Get Mystery Box with random crypto!

احمد‌‌‌ شاملو‌

Logo of telegram channel shamlouhouse — احمد‌‌‌ شاملو‌ ا
Logo of telegram channel shamlouhouse — احمد‌‌‌ شاملو‌
Channel address: @shamlouhouse
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 46.82K
Description from channel

■ کانال تلگرام احمد شاملو‌
■ Twitter: @ShamlouHouse
■ Clubhouse: Ahmad Shamlou احمد شاملو

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


The latest Messages 7

2021-02-01 17:36:21 گنج زری بود در این خاکدان...

دکتر جهانگیر رأفت، پزشک و اندیشمند برجسته، طبیب شفیق، یار همدل و همراه احمد شاملو دیروز درگذشت. در زمانه‌ای که حرفه‌ها و تخصص‌ها وظیفه‌ را وانهاده‌اند، جهانگیر رأفت، تجسد حقیقی همان وظیفه‌ای بود که به انسان‌بودن معنی می‌بخشد. سایت رسمی احمد شاملو، غیاب آن قلب مهربان را به خانواده‌ی نازنین دکتر رافت، به همسر عزیزش مهین فیروزآبادی، به ارشیا، آرمیتا و تارای عزیز تسلیت می‌گوید. به همراه دوستانِ همیشه‌‌اش، در کنار ع.پاشایی، رمضان حاجی مشهدی و یاران دیگر در غم شما شریکیم و سیاه پوشیده‌ایم. یاد و خاطره‌‌ی آن انسان یگانه، آن جانِ آزاده در دل‌هامان زنده‌است و خواهد ماند.

سایت رسمی احمد شاملو

■ www.shamlou.org ■ @t.me/ShamlouHouse
114.7K viewsedited  14:36
Open / Comment
2021-01-27 13:59:48
این قطعه به جانباختگان کرونا و بازماندگان ایشان تقدیم می‌شود.
ـــ وب‌سایت رسمی احمد شاملو

مرثیه | شعر احمد شاملو | آهنگساز: نیما فاتحی | ضبط: استودیو آجری آرت | ناظر ضبط، میکس و مستر: فرهاد میرمحمدصادقی | با مجوز وب‌سایت رسمی احمد شاملو

خوانندگان: بهنوش ثابت قدم، گالیا هوسپیان، فرناز دارویی، پگاه عینکچی، آناهیتا رحمانیان، محمد حقیقی، پدرام شهیدی، نیما فاتحی، علی جنابی، حمید خسروشاهی، بهزاد مظهری

مشاوران انتخاب تصاویر: میلاد فلاح، نگار صائن

■ www.shamlou.org ■ @ShamlouHouse
111.5K viewsedited  10:59
Open / Comment
2021-01-11 19:42:49امیرزادهٔ کاشی‌ها در «بارو»

ع.پاشایی عزیز، سرپرست سایت رسمی احمد شاملو، پس از آغاز همکاری با مجله‌ی بارو در پیغامی به تحریریه‌ی بارو نوشته‌اند: «محسن جان، دست تو و آن نازنینان سایت شاملو درد نکند با برافراشتن باروی شاملو.»

مجله‌ی بارو ضمن تشکر از ع. پاشایی ــ به‌تعبیر شاملو «امیرزاده‌ی کاشی‌ها» ــ ستون ایشان را به‌نام «خاموشانِ گویا» راه‌اندازی کرد. نخستین مطلب این ستون، فصلی از کتاب تازه منتشرشده‌ی ایشان است که اخیراً با عنوان دو خانه، دو خاموشِ گویا منتشر شده:


֎ خانه‌ی مازندران


خانه، به اسپانیایی casa، کاسا، هم‌معنای «کلبه» است. کاسا، اسم است، و در زبان اسپانیایی مؤنث است. ما در فارسی مذکر و مؤنث نداریم، از این‌رو مؤنث بودن کاسا، زایندگی آن را در خیالم زنده می‌کند. نمی‌دانم کاسا در اسپانیایی، در گذشته و امروز، کاربردهای گسترده‌تر دیگری، مثل «خانه» در فارسی، دارد یا نه.

نمی‌توانم به «خانه» در فرهنگ فارسی فکر نکنم. این «خانه‌ی مازندران» و آن‌چه در آن رخ می‌دهد، مازندران به مثابه‌ی خانه‌ را در شاهنامه به یادم می‌آورد:

ابا لشکر گشن و گرز گران
نکردند آهنگ مازندران

که آن خانه‌ی دیو افسونگرست
طلسم است و ز بند جادو درست

مثل این که «خانه‌ی مازندران» خانم خانس هم از این «افسون»» و «طلسم» بی‌بهره نمانده است. از طرف دیگر، «خانه»ی مازندران — با هرآن‌چه در آن رخ می‌دهد — خیال را به «پنهانخانه‌ی غیبی» مولانا، در دیوان شمس، می‌برد:

درآ در گلشن باقی، برآ بر بام، کان ساقی
ز «پنهانخانه‌ی غیبی» پیام آورد مستان را

این «برآ بر بام»، شما را به یاد «از کاج بالا رفتیم» (مولوی) نمی‌اندازد؟

دیوار و درِ خانه شوریده و دیوانه
من بر سر دیوارم از بهر علامت را

آیا «خانه» با آن‌همه پژواک رقص‌های عتیق و آواز زنجره‌ها — که آن‌هم پژواک است — و سم‌کوبه‌های اسب‌های خاطره در دشت‌ها و پژواک آن‌ها و صدای پسر… «شوریده و دیوانه» نشده؟ راوی «خانه‌ی‌ مازندران» هم چشم به راه یک «پیام» و «علامت» است؟ نگاهم به آخرین پله‌ی شعر (مولوی) است.

درون خانه‌ی دلْ او ببیند
ستون این‌جهان بی‌ستون را

آیا کاج این شعر همان «ستون» این‌جهان بی‌ستون نیست؟

﴿کلیک کنید: متن کامل اینجاست﴾



نویسنده: ع. پاشایی ❖ نام ستون: خاموشانِ گویا

www.baru.wiki ❖ t.me/Baruwiki


وب‌سایت رسمی احمد شاملو

t.me/ShamlouHouse
107.1K viewsedited  16:42
Open / Comment
2021-01-07 20:37:51
سانسور که حق هر گونه بازخواستی را از نویسندگان و سخنگویان ملّت سلب کرده است، میدان بلامعارضی‌ در اختیار مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی دولتی می‌گذارد تا تصویری مجعول و نادرست از حقایق اجتماعی در ذهن توده‌های مردم به وجود آرند. سیاه را سفید و دوغ را دوشاب جلوه دهند و معیار و محکی جز آن‌چه خود به دست مردم می‌دهند، برای تمیز درست از نادرست و صحیح از سقیم و حق از باطل باقی نگذارند.


■ سخن سردبیر، ایرانشهر، شمارهٔ طلیعه، شهریور پنجاه‌وهفت | نشر وب‌سایت رسمی احمد شاملو

www.shamlou.org ■ @ShamlouHouse
95.1K viewsedited  17:37
Open / Comment
2021-01-05 18:44:55 ‍ ֎ و از خویشتنِ خویش بارویی پی‌ افکندن شاملو ــ رؤیایی: بامداد ــ رؤیا: بارو. و این نام مجله‌ای بود که دو تن از بزرگ‌ترین شاعران ایران سودای آن را در سر داشتند و نشد. یعنی سه شماره‌اش چاپ شد اما پیش نرفت، نشد. سودایی شد و نیم‌قرنی در صندوقچه‌ای ماند و دوام…
89.1K viewsedited  15:44
Open / Comment
2021-01-05 12:26:13 ‍ ֎ و از خویشتنِ خویش بارویی پی‌ افکندن


شاملو ــ رؤیایی: بامداد ــ رؤیا: بارو. و این نام مجله‌ای بود که دو تن از بزرگ‌ترین شاعران ایران سودای آن را در سر داشتند و نشد. یعنی سه شماره‌اش چاپ شد اما پیش نرفت، نشد. سودایی شد و نیم‌قرنی در صندوقچه‌ای ماند و دوام آورد تا امروز؛ روزی از آخرین روزهای آخرین سال این قرن.

بارو دوباره برپا شده است. این بار نه بر روی کاغذ ـــ که شاید در این قرن جا بماند، که بر روی صفحات وب ـــ که به پیش‌باز قرن تازه خواهد رفت. هدف «بارو» این است که وعده‌گاه نویسندگانی باشد از درون و بیرون ایران، از نسل‌های پیش و از نسل‌های بعد. بارو از ستون‌های مختلفی ساخته شده است هر یک مستقل با نامی جداگانه و نویسنده‌ای ثابت. هر ستون را نویسنده‌ٔ همان ستون به هر طریق که بخواهد بالا می‌برد. نویسنده‌ای کتابش را فصل به فصل خواهد نوشت. نویسنده‌ای سِری به سِری موضوعی را پی خواهد گرفت. نویسنده‌ای جستار به جستار سراغ موضوعات گوناگون خواهد رفت. نویسندگان، همه مستقل از هر حکومت و هر تعلق حزبی. هدف «بارو»، گرد هم آوردن صداهای مستقل جداافتاده‌ است برای نوشتن دربارهٔ زمینه و زمانه و افق‌های گسترده در پیش انسانِ اینجایی؛ از ادبیات تا معماری، از موسیقی تا هوش مصنوعی، از فلسفه تا تاریخ، همه پهنه‌هایی‌ست که نویسندگان «بارو» در آنها خواهند نوشت. «بارو» به خانواده‌ای از وب‌سایت‌های فرهنگی متعلق است و در آغاز زیرمجموعهٔ وب‌سایت رسمی احمد شاملوست و بعدها راه خودش را خواهد رفت. ستون‌های «بارو» هر ماه حداقل یک‌بار به‌روز می‌شوند و هر ماه احتمالاً ستون‌هایی به ستون‌های آن اضافه خواهد شد.

ستونِ ستون‌های «بارو» این است: خوانده شدن.


❖ تحریریهٔ بارو

www.baru.wiki ❖ t.me/Baruwiki
89.6K viewsedited  09:26
Open / Comment
2020-12-26 14:16:06 ❑ از نامه‌های منتشرنشدهٔ احمد شاملو


آقاى وزيرى بسيار بسيار عزيزم،

با سلام و درودهاى قلبى‏‌ بى‌‏پايان،

راست‌‏اش اين‏‌كه ‏تصور كرده‌‏ايد امكان ‏دارد شما را به ‏قول ‏خودتان “فراموش‏ كرده ‏باشم” به‏‌شدت ‏ناراحت‌‏ام ‏كرد. دوست ‏خوب و انسان ‏شريف ‏و جوان ‏خسته‌‏گى‌‏ناپذيرى با آن‏‌همه ‏محاسن‏ فردى و اجتماعى‌يى ‏كه ‏شما ايد، از ياد بردن‏‌اش پيش‏ از هر چيز ديگر نشانه‌‏ى عدم ‏لياقت ‏شخص‏‌ است. از اين‌‏ها گذشته آن‏‌همه ‏محبت ‏دريادلانه‌‏ى ‏شما در حق ‏آيدا و من ‏براى ‏كم‏ترين ‏درجه ‏از ناسپاسى ‏جائى باقى‏ نمى‌‏گذارد.

اگر در پاسخ‏ نامه‌ ‏سرشار از محبت‌‏تان تعللى ‏رخ ‏داده‏ علتى ‏جز اين نداشته ‏است‏ كه ‏همه ‏وقت ‏و توان‌ام‏ را يک‌سره ‏صرف ‏ترجمه‌‏ى دن ‏آرام ميخائيل شولوخوف كرده‏ بودم. از شما چه ‏پنهان ‏آقاى‏ وزيرى ‏عزيزم: من‏ با همه‌‏ى ‏وجود، خودم‏‌ را مديون ‏زبان ‏فارسى‌‏ام و اين ‏دين هميشه ‏به‌سختى ‏آزارم ‏داده‌‏است ‏و خودم را تا مغز استخوان متعهد اين ‏وام‌‏گزارى ‏مى‌‏ديده‌‏ام. اما چون در خود استعداد داستان‏‌پردارى ‏نمى‏‌يافته‌‏ام ‏مدام ‏وسيله‌‏ئى ‏مى‏‌جسته‌‏ام ‏كه ‏بتوانم ‏از پس‏ آن ‏تعهد برآيم‏ تا اين‏‌كه ‏به‏ ترجمه‌‏ى ‏رمان ‏بزرگ دن ‏آرام برخوردم در برگردانى ‏واقعاً افتضاح و به‌‏راستى ‏غيرمسئولانه، و دريافتم ‏كه ‏برگردان ‏تازه‏‌ئى ‏از اين ‏كتاب مى‏‌تواند وسيله‌‏ى ‏پرداخت ‏آن ‏دين ‏قرار گيرد هرچند كه‏ حجم ‏مخوف ۲۲۰۰ صفحه‏‌ئى آن مى‏‌توانست ‏با وسواس‏ كشنده‌‏ئى ‏كه ‏انگيزه‌ى‏ اصلى ‏كار بود متناسب ‏نباشد و هر محاسبه‌‏ى ‏سرانگشتى مرا به ‏اين ‏نتيجه ‏برساند كه‏ عمر باقی‌مانده به ‏اتمام كار وصلت ‏نمى‌‏دهد. به ‏هر حال ‏بى‌‏فوت ‏وقت ‏به‌ ‏كار ترجمه‌‏ى ‏آن‏ متن ‏غول‏‌آسا نشستم كه ‏پيش‏‌نويس‌‏اش درست‏ يک ‌هفته‌ى‏ پيش‏ به ‏آخر رسيد. ضمن ‏كار، نه ‏جرأت ‏می‌كردم ‏به ‏حجم ‏كار انجام‌‏شده‏ نگاهى ‏بيندازم نه ‏به ‏حجم ‏صفحات‏ باقی‌‏مانده. فقط حالا كه ‏به ‏قصد بازخوانى و انجام ‏اصلاحات ‏لازم به ‏راهى ‏كه ‏پيموده‌‏ام نگاهى‏ مى‌اندازم و دوباره ‏صفحه‏‌ى ‏اول ‏متن و صفحه‌‏ى‏ اول‏ ترجمه ‏را باز مى‏‌كنم سراپايم ‏از وحشت به ‏لرزه‏ مى‌‏افتد و شگفت‌‏زده ‏از خودم مى‏‌پرسم: ”چه‏ چيز تو را به ‏اين ‏كار برانگيخت؟ عشق‏ يا جنون ‏يا تعهد انجام ‏وام‏گزارى در قبال زبانى ‏كه ‏تا سرحد جنون دوست‏ مى‏‌دارى؟”ـ و جواب‌‏ام ‏اين ‏است ‏كه:”بى‌‏گمان ‏اين ‏آخرى!”ـ و اين جواب‏ وحشت‏ناک مشكل ‏را ده‏‌چندان مى‌‏كند:ـ پس ‏تمام‌‏اش‏ كن! اين‌‏كه ‏پيش رو دارى تازه‏ طرح ‏اوليه‌‏ى كار است. هنوز كو تا به ‏انجام ‏آن ‏تعهد گنده‌‏تر از دهان‏ خود برسى؟

آقاى وزيرى‏ بسيار عزيز، با پيش‏ كشيدن ‏اين‌‏ مطلب ‏خواستم ‏به ‏دو نكته‏ از نامه ‏شما جواب ‏داده‏ باشم: يكى ‏اين‏‌كه ‏وقتى ‏ترجمه‌‏ى ‏دن ‏آرام را براى بازخوانى وا كردم ناگهان‏ به‏ ياد شما افتادم در آن ‏لحظه‌‏ئى ‏كه ‏مى‌‏خواستيد از قله‏‌ى‏ اورست ‏برگرديد! (مى‏‌بينيد كه ‏نمى‌‏توانسته‌‏ام‏ به‏ يادتان‏ نباشم يا از آن‏ بدتر: فراموش‏تان كرده‏ باشم!) در آن ‏لحظه‏ فكر كردم‏ آيا شما هنگام ‏صعود به‏ تلخى‏‌‏ بازگشت ‏از آن‏‌ هم‏ انديشيده‏ بوديد؟ چون‏ براى‏ من‏ فقط بالا رفتن ‏از قله مهم‏ بود، فكر تلخى‏‌ فلسفى‌‏ ‏بازگشت‏‌اش‏ به ‏سرم ‏راه‏ نمى‏‌يافت ‏و در نتيجه‏ خيال مى‌‏كنم ‏همان ‏بالا مى‌‏ماندم! اين‏ يكى. نكته ‏دوم‏ پاسخ ‏دادن ‏به ‏دعوت ‏شما براى شركت ‏در كنفرانس دانشگاه‏ اينسبورگ بود، كه ‏با قراردادن ‏شما در جريان دسته‌گلى ‏كه ‏با ترجمه‌‏ى ‏دن ‏آرام ‏به ‏آب ‏داده‌‏ام ‏ناچار پاسخ متأسفانه ‏منفی‏ مرا قبول‏ كنيد. ممكن‏ است ‏بازخوانى ‏آن عمرى‏ باقى ‏نگذارد، اما دنيا را چه ‏ديده‌ايد: شايد هم ‏فرصتى ‏باقى ‏ماند و دوباره ‏به ‏فيض ‏ديدار شما نائل ‏شديم. آيدا و من‏ هيچ‏‌كدام ‏اهل ‏تعارف ‏و بخصوص‏ تعارف ‏مجامله‌‏آميز نيستيم، پس‏ يقين ‏كامل داشته‏ باشيد اين‏كه ‏مى‏‌گويم ‏هر دومان‏ صميمانه ‏از دوستى‏ با شما و آشنائى ‏با جوان بسيار بامحبتى كه‏ غالباً با شما مى‌‏ديديم (و قرار بود همسفر هيمالياى ‏شما باشد و بسيار متأسفيم كه‏ نام‏شان‏ به ‏خاطرمان ‏نمى‌‏آيد) خاطره‏‌ى‏ خوشى‏ داريم سخنى‏ است‏ كه ‏از ته ‏قلب ‏مى‌‏گوئيم. برای‌‏شان ‏حامل ‏سلام‌‏هاى ‏قلبى ‏ما باشيد.

از موفقيت‌‏تان در ريختن ‏آب در لانه‏‌ى‏ مورچه‏‌ها (با چاپ‏ كتاب‌هاى‏ دوگانه‌تان ‏كه ‏متأسفانه ‏به ‏زبان‏ انگليسى‌‏است و من از خواندن‏شان‏ محروم خواهم ‏ماند) خوش‏حال‌‏ام. توفيق ‏همدلان توفيق‏ متقابل ‏است حتا اگر به ‏دو زبان‏ نوشته ‏شده‏ باشد. يادم‏ مى‌‏آيد درباره‌‏ى ‏بخشى ‏از يكی‌‏شان ‏صحبت ‏دور و درازى با هم ‏داشتيم.

ما را از خودتان ‏بى‌‏خبر نگذاريد.

سلام‏‌هاى ‏آيداى ‏مرا بپذيريد.

احمد شاملو

■ دیگر نامه‌های منتشرنشدهٔ احمد شاملو را اینجا بخوانید:

http://shamlou.org/?cat=28

■ t.me/ShamlouHouse
96.1K viewsedited  11:16
Open / Comment