2022-05-07 08:14:56
.
پنجاه سال گذشت!
در سال ۱۳۴۹ دانشجوی سال سوم لیسانس ادبیات فارسی بودم.
درس زندهیاد، استاد بدیعالزمان فروزانفر، هر هفته، صبح پنجشنبه با دانشجویان فوقلیسانس و دکتری بود.
استاد از در شمال غربی دانشکده، وارد میشدند و از راهروی به نسبت طولانی میگذشتند تا در قسمت جنوب شرقی، به کلاس ۱۰۲ برسند که خیل مشتاقان در آنجا منتظر کسب فیض از محضرشان بودند.
صبح پنجشنبه، هفدهم اردیبهشت، با حیرت و تأسف بسیار، پشت در کلاس ۱۰۲ با آگهی درگذشت ناگهانی استاد مواجه شدم. باور کردنی نبود. یک هفته پیش در همان جا، در کمال سلامت، با برداشتن کلاه شاپو و چهرهٔ شاداب، به عرض سلام و احترام پاسخ داده بودند.
معلوم شد عصر چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت، واقعه در اثر سکتهٔ قلبی اتفاق افتاده است ...
تشییع پیکر استاد از مسجد سپهسالار با حضور جمعیتی کثیر آغاز شد که تابوت را بر سر دست تا مسافتی طولانی بردند و از آنجا با آمبولانس به شهر ری منتقل کردند تا در ابنبابویه، در کنار ابوالفتوح رازی و علامهٔ قزوینی به خاک سپرده شود.
هنوز چهرهٔ بسیاری از رجال بزرگ علم و ادب و فرهنگ، مانند علیاکبر سیاسی، غلامحسین صدیقی، یحیی مهدوی و نیز بسیاری از شاگردان نامدار استاد در برابر چشمم مجسم است که بر سر تربت او با احترامِ بیحد و چشم اشکبار ایستاده بودند و مسلماً در ذهنشان میگذشت که چگونه آن گنج بیپایان دانش و معرفت به خاک میرود؟
امروز، درست نیمقرن از آن روز غمانگیز گذشته و حسرتش بر دلم سنگینی میکند که اگر استاد دو سال دیگر مانده بودند، توفیق کسب فیض از مجلس درسشان نصیبم شده بود.
در یادکرد استاد #بدیعازمان_فروزانفر
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
(به نقل از کانال استاد مهدی نوریان)
https://t.me/shafiei1318/994
4.3K viewsedited 05:14