25:05
محمدرضا شفیعی‌ کدکنی:
من با نهایتِ اِشراف به شعر عرفانی ایران می‌گویم: در سرتاسر شعر عرفانی ایران، معادلِ این غزل یافت نمی‌شود. این غزلِ "سایه" (هوشنگ ابتهاج) بهترین شعری است که در توحید سروده شده است:

نامدگان و رفتگان، از دو کرانه‌ی زمان
سوی تو می‌دَوَند هان! ای تو همیشه در میان

در چمنِ تو می‌چرد، آهوی دشتِ آسمان
گِردِ سرِ تو می‌پرد، بازِ سفیدِ کهکشان

هر چه به گِردِ خویشتن، می‌نگرم در این چمن
آینه‌ی ضمیرِ من، جز تو نمی‌دهد نشان

ای گلِ بوستان‌سرا، از پسِ پرده‌ها درآ
بوی تو می‌کِشد مرا، وقتِ سحر به بوستان

ای که نهان نشسته‌ای، باغِ درونِ هسته‌ای
هسته فروشکسته‌ای، کاین همه باغ شد روان

مستِ نیازِ من شدی، پرد‌ه‌ی ناز پس زدی
از دلِ خود برآمدی؛ آمدنِ تو شد جهان

آه که می‌زند برون، از سر و سینه، موجِ خون
من چه کنم که از درون، دستِ تو می‌کشد کمان

پیشِ وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم
کز نفسِ تو دم‌ به دم، می‌شنویم بوی جان

پیشِ تو جامه در برم، نعره زند که بردَرَم
آمدنت که بنگرم گریه نمی‌دهد امان
@nahjolbalaghe_cloop
1.7K views10:25
Open / Comment
2022-08-10 22:25:00
.
عشق از جانی
به جانی می‌رود ...

@shafiei1318
2.1K viewsedited  19:25
Open / Comment
2022-08-10 14:09:10 نقش ما گو ننگارند به دیباچهٔ عقل
هر کجا نامهٔ عشق است نشان من و توست


از دیرباز با شعر سایه انس و الفت داشته‌ام و نمی‌دانم چگونه شکر این نعمت را باید گزارد که حشر و نشر بسیار نزدیک با او نیز یکی از خجستگی‌های زندگی من در این سال‌ها بوده است.

همین دوستی نزدیک مرا گستاخ کرد که یک شب در بهار ۱۳۶۹ در شهر کُلن در کشور آلمان‌، در حضور او‌ گاه از حافظه و زمانی با مراجعه به مجموعه‌های شعری او‌ این انتخاب را روی چند برگ کاغذ انجام دادم و او با بزرگواری‌، ولی بی‌هیچ اعمال سلیقه‌ای‌، پذیرفت که عیناً چاپ شود و این است حاصل آن گزینش، گزینشی یک‌شبه و حداقل سی‌وپنج ساله‌.
سایه‌، در انواع سخن‌، شعر خوب و شعر درخشان بسیار دارد.

اگر می‌خواستم این انتخاب را بر محور اصلی شاهکارهای‌ او - که در آن اکثریت با غزل‌هاست - استوار کنم، شاید برای بعضی از گونه‌ها و نمونه‌های دیگر کم‌تر مجالِ تجلی حاصل می‌شد. اما در این گزینش‌، مقصود اصلی‌، ارائهٔ نموداری از مراحل مختلف خلاقیت هنری او و نمونه‌هایی از تجارب گوناگون وی در عالم شعر و شاعری بوده است. به همین دلیل شعرهایی از مجموعهٔ "سراب" که از نخستین آثار دوره جوانی اوست و در تحول شعر غنایی جدید پارسی بیش و کم نقشی داشته است، جای چندین نمونه از غزل‌های ممتازِ دوران پختگی و کمال هنری او را گرفته است‌، و این به هیچ روی‌، نقضِ غرض نیست؛ به‌ویژه که غالب دیوان‌های او‌ هر کدام‌ بارها و بارها چاپ شده است و مانند کاغذ زر در میان عاشقان شعر فصیح پارسی دست به دست گشته است و کم‌تر حافظهٔ فرهیخته‌ای است که شعری از روزگار ما به یاد داشته باشد و در میان ذخایرش نمونه‌هایی از شعر و غزل سایه نباشد.

من این نکته را‌ در این لحظه،‌ یکی از مهم‌ترین نشانه‌های توفیق یک شاعر می‌شمارم.

تهران، مرداد ۱۳۶۹
محمدرضا شفیعی‌کدکنی
از مقدمهٔ کتاب "آینه در آینه"
@shafiei1318
2.5K viewsedited  11:09
Open / Comment
2022-08-10 14:03:58
سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟!
(استاد شهریار)
1.7K viewsedited  11:03
Open / Comment
2022-07-29 11:14:29 حیرت از نگاه عارفِ خرقان

"و گفت: تحیّر چون مرغی بُوَد که از مأوای خود بشود به طلب چینه و چینه نیابد و دیگربار راه مأوی نداند."
(نوشته بر دریا، شفیعی کدکنی، نشر سخن، ص۲۰۹).

@shafiei1318
721 views08:14
Open / Comment
2022-07-29 10:06:24 .
گل آفتابگردان
و نمازِ آفتابش
به شب و به ابر و ظُلمت
نشود دَمی بر او گُم
دل اوست،
قبله یابش ...

#شفیعی_کدکنی

@shafiei1318
1.5K views07:06
Open / Comment
2022-07-27 16:58:01 .
#مارتین_هایدگر، فیلسوف اگزیستانسیالیست آلمانی، در کتاب «هستی و زمان» می‌گوید که یکی از دلایل مهم پنهان‌بودنٍ هستی، آشکاربودگیٍ شدید آن است.

بازتاب این گزارۀ فلسفی را در ابیاتی از شعر « سه نهانٍ ازلی» اثر دکتر شفیعی کدکنی بوضوح می‌بینیم:

چیست خدا و هنر و زندگی؟
پرده‌ای از آن سوی دانندگی

روزی اگر زین سه یکی شد عیان
آن دگران محو شوند از میان

لیک چو هستی و چو دیدار نور
این سه نهان‌اند، ز فرط ظهور ...

(هزارۀ دوم آهوی کوهی، ۳۹۸)

البته با توجه به مشرب فکری و ذوقی استاد شفیعی و استغراق‌شان در متون قدیم، می‌توان شعر یاد شده را متأثر از آرا و اندیشه‌های کلامی- عرفانی نیز دانست:

یا مَن اٍختفی لٍفرط نوره
الظاهر الباطن فی ظهوره

دکتر شفیعی در سرودۀ زیبای دیگری با عنوان« چرخ چاه؛ سیزیف ایرانی» نیز نگاهی دارد هم به اسطوره و جبر تاریخ و هم به نگرش اگزیستانسیالیستی آلبر کامو:

آویخته به زمزمۀ چرخ و ریسمان
از ژرفٍ چاه، سطل به بالاست در سفر

تا می‌رسد به روشنیٍ روز و آفتاب
وارونه می‌شود به بُنٍ چاهٍ سرد و تر

تاریخٍ سطل، تجربه‌ای تلخ و تیره است:

تا آستان روشنیٍ روز آمدن
پیمودن آن مسافت دشوار، با امید
وانگه دوباره در دلٍ ظلمت رها شدن
(همان: ۳۷)

سیزیف (sysyphus) قهرمانی در اساطیر یونانی است که به دلیل سرکشی‌ها، فریب‌کاری‌ها و تجاوزاتش به حریم زئوس و ... محکوم می‌شود به مجازاتی سخت و توان‌فرسا در چرخه‌ای ابدی: تخته‌سنگی سترگ را تا قلۀ کوه به بالا براند. اما هر بار در آستانهٔ قله، تخته سنگ به زیر می‌غلتید و باز، فردا روز از نو و روزی از نو ...

«کامو اسطورۀ سیزیف را نمایشگر سرنوشت دردناک بشر می‌داند، اما آگاهی به حتمیت شکست را مقدمۀ پیروزی و حتی خوشبختی او می‌شمارد.» (سارتر، ادبیات چیست؟: ۳۳)

و نیز معتقد است که چون سیزیف از صخره، نیرومندتر و از سرنوشت خود بالاتر است، باید او را خوشبخت انگاشت.

البته در شعر دکتر شفیعی، وضعیت سطل و چرخ چاه، رمزی است از تلاش و تکاپوی ناکام و نافرجام ایران و ایرانی در جست و جوی رهایی و آزادی در طول اعصار متمادی.

اخوان ثالث نیز در شعر مشهور «کتیبه» همین مفهوم را در قالب روایتی تقریباً دراماتیک به تصویر کشانده است:

جماعتی اسیر زجر و زنجیر در کنار تخته‌سنگی کوه‌وار ( جبر طبیعت، تاریخ یا اجتماع) در پی ندایی ناشناس اما برانگیزاننده، در صدد وقوف بر راز سنگ‌نوشته‌ای برمی‌آیند بر بالای تخته‌سنگ که کلید رهایی آنهاست:

کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند

تلاش و تقلای جمعی برای برگرداندن تخته‌سنگ (زیر و رو کردن مسیر تاریخ یا مناسبات اجتماعی/ انقلاب و دگرگونی) با فراز و فرود به تصویر کشیده می‌شود ... اما پایان کار، حاکی از پوچی و بیهودگی همۀ آن تلاش و تکاپوهاست، زیرا در آن‌ سوی تخته‌سنگ هم نوشته بود:

همان،
کسی راز مرا داند
که از این رو به آن رویم بگرداند!

#محمدرضا_روزبه

@shafiei1318
1.1K views13:58
Open / Comment
2022-07-27 00:52:08 .
برگی از تاریخ

شعر «به کجا چنین شتابان» محمدرضا شفیعی کدکنی در مراسمی با حضور وی روی یکی از دیوارهای شهر لیدن هلند حک شد.

شهر لیدن هلند میزبان محمدرضا شفیعی کدکنی، استاد دانشگاه، پژوهشگر و شاعر ایرانی بود و در حضور او یکی از شعرهایش بر یکی از دیوارهای شهر «لَیدِن» نوشته شد.

در این مراسم شعر مشهور «به کجا چنین شتابان» از شفیعی کدکنی به زبان فارسی بر یکی از دیوارهای این شعر حک شد و شفیعی نیز امضای خودش را به پای آن زد.

این برنامه که ابتکار اصغر سید قراب، استاد دانشگاه علوم انسانی و رئیس بخش فارسی دانشگاه لیدن بود، با اجرای موسیقی اصیل ایرانی توسط دو هنرمند ایرانی ساکن هلند آغاز شد؛ سپس سید قراب در مورد شعر «سفر به خیر» برای شرکت‌کنندگان توضیحاتی داد و سپس شفیعی کدکنی در زیر آن شعر بر روی دیوار اسم خود را نوشت و دیوار را امضا کرد.

پیش از این ۱۱۰ شعر و جمله از شاعران و نویسندگان سراسر دنیا بر روی دیوارهای شهر لیدن تاکنون نوشته شده‌اند و «سفر به خیر» شفیعی کدکنی، شعر شماره صد و یازدهم این شهر است.

کانال استاد دکتر شفیعی کدکنی

https://t.me/shafiei1318/1005?single

@shafiei1318
.
1.9K viewsedited  21:52
Open / Comment