🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

ایرانی که ساخته نشد. مجموعه ای نیمه مستند هست به نام «مردانی | یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف

ایرانی که ساخته نشد.

مجموعه ای نیمه مستند هست به نام «مردانی که آمریکا را ساختند» با عنوان انگلیسی «The men who built America». برخلاف انتظار اولیه ای که ممکن است از عنوان این مجموعه داشته باشیم، در این فیلم هیچ سخنی از سیاستمداران، متفکران و دانشمندان نیست،‌ بلکه تمامی فیلم به توصیف زندگی پنج کارآفرین بزرگ می پردازد که در یک فاصله پنجاه ساله از ۱۸۶۵ تا ۱۹۱۵ صنایع بزرگ امریکا را پایه ریزی کرده و آمریکا را به عنوان بزرگترین قدرت جهانی وارد قرن بیستم کردند. کرنلیوس وندر بیلت [1] در صنعت راه آهن، اندرو کارنگی [2]در صنایع فولاد، جان راکفلر [3] در صنت نفت، جی پی مورگان [4]در بانکداری و سرانجام هنری فورد [5] در صنایع اتومبیل سازی. فیلم نشان می دهد که چگونه آنها از پایین ترین طبقات اجتماعی برخاستند و با رقابت های جان فرسا کارگاه های کوچک خود را به صنایع غول آسای انحصاری تغییر شکل داده، هزاران شغل ایجاد کرده و در مقیاس امروزی میلیاردها دلار ثروت آفریدند. بعضی از آنها هم در نیمه دوم عمر خود قسمت اعظم ثروت شان را به موسسات خیریه بزرگ، دانشگاه ها، کتابخانه ها و مراکز بهداشتی بخشیدند. این ها الهام بخش نسل بعدی صنعتگران و کارآفرینان امریکا بودند که تا امروز نیز ادامه آن را می بینیم. البته در پایان فیلم،‌ کسانی که قبل از انقلاب را دیده اند، حسرت عمیقی بر دلهایشان می نشیند، چرا که زمانه ای را به یاد می آورند که البته در مقیاسی کوچکتر، کارآفرینان بزرگی نیز در ایران ظهور کردند و گستره وسیعی از صنایع خصوصی را در ایران پایه گذاری کردند، افرادی مثل حاجی محمد تقی برخوردار (صنایع توشیبا و لوازم خانگی)، محمد رحیم ایروانی (بنیانگذار کفش ملی) برادران خیامی (بنیانگذار صنعت خودروسازی)، محسن آزمایش( صنایع خانگی آزمایش) ، برادران لاجوردی (گروه صنعتی بهشهر) ، برادران رضایی(صنایع فولاد)، محمد تقی توکلی (ماشین سازی تبریز) و بسیاری دیگر که اموال همگی آنها پس از انقلاب مصادره شد، خود آنها آواره شدند و صنایع آنها نیز رو به ویرانی کامل نهاد که دیگر حتی اسمی از آنها را نیز نمی شنویم [6]. تنها به کمک یک قوه تخیل قوی می توانیم تصور کنیم که اگر آن مصادره ها صورت نگرفته بود اکنون کشور ما در چه وضعیتی بود و تک تک ما چه نوع زندگی ای می داشتیم.

[1] Cornelius vanderbilt
[2] Andrew Carnegie
[3] John Rockefeller
[4] J.P. Morgan
[5] Henry Ford
۶- آقای لاجوردی (دادستان تهران) و آقای ایروانی هر دو در بازار تهران در کنار هم‌حجره داشتند. ایروانی کفش و آقای لاجوردی روسری می‌فروخت. ایروانی متوجه تحولات دهه‌ی چهل شد، غرفه کفش‌فروشی را به کفش ملی تبدیل کرد. وقتی کفش ملی را داشتیم در چین، تایوان، کره و تایلند از صنعت و تولید خبری نبود. آقای ایروانی کفش ملی را تأسیس کرد و آقای لاجوردی هم‌حجره‌ای او دادستان شد و اموال او را مصادره کرد. ( برگرفته از گفتگوی انصاف نیوز با حسین مرعشی).