Get Mystery Box with random crypto!

امروز بعد از باران عینکم را به شکل عمیقی پاک کردم دردهای | بهترین شعرهای سپید و ترجمه

امروز
بعد از باران
عینکم را
به شکل عمیقی پاک کردم
دردهای قدیمی مرده بودند
دردهای کوچک
آنقدر بزرگ شده بودند
که نمی شناختم شان
دردها این روزها
خودشان را به هر شکلی در می آورند
یکی از دردها آمده بود
کنتور آبمان را قرائت کند
و چند درد هیکلی
بساط درد فروش ها را جمع میکردند
تازه دردهای جوانی هم بودند
که در پارک از دست پلیس ها فرار می کردند
و دردهای کوچک اسفند را
دود
برای دردهای سالمند خوب نیست
به دردها
خیره شدم
به خودم
که دیگر احساس درد نمیکنم
نکند مرده باشم
اما نه
ما نمرده ایم
تنها دردیم
که آدم های بی درد
می خواهند
از شر ما خلاص شوند

#مصطفی_قلندرزاده

@sher3epid