Get Mystery Box with random crypto!

احمد‌‌‌ شاملو‌

Logo of telegram channel shamlouhouse — احمد‌‌‌ شاملو‌ ا
Logo of telegram channel shamlouhouse — احمد‌‌‌ شاملو‌
Channel address: @shamlouhouse
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 46.86K
Description from channel

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌
■ Twitter: @ShamlouHouse
■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages

2024-04-11 16:50:04 ای صبا نکهتی از خاکِ رهِ یار بیار
ببر اندوهِ دل و مژدهٔ دلدار بیار

■ غزل حافظ شیراز | روایت و صدای احمد شاملو | موسیقی فریدون شهبازیان | کانال تلگرام احمد شاملو

■ @ShamlouHouse
14.4K viewsedited  13:50
Open / Comment
2024-03-20 17:24:12 ❑‌ نوروز در زمستان


سالی
نوروز
بی‌چلچله بی‌بنفشه می‌آید،
بی‌جنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانه‌ی رنگین بر آینه.

سالی
نوروز
بی‌گندمِ سبز و سفره می‌آید،
بی‌پیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بی‌رقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.

سالی
نوروز
بی‌خبر می‌آید
همراهِ به‌درکوبی‌ مردانی
سنگینی‌ بارِ سال‌هاشان بر دوش:
تا لاله‌ی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوع‌اش را
و تاقچه‌ی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتاب‌های ممنوع
تقدیس شود.

در معبرِ قتلِ عام
شمع‌های خاطره افروخته خواهد شد.
دروازه‌های بسته
به‌ناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچه‌ها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیش‌باز خواهد شد.

سالی
آری
بی‌گاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.



نوروزِ ۱۳۵۶ و پاییزِ ۱۳۷۲

■ شعر نوروز در زمستان | از دفتر حدیث بی‌قراری ماهان | تلگرام و صفحهٔ توییتر احمد شاملو

■ Ahmad Shamlou
12.8K viewsedited  14:24
Open / Comment
2024-01-23 16:25:29 بین شما کدام
ـــــ‌بگویید!ـــــ
بین شما کدام
صیقل می‌دهید
سلاحِ آبایی را
برای
روزِ
انتقام؟


شعر و صدای احمد شاملو

Telegram ■ Twitter
13.2K viewsedited  13:25
Open / Comment
2024-01-12 15:12:33 ❑ باران


تارهای بی‌کوک و
کمانِ بادِ ولنگار

          باران را
          گو بی‌آهنگ ببار!

غبارآلوده، از جهان
تصویری باژگونه در آبگینه‌ی بی‌قرار

          باران را
          گو بی‌مقصود ببار!

لبخندِ بی‌صدای صد هزار حباب
در فرار

          باران را
          گو به‌ریشخند ببار!

ـ□

چون تارها کشیده و کمان‌کشِ باد آزموده‌تر شود
و نجوای بی‌کوک به ملال انجامد،
باران را رها کن و
خاک را بگذار
                تا با همه گلویش
                                    سبز بخواند

          باران را اکنون
          گو بازیگوشانه ببار!


۲۶ دیِ ۱۳۵۵، رم


■ از دفتر دشنه در دیس | شعرِ احمد شاملو | کانال تلگرام احمد شاملو


Telegram ■ Twitter
16.7K views12:12
Open / Comment
2023-10-08 15:16:07 جنگ «دولتی» جنگی غم‌انگیز و وحشتناک است، جنگی است که نه‌فقط انسانی و بشری نیست، بلکه حتا حیوانی و بهیمی نیز نامیده نمی‌تواند شد؛ جنگ گلادیاتورها، جنگ بردگان، جنگ مصروعان و ابلهان است، راستش معلوم نیست چه‌جور جنگی است، این‌قدر هست که سربازان و قهرمانان آن به هیچ‌روی یکدیگر را «دشمن» نمی‌دانند و این در جنگ، غم‌انگیزترین چهره‌ی بردگی است! بردگیِ آدم‌هایی که برای خاطر سیاست‌باف‌ها و سوداهای ارضی یا عقیدتیِ کسانی که هرگز منافع‌شان با منافع مردم در یک جهت نبوده است، گله‌وار به جنگ اعزام شده‌اند.


■ احمد شاملو | از مهتابی به کوچه [مجموعه مقالات] | کانال تلگرام احمد شاملو

Telegram ■ Twitter
12.7K viewsedited  12:16
Open / Comment
2023-09-28 18:59:58
مژده به همراهان بارو: به‌زودی نسخهٔ الکترونیک دو شمارهٔ آغازین بارو در وب‌سایت بارو منتشر می‌شود. آن دو شماره در آذرماه سال ۱۳۴۵ منتشر شده بود و دهه‌هاست که در شمارِ نشریاتِ نایاب است. شمارهٔ ۱ و ۲ بارو با سردبیری احمد شاملو و یدالله رؤیایی منتشر شده بود و صاحب‌امتیاز وقت آن دکتر هوشنگ کاووسی بود. در این دو شماره مطالب مختلفی از این نویسندگان به چشم می‌خورد: فرانتس کافکا، آلبر کامو، میخائیل شولوخوف، سرگئی اسمیرنوف، سهراب سپهری، م. آزاد، غلامحسین ساعدی، مهشید امیرشاهی، احمد شاملو، یدالله رؤیایی و...

شورای سردبیری بارو از خانم آیدا سرکیسیان (شاملو) سپاسگزار است که نسخهٔ کاغذی این دو شماره را در اختیار بارو قرار دادند تا به دست خوانندگان برسد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

◄ به تلگرام «بارو» بپیوندید.

► Website | Telegram | Instagram
12.7K views15:59
Open / Comment
2023-09-24 16:46:47 ‍ ❑ فصلِ دیگر


بی‌آن‌که دیده بیند،
در باغ
احساس می‌توان کرد
در طرحِ پیچ‌پیچِ مخالف‌سرای باد
یأسِ موقرانه‌ی برگی که
بی‌شتاب
بر خاک می‌نشیند.

ـ□ 

بر شیشه‌های پنجره
آشوبِ شبنم است.
ره بر نگاه نیست
تا با درون درآیی و در خویش بنگری.

با آفتاب و آتش
دیگر
گرمی و نور نیست،
تا هیمه‌خاکِ سرد بکاوی
در
رؤیای اخگری.

ـ□

این
فصلِ دیگری‌ست
که سرمایش
از درون
درکِ صریحِ زیبایی را
پیچیده می‌کند. 

یادش به خیر پاییز
با آن
توفانِ رنگ و رنگ
که برپا
در دیده می‌کند!

 ـ□

هم برقرارِ منقلِ اَرزیزِ آفتاب،
خاموش نیست کوره
چو دی‌سال: 

خاموش
خود
منم!

مطلب از این قرار است:
چیزی فسرده است و نمی‌سوزد
امسال
در سینه
در تنم!


 ‏۱۳۴۹

■ از دفتر شُکفتن در مِه || ضمیمه: شعر با صدای احمد شاملو | موسیقی اسفندیار منفردزاده | کانال تلگرام احمد شاملو

Telegram ■ Twitter
13.2K viewsedited  13:46
Open / Comment
2023-09-15 21:31:41
جنبشِ شاخه‌یی
از جنگلی خبر می‌دهد
و رقصِ لرزانِ شمعی ناتوان
از سنگینیِ پابرجای هزاران جارِ خاموش...

■ Ahmad Shamlou
15.3K views18:31
Open / Comment
2023-09-01 13:05:03خطابه‌ی آسان، در امید
به رامین شهروند


وطن کجاست که آوازِ آشنای تو چنین دور می‌نماید؟
اُمید کجاست
تا خود
جهان
به قرار
بازآید؟

هان، سنجیده باش
که نومیدان را معادی مقدر نیست!

ـ□

معشوق در ذره‌ذره‌ی جانِ توست
که باور داشته‌ای،
و رستاخیز
در چشم‌اندازِ همیشه‌ی تو
به کار است.
در زیجِ جُستجو
ایستاده‌ی ابدی باش
تا سفرِ بی‌انجامِ ستارگان بر تو گذر کند،
که زمین
از اینگونه حقارت‌بار نمی‌مانْد
اگر آدمی
به هنگام
دیده‌ی حیرت می‌گشود.

ـ□

زیستن
و ولایتِ والای انسان بر خاک را
نماز بردن؛
زیستن
و معجزه کردن؛
ورنه میلاد تو جز خاطره‌ی دردی بیهوده چیست،
هم از آن دست که مرگت؟
هم از آن دست که عبورِ قطارِ عقیمِ اَسترانِ تو
از فاصله‌ی کویری میلاد و مرگت؟

مُعجزه کن مُعجزه کن
که مُعجزه
تنها
دست‌کارِ توست
اگر دادگر باشی؛
که در این گُستره
گُرگانند
مشتاقِ بردریدنِ بی‌دادگرانه‌ی آن
که دریدن نمی‌تواند. ــ
و دادگری
معجزه‌ی نهایی‌ست.

و کاش در این جهان
مردگان را
روزی ویژه بود،
تا چون از برابرِ این همه اجساد گذر می‌کنیم
تنها دستمالی برابرِ بینی نگیریم:
این پُرآزار
گندِ جهان نیست
تعفنِ بی‌داد است.

ـ□

و حضورِ گرانبهای ما
هر یک
چهره در چهره‌ی جهان
(این آیینه‌یی که از بودِ خود آگاه نیست
مگر آن دَم که در او درنگرند) ــ

تو
یا من،
آدمی‌یی
انسانی
هر که خواهد گو باش
تنها
آگاه از دست‌کارِ عظیمِ نگاهِ خویش ــ
تا جهان
از این دست
بی‌رنگ و غم‌انگیز نماند
تا جهان
از این دست
پلشت و نفرت‌خیز نماند.

ـ□

یکی
از دریچه‌ی ممنوعِ خانه
بر آن تلِّ خشکِ خاک نظر کن:
آه، اگر امید می‌داشتی
آن خُشکسار
کنون اینگونه
از باغ و بهار
بی‌برگ نبود
و آنجا که سکوت به ماتم نشسته
مرغی می‌خوانْد.

ـ□

نه
نومیدْمردم را
معادی مقدّر نیست.
چاووشیِ‌ امیدانگیزِ توست
بی‌گمان
که این قافله را به وطن می‌رساند.


۲۳ تیرِ ۱۳۵۹


■ شعر احمد شاملو | از دفتر ترانه‌های کوچک غربت| کانال تلگرام احمد شاملو

Telegram ■ Twitter
14.4K viewsedited  10:05
Open / Comment
2023-08-30 13:44:25نعره‌ی اُزگَل ارّه‌زنجیری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پژمان واسعی | ستون: بوطیقای شعر آزاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از دفتر یازدهم بارو

خاطره

شب
سراسر
زنجيرِ زنجره بود
تا سحر،

سحرگه
به‌ناگاه با قُشَعْريره‌ی درد
در لطمه‌ی جانِ ما
جنگل
از خواب واگشود
مژگانِ حيرانِ برگ‌اش را
پلکِ آشفته‌ی مرگ‌اش را،
و نعره‌ی اُزگَلِ ارّه‌ زنجيری
سُرخ
بر سبزیِ‌ نگرانِ درّه
فروريخت.

ـ□

تا به کسالتِ زردِ تابستان پناه آريم
دل‌شکسته
به ‌ترکِ کوه گفتيم.

احمد شاملو

در نگاهِ نخست، سخن از خاطرۀ اقامتی شبانه‌ بر بلندای کوهستانی جنگلی است که در آن [از فرطِ سکوت] صدایی جز جیرجیر پیوستۀ زنجره‌ها به گوش نمی‌رسد. سحرگاه آوای نرم زنجره‌ها جای خود را به صدای دیگری می‌دهد: غرّشِ زمخت و جگرخراشِ ارّه‌برقی که چشمِ جنگل را از خواب می‌گشاید تا در نهایتِ بهت‌زدگی شاهدِ زوالِ خویش باشد. سرانجام، گوینده و همراهانش که این صدا را، همراه با شوکِ ناشی از درد، [گویی] در عمقِ جانِ خود حس کرده‌اند کوهستانِ خنک و سرسبز را ترک می‌گویند و به دامنه‌های زرد و کسالت‌بار پناه می‌برند.

مسلّم است که این نه شعری بوم‌گرایانه در اعتراض به قطعِ درختان بلکه مانندِ غالبِ سروده‌های شاملو شعری سیاسی است[۱]. نگاهی به تصاویرِ شعر بیندازیم:

شب = ظلمت، اختناق
زنجیر = بند، اسارت
جنگل = همبستگی / اتّحاد ملّی
ارّه = خشونت، تخریب

کلیک کنید: ادامهٔ متن


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

◄ به تلگرام و اینستاگرام «بارو» بپیوندید.

Instagram:
Baru.ir | Telegram: Baru
14.4K views10:44
Open / Comment