🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

احمد‌‌‌ شاملو‌

Logo of telegram channel shamlouhouse — احمد‌‌‌ شاملو‌ ا
Logo of telegram channel shamlouhouse — احمد‌‌‌ شاملو‌
Channel address: @shamlouhouse
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 46.82K
Description from channel

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌
■ Twitter: @ShamlouHouse
■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages 5

2022-09-19 14:57:14
زیرا که مردگانِ این سال عاشق‌ترینِ زندگان بوده‌اند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اشک رازی‌ست
لب‌خند رازی‌ست
عشق رازی‌ست


اشکِ آن شب لب‌خندِ عشق‌ام بود.

ـ□

قصه نيستم که بگویی
نغمه نيستم که بخوانی
صدا نيستم که بشنوی
يا چيزی چنان که ببينی
يا چيزی چنان که بدانی…


من دردِ مشترک‌ام
مرا فرياد کن.



عشق عمومی | شعر و صدای احمد شاملو | موسیقی مرتضی حنانه | کانال تلگرام احمد شاملو

■ @ShamlouHouse
10.0K viewsedited  11:57
Open / Comment
2022-09-16 18:38:54 ‍ ❑‌ مرثیه


گفتند:
«ــ نمی‌خواهیم
نمی‌خواهیم
که بمیریم!»

گفتند:
«ــ دشمنید!
دشمنید!
خلقان را دشمنید! »

چه ساده
چه به سادگی گفتند و
ایشان را
چه ساده
چه به سادگی
کشتند!

و مرگِ ایشان
چندان موهن بود و ارزان بود
که تلاشِ از پی زیستن
به رنج‌بارتر گونه‌یی
ابلهانه می‌نمود:
سفری دُشخوار و تلخ
از دهلیزهای خَم‌اندرخَم و
پیچ‌اندر‌پیچ
از پی هیچ!

ـ□

نخواستند
که بمیرند
یا از آن پیش‌تر که مرده باشند
بارِ خِفّتی
بر دوش
برده باشند.

لاجرم گفتند:
«ـ نمی‌خواهیم
نمی‌خواهیم
که بمیریم!»

و این خود
وِردگونه‌یی بود
پنداری
که اسبانی
ناگاهان به تَک
از گردنه‌های گردناکِ صعب
با جلگه فرود آمدند
و بر گُرده‌ی ایشان
مردانی
با تیغ‌ها
برآهیخته.

و ایشان را
تا در خود بازنگریستند
جز باد
هیچ
به کف‌اندر
نبود. ــ
جز باد و به جز خونِ خویشتن،
چرا که نمی‌خواستند
نمی‌خواستند
نمی‌خواستند
که بمیرند.


۷ اسفند ۱۳۴۴


■ از دفتر ققنوس در باران | شعر و صدای احمد شاملو |‌ کانال تلگرام احمد شاملو

@ShamlouHouse ■ Shamlou ClubHouse ■ Twitter Shamlou
16.9K viewsedited  15:38
Open / Comment
2022-09-14 18:17:00 ❑ مرثیه برای مردگانِ دیگر

ـ۵
از نفرتی لبریز


ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده‌کنان به رقص برخاستیم
ما نعره‌زنان از سرِ جان گذشتیم...

کس را پروای ما نبود.


در دوردست
مردی را به دار آویختند.

کسی به تماشا سر برنداشت.

ـ□

ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالبِ خود
برآمدیم.


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ـ۶
فریادی و... دیگر هیچ


فریادی و دیگر هیچ.
چرا که امید آنچنان توانا نیست
که پا بر سرِ یأس بتواند نهاد.

ـ□

بر بسترِ سبزه‌ها خفته‌ایم
با یقینِ سنگ
بر بسترِ سبزه‌ها با عشق پیوند نهاده‌ایم
و با امیدی بی‌شکست
از بسترِ سبزه‌ها
با عشقی به یقینِ سنگ برخاسته‌ایم


اما یأس آنچنان تواناست
که بسترها و سنگ، زمزمه‌یی بیش نیست.


فریادی
و دیگر
هیچ!



شاعر: احمد شاملو [در سوگ ایمره ناگی] | کانال احمد شاملو در تلگرام


■ @ShamlouHouse ■ Shamlou ClubHouse
12.3K viewsedited  15:17
Open / Comment
2022-09-14 11:52:00֎ شاعرِ کدام آزادی؟
⸎ عبدی کلانتری ※ ستون: نیلگون


خیلی از ما که شعر شاملو رو دوست داریم، شاملو رو به‌عنوان «شاعر آزادی» می‌شناسیم. «شاملو شاعر آزادی» تقریباً یک کلیشهٔ جاافتاده است بین هوادارهای شاملو. من هم همین عقیده رو دارم. بعد توضیح می‌دهم که من از لفظ «شاعر آزادی» در مورد شاملو، چی برداشت می‌کنم.

این عنوان «شاعر آزادی» به نظر من تفاوت می‌کنه با صفت‌های دیگه: مثل شاعر اجتماعی، شاعر سیاسی، شاعر متعهد، شاعر مردمی، شاعر خلقی، شاعر چپ. در مورد شاملو، و فقط شاملو، این صفت‌های دیگه، خیلی رسا و رسانا نیستند، به نظر من، درحالی‌که «شاعر آزادی» دقیقاً وصف شاملو است، به‌عنوان یک شاعر با «سنسیبیلتی» مدرن. مدرن به تعبیر غربی‌اش.

قبل از اینکه ما به اون لقب یا صفت بپردازیم، صفت «شاعر آزادی»، ببینیم اساساً جایگاه شاملو به‌عنوان شاعر چیه. چون من معتقدم تعریف شعر خوب الزاماً شامل تعهد اجتماعی یا تعهد سیاسی به شکل مرسوم نیست. شاعر، و اصولاً هر هنرمندی، می‌تونه تعهدش رو در وهلهٔ اول به خود هنرش تعریف کنه، تعهد به عواطف و حالات وجودی خودش، بعد هرچی که از جامعه یا پهنهٔ سیاست در کارش منعکس بشه، اگر که منعکس بشه، تابع و ذیلِ صافیِ ادراکِ حسی و شعور شعری‌اش قرار می‌گیره.

جایگاه شاملو به‌عنوان شاعر، یک شاعر متجدد و مدرن، حقیقتاً یک جایگاه یگانه و منحصربه‌فرده. من قائل به همون تقسیم‌بندی‌ای هستم که اول بار اسماعیل نوری‌علاء و محمد حقوقی ارائه کردند، همون اواخر دههٔ چهل شمسی. (نوری‌علاء در کتاب صور و اسباب در شعر امروز ایران و حقوقی در کتابش شعر نو از آغاز تا امروز).

برای داشتن یک نقشهٔ فکری (یک «مَپ» فکری) از شعر نوی ایران، تقسیم‌بندی و دوره‌بندی و تعاریف این دو نفر هنوز معتبره بعد از نیم قرن، و کسان دیگری هم که تاریخ‌نگاری روشنفکری کرده‌اند، مثل شمس لنگرودی در کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، اونها هم کمابیش همون چارچوب را پذیرفته‌اند. یک جور مورفولوژی شعر معاصر ایران از نیما به بعده که جایگاه هر شاعر رو در اون نقشه، و نسبت اون شاعر رو با بقیه نشون میده. شما می‌دونید اصولاً برای فهم هر مکتب هنری و هر چهرهٔ هنری و ادبی، تقسیم‌بندی دوره‌ای (پیریودیزیشن) خیلی اهمیت داره.

به‌طور خیلی خلاصه: تجدد شعری در عصر مشروطیت وارد ادبیات میشه؛ اول مضامین نو در قالب کهن. نظریه‌پردازی هم از همون زمان شروع میشه با تقی رفعت، و دو کمپ یا دوتا اردوگاه همیشگی «نوآوری محافظه‌کار» از یک طرف و «نوآوری انقلابی» هم از همون زمان شروع میشه. اما انقلاب واقعی را نیما یوشیج صورت میده، بنیانگذار شعر نوین ایران، هم در مقام آفریننده و هم در مقام نظریه‌پرداز. که خودش دو سه دوره داره، اینجا وارد نمیشیم. انقلاب نیمایی و سبک نیمایی طی دو سه دهه اتفاق می‌افته، از اواخر دوران رضاشاه به بعد، با چاپ تدریجی و جَسته‌گریختهٔ کارهای نیما. وقتی که دیکتاتوری سقوط می‌کنه و سانسور برچیده میشه، در حقیقت رنسانس شعر امروز در نشریات پراکنده، از اون زمان شروع میشه.

حالا اگه یک نمودار ترسیم کنیم که در صدرش، اون بالا، اسم نیما باشه، از نیما به بعد، جدول یا نمودار ما، می‌تونه دهه‌ای و زمانی جلو بیاد، یا سبکی و مکتبی یا هردو با هم.

بلافاصله بعد از نیما، در ادامهٔ انقلاب نیمایی، در رده بعدی، فقط دو اسم اصلی داریم: شاملو و اخوان. اسم دوتا شاعر دیگه هم معمولاً اینجا ذکر می‍شه، اسماعیل شاهرودی (آینده) و منوچهر شیبانی، چون این چهار نفر، همراه با مرتضا کیوان نه‌تنها شارح و معرف و ادامه‌دهندهٔ کار نیما بودند، بلکه شخصاً و حضوراً در کنار نیما و جزء نزدیکان نیما محسوب می‌شدند. شاهرودی کم‌کار بود و کارهای او و شیبانی هیچ‌وقت اهمیت شاملو و اخوان رو پیدا نکرد. بنابراین، اون رده‌ای که شاملو و اخوان توش هستند کاملاً جایگاهش متمایزه از نوپردازان بعدی: ممکنه از لحاظ سنی خیلی به هم نزدیک باشن، یا همسن و سال باشند، اما ردهٔ این دو بالاست، دیگران بعد میان.

شاملو و اخوان در ابتدا با وزن نیمایی و به سبک نیما شعر می‌گفتند اما بعد هرکدوم مسیر خودش رو رفت با مکتب خودش: اخوان یک جور عقبگرد سبکی و حسّی کرد، به‌قول خودش «پیوند مازندران و خراسان»، شاملو برعکس، یک انقلاب دیگه، تثبیت شعر آزاد.

در رده‌های بعدی، توی اون نمودار، ما دیگه نام‌های خیلی زیادی رو داریم که هرکدوم از جایی شروع می‌کنن که الزاماً نیما نیست، اما بعد در دههٔ چهل شمسی هرکدوم اسم و زبان خاص خودشون رو تثبیت می‌کنند: فروغ، سپهری، کسرایی، رحمانی، آتشی، حقوقی، آزاد، رؤیایی، سپانلو، کدکنی، احمدی، نوری‌علاء، اسماعیل خویی، براهنی و خیلی‌های دیگه.



کلیک کنید: ادامهٔ متن


❖ Baru Website | ❖ Telegram: Baruwiki
11.5K views08:52
Open / Comment
2022-09-13 19:05:19
■ لیس‌خور کفش ظالمان به پهنای زبان کفش‌لیس‌ها است و قدرتِ ظلم آن‌ها با طاقت تحمل مظلومان برآورده می‌شود.

احمد شاملو

ShamlouHouse
13.5K views16:05
Open / Comment
2022-08-24 18:27:19❑ مقالهٔ احمد شاملو در «دانشنامهٔ ایرانیکا»
نوشتهٔ سعید پورعظیمی


ترجمهٔ بخش‌هایی از مقاله:
ŠĀMLU, AḤMAD
(Author: Saeid Pourazimi)

احمد شاملو (تولد: تهران، ۲۱ آذرماه سال ۱۳۰۴ هجری شمسی / ۱۱ دسامبر ۱۹۲۵ میلادی؛ مرگ: ۲ مرداد ۱۳۷۹ / ۲۳ جولای ۲۰۰۰ میلادی) یکی از برجسته‌ترین شاعران پارسی‌گوی نیمۀ دوم قرن بیستم و از پیشگامان شعر آزاد فارسی که با تخلص‌های «الف. صبح»، «الف. بامداد» و «بامداد» می‌نوشت.
دومین فرزند از شش فرزندِ حیدر شاملو (مرگ: ۱۳۳۷) و کوکب عراقی (مرگ: ۱۳۵۰) بود. پدربزرگِ پدری‌اش، میرزا محمدعلی‌خان شاملو، اصالتاً کابلی بود و پدربزرگ مادری‌اش، میرزا شریف‌خان عراقی، اهل بخارا و مادربزرگ مادری‌اش اهل قفقاز بوده است.
خردسالی و کودکی او به سبب مأموریت‌های اداری پدرش، در شهرهای خشک و بد آب و هوا و مناطق پرت‌افتاده‌ای از شهرهای زاهدان، رشت، اصفهان، مشهد، گرگان و اروميه گذشت.

باغ آینه شامل شماری از مشهورترین شعرهای شاملو از جمله «ماهی» و «باران» و «لوح گور» است. او در باغ آینه اثبات کرد شاعری زبان‌آفرین است که راهی متفاوت در پیش گرفته و اسلوب ویژۀ خویش را در جایگاه شاعری سنت‌شکن، مدرن و نوآور در شعر معاصر فارسی تثبیت کرد. اگرچه نوجویی شاملو در این مجموعه زبانش را اندکی مبهم کرده؛ در عین حال، او به خلق شیوۀ بیان و فضاهایی بی‌سابقه و ابداع ترکیب‌های تازه‌ای در شعر فارسی نائل شد.

• شاملو در آیدا در آینه و لحظه‌ها و همیشه راهِ پیشینِ خود را در سرودن اشعار بی‌وزن ادامه داد؛ موضوعی که بارها به انکار و طرد شعر او از جانب منتقدان انجامید و سروده‌های او را نه شعر، که نثری استوار خواندند.

• در سال ۱۳۵۶ مجموعۀ دشنه در دیس منتشر شد. شعرهای سخت پختۀ او در این ایام همه شرح هجران و غربت است. این مجموعه که حاوی اندیشه‌هایی فلسفی نیز هست آمیزه‌ای از اشعار اجتماعی و عاشقانه و نوستالژیک است. ناامیدی و یأسِ اجتماعی در قالبِ شعرهایی نوستالژیک بر کتاب ترانه‌های کوچک غربت نیز سایه افکنده و در برخی شعرها معشوق و وطن چنان با یکدیگر درآمیخته‌اند که گویی یکی شده‌اند.

• مجموعه‌ شعر مدایح بی‌صله (منتخب ۵۱ شعر تا سال ۱۳۶۹) در سوئد منتشر شد. اندیشۀ مسلط در این مجموعه اندیشۀ اجتماعی است و غالب شعرها حاوی پیام‌هایی سیاسی و اجتماعی‌اند.

• در سال ۱۳۷۹ آخرین مجموعه شعر شاملو با عنوان حدیث بی‌قراری ماهان منتشر شد. این مجموعه نیز مانند دو مجموعۀ پیشین حاصل روزگاران سالخوردگی شاعر است. احساس عمیقِ ملال، تنهایی، نیاز به عشق و مرگ‌اندیشی در این مجموعه محسوس است و فلسفۀ حیات و مرگ مهم ترین دغدغۀ اوست.

• شعرهای عاشقانۀ شاملو در شمار زیباترین شعرهای عاشقانه در زبان و ادب فارسی است. این زیبایی، نخست به‌خاطر تصویرهای تازه و بکر آن است و دیگر به‌خاطر بازتاب عاطفی ویژۀ آن. در این شعرهای عاشقانه، تقدیس عشق در متنی از نقد زندگی و اجتماع جریان می‌یابد و این دوگانگیِ تا حدی متضاد، عمق و شکوهی جاودان و خاص به این شعرها بخشیده است.

• از سال ۱۳۶۱ به دلیل موضع‌گیری‌های سیاسی، آثار شاملو توقیف و او بایکوت شد و حدود دوازده سال هیچ اثری از او در ایران اجازۀ نشر نیافت. «شاملو در تندترین بخشِ دگراندیشیِ جامعۀ ما جای داشته و کمتر مواردی یافت می‌شود که او در اوضاعِ هولناک نیز پیروِ مصلحت‌اندیشی و حسابگریِ سیاسی بوده باشد.»

• دهۀ پایانی زندگی شاملو به علت ابتلا به دیابت و فشار خون با بیماری‌های ناخوشایند همراه بود. در سال ۱۹۹۷ به علت قانقاریا پای راستش را از زیر زانو قطع کردند. او در روز یکشنبه ۲۳ ژوئیۀ ۲۰۰۰ درگذشت و در گورستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.



■ این مقاله در صفحۀ اختصاصی ایرانیکا در وب‌سایت بریل (از ناشران معتبر جهان در حیطۀ علوم انسانی در شهر لایدن هلند) در این نشانی انتشار یافته است.


■ @ShamlouHouse ■ Shamlou ClubHouse
10.4K views15:27
Open / Comment
2022-08-08 21:18:02 ❑ بر کدام جنازه زار می‌زند...


بر کدام جنازه زار می‌زند این ساز؟
بر کدام مُرده‌ی پنهان می‌گرید
این سازِ بی‌زمان؟

در کدام غار
بر کدام تاریخ می‌موید این سیم و زِه،
این پنجه‌ی نادان؟


بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد!


زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمه‌ی صافی
زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراعِ بلندِ نسیم
زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است.
بر برکه‌ی لاجوردینِ ماهی و باد چه می‌کند این مدیحه‌گوی تباهی؟
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه می‌کند
زیرِ دریچه‌های بی‌گناهی؟


بگذار برخیزد مردمِ بی‌لبخند
بگذار برخیزد!


۱۸ شهریورِ ۱۳۷۲


■ از دفتر در آستانه | کانال تلگرام احمد شاملو

■ @ShamlouHouse ■ Shamlou ClubHouse
21.7K viewsedited  18:18
Open / Comment
2022-02-28 13:24:26
جنگ «دولتی» جنگی غم‌انگیز و وحشتناک است، جنگی است که نه‌فقط انسانی و بشری نیست، بلکه حتا حیوانی و بهیمی نیز نامیده نمی‌تواند شد؛ جنگ گلادیاتورها، جنگ بردگان، جنگ مصروعان و ابلهان است، راستش معلوم نیست چه‌جور جنگی است، این‌قدر هست که سربازان و قهرمانان آن به هیچ‌روی یکدیگر را «دشمن» نمی‌دانند و این در جنگ، غم‌انگیزترین چهره‌ی بردگی است! بردگیِ آدم‌هایی که برای خاطر سیاست‌باف‌ها و سوداهای ارضی یا عقیدتیِ کسانی که هرگز منافع‌شان با منافع مردم در یک جهت نبوده است، گله‌وار به جنگ اعزام شده‌اند.


■ احمد شاملو | از مهتابی به کوچه [مجموعه مقالات]

■ @ShamlouHouse ■ ShamlouClubhouse
51.6K views10:24
Open / Comment
2022-02-09 16:20:27
زبان فارسی

من زبان فارسی را عاشقانه دوست می‌دارم و برخوردم با آن، برخورد با چیزی مقدس است. شاید به همین دلیل است که این اواخر کمتر می‌نویسم، زیرا معتقدم که در این معبد قدسی، تنها باید حضور قلب داشت و انسان همیشه حضور قلب ندارد. اما بیست‌وهفت سال پیش قضیه فرق می‌کرد. آن موقع‌ها، زبان در نظر من فقط یک وسیله بود، شاید یک چیز «مصرفی» که به‌خاطر یک شعر می‌شد پدرش را درآورد. کاری که متأسفانه امروز هم پاره‌یی از شاعران جوان می‌کنند.¹

زبان فارسی‌ست که کلمات عربی را به تسخیر خودش درآورده. عربی در پارسی وارد شد، اما پارسی پارسی ماند. مشتی مفهوم را که لازم داشت از زبان عربی به نفع خودش مصادره کرد، اما ساختارش را از دست نداد.²



۱. گفتگویی درباره‌ٔ شعر با احمد شاملو، روزنامه‌ٔ بامداد، ۲۰ مرداد ۱۳۵۸ | ۲. یک هفته با احمد شاملو در اتریش، مهدی اخوان لنگرودی

■ @ShamlouHouse ■ ShamlouClubhouse
60.8K viewsedited  13:20
Open / Comment
2021-12-13 21:52:02 ❑ این عشق

این عشق
به این سختی
به این تردی
به این نازکی
به این نومیدی،

این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است،

این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته‌گی به این شادی و
این اندازه ریشخند‌آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی درظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام، مثل مردی در دل شب،

این عشقی که وحشت به جان دیگران می‌اندازد
به حرفشان می‌آورد
و رنگ از رخسارشان می‌پراند،

این عشقِ بُزخو شده - چرا که ما خود در کمینشیم-
این عشقِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکارشده از یاد رفته
- چرا که ما خود جرگه‌اش کرده‌ایم زخمش زده‌ایم پامالش کرده‌ایم
تمامش کرده‌ایم منکرش شده‌ایم از یادش برده‌ایم،
این عشقِ دست نخورده‌ هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آنِ توست از آنِ من است
این چیزِ همیشه تازه که تغییری نکرده است،
واقعی است مثل گیاهی
لرزان است مثل پرنده‌یی
به گرمی و جانبخشیِ تابستان.
ما دو می‌توانیم برویم و برگردیم
می‌توانیم از یاد ببریم و بخوابیم
بیدار شویم و رنج بکشیم و پیر بشویم
دوباره بخوابیم و خوابِ مرگ ببینیم
بیدار شویم و بخوابیم و بخندیم و جوانی از سر بگیریم،
اما عشق‌مان به جا می‌ماند
لجوج مثل موجود بی‌ادراکی
زنده مثل هوس
ستمگر مثل خاطره
ابله مثل حسرت
مهربان مثل یادبود
به سردیِ مرمر
به زیباییِ روز
به تردیِ کودک
لبخندزنان نگاه‌مان می‌کند و
خاموش باما حرف می‌زند
ما لرزان به او گوش می‌دهیم
و به فریاد در می‌آییم
برای تو و
برای خودمان،
به خاطر تو، به خاطر من
و به خاطر همه‌ی دیگران که نمی‌شناسیم‌شان
دست به دامنش می‌شویم استغاثه‌کنان
که بمان
همان جا که هستی
همان جا که پیش از این بودی،
حرکت مکن
مرو
بمان
ماکه عشق آشناییم از یادت نبرده‌ایم
تو هم از یادمان نبر
جز تو در عرصه‌ی خاک کسی نداریم
نگذار سرد شویم
هر روز و از هر کجا که شد
ازحیات نشانه‌یی به ما برسان
دیر ترک، از کنجِ بیشه‌یی در جنگلِ خاطره‌ها
ناگهان پیدا شو
دست به سوی ما دراز کن و
نجات‌مان بده.


■ ژاک پره‌ور | برگردان: احمد شاملو


■ @ShamlouHouse
74.3K viewsedited  18:52
Open / Comment