توی کوچهیی گاهی در شب، چراغهای روی تیر آویزان است، این چراغ | احمد شاملو
توی کوچهیی گاهی در شب، چراغهای روی تیر آویزان است، این چراغها فقط میتواند ۱۵ - ۲۰ قدم زیر پای خود را روشن کند و فاصلهاش تا چراغ بعدی، تاریکیست. حالا یک عدهای به تناسخ و تطور معتقدند؛ میگویند خب، لحظهٔ ورود به روشنایی این چراغ، تولد توست و لحظهٔ خروج از آن مرگت. لزوماً یک بار این حادثه برای کسانی اتفاق میافتد. اگر قرار بود همهٔ میلیاردها و میلیاردها نطفهپراکنی که هر لحظه در سراسر کُرهٔ ارض انجام میگیرد، به نتیجه برسد، حالا تعداد ما بهجای چند میلیارد، رقمی بود با چند میلیارد صفر در برابرش. پس فقط برای بعضی از ما این اقبال حیرتآور پیش میآید. ما باید از این بختیاری استفاده کنیم برای آن تداوم. در تمام مدتی که ما در قلمرو این چراغ هستیم، باید به این فکر کنیم که بعد از چراغ، چرا باید ظلمت باشد؟ ظلمت یعنی چه؟ چرا این روشنایی ابدی نیست؟
■ گفتگوی زمانه با احمد شاملو | زمانه، شمارهٔ ۱ [ویژهنامهٔ احمد شاملو]، مهر ۱۳۷۰ [اکتبر ۱۹۹۱، سنهوسه، آمریکا]