. • مزمورِ بهار بزرگا گیتیآرا نقشبندِ روزگارا، ای بهارِ ژ | استاد دکتر شفیعی کدکنی
.
• مزمورِ بهار
بزرگا گیتیآرا
نقشبندِ روزگارا،
ای بهارِ ژرف!
به دیگر روز و دیگر سال
تو میآیی و
باران در رکابت
مژدهی دیدار و بیداری
تو میآیی و همراهت
شمیم و شرم شبگیران
و لبخندِ جوانهها
که میرویند از تنوارهی پیران ...
تو میآیی و در بارانِ رگباران
صدای گامِ نرما نرمِ تو بر خاک
سپیدارانِ عریان را
به اسفَندارمَذ تبریک خواهد گفت
تو میخندی و
در شرمِ شمیمت شب
بخورِ مجمری خواهد شدن
در مقدمِ خورشید
نثارانِ رهت از باغِ بیداران
شقایقها و عاشقها،
چه غم کاین ارغوانِ تشنه را
در رهگذارِ خود
نخواهی دید.
(سال ١٣٤٩)
محمدرضا شفيعی كدكنی
@shafiei1318