Get Mystery Box with random crypto!

یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف

Logo of telegram channel vahidkarimipour — یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف ی
Logo of telegram channel vahidkarimipour — یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف
Channel address: @vahidkarimipour
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 2.91K
Description from channel

http://sharif.edu/~vahid

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2022-07-08 17:34:21 یاسر نوروزی

ناشران شارلاتان

چند سال است گروهی مشکوک، بازار کتاب ایران را به چرک‌ترین شکل ممکن، قبضه کرده‌اند. اما ماجرا از کجا شروع شد؟ از ترفندی زیرکانه اما غیرانسانی که گروهی ناشر به کار بستند. در واقع چند نفری دور هم جمع شدند و مجوز نشر گرفتند. یعنی فرض کنید طرف یک نفر است اما بیست تا سی مجوز نشر گرفته. چه می‌کند؟ به محض اینکه می‌بیند کتابی در بازار پرفروش شده، کتاب مربوطه را برمی‌دارد، برای اینکه هیچ‌کس نتواند از او شکایت کند، جمله‌ها را عوض می‌کند، اصطلاحات را تغییر می‌دهد و همان کتاب را با مجوز نشر خودش و به اسم مترجمی که اصلاً وجود خارجی ندارد، به بازار می‌فرستد. به این اسم‌ها نگاه کنید: منیژه ژیان، گندم نسرکانی، هنا پژمان، آرش هوشنگی‌فر و... هیچ‌کدام‌شان را می‌شناسید؟! حق دارید. چون مترجمانی هستند که هیچ ردپایی از آن‌ها بین اهالی کتاب و حتی فضای مجازی پیدا نمی‌کنید. چرا؟ چون یا با خودشان‌اند یا وجود ندارند! این ناشران مشکوک، بدون اینکه بابت حق‌الترجمه، ویراستاری، طراحی جلد، گرافیک و غیره، هیچ هزینه‌ای بکنند، کتاب‌های پرفروش بازار را برداشته‌اند، جمله‌های مترجمان اصلی را جابه‌جا کرده‌اند و عملا به لحاظ قانونی، راه شکایت را بسته‌اند. بعد هم با یک اسم کاملا فیک، آن را به عنوان ترجمه‌ای جدید راهی بازار کرده‌اند. رفقا، چیزی که دارم درباره آن می‌نویسم این‌قدر مهم است که پایه‌های ترجمه در ایران را نابود می‌کند. چون دیگر هیچ مترجم برجسته و حتی تازه‌کار و خلاقی، انگیزه برای ترجمه نخواهد داشت. چراکه به محض پرفروش شدن کتابش، همین گروه، کتابش را کپی‌کاری قانونی (!) کرده و به اسم خودشان چاپ می‌کنند. در حال حاضر کتاب‌فروشی‌های مترو، دیجیکالا و فرودگاه‌ها، بستر رشد قارچ‌گونه این جلبک‌های عرصه فرهنگ شده. پس به هیچ وجه فریب تخفیف‌های آن‌ها را نخورید و از این مکان‌ها کتاب نخرید. اما آیا می‌شود با این فاجعه مبارزه کرد؟ بله. اگر عزم راسخی در قوه قضائیه باشد، دادستان می‌تواند به عنوان مدعی‌العموم علیه این‌ها وارد عمل شود، چون ناشران و مترجمان فراوانی علیه‌شان مدرک دارند. اما فعلا اسامی بعضی از آن‌ها را برای‌ شما در تصاویر گذاشته‌ام، بخشی دیگر را هم همین‌جا می‌نویسم. پس وقتی می‌خواهید کتابی تهیه کنید، داخل آن را باز کنید و اگر اسم این ناشران را دیدید، به هیچ وجه کتاب را نخرید.
اجازه ندهید به ریش من و شما بخندند!
الینا، آسو، پرثوآ، داریوش، آتیسا، آزرمیدخت، نیک‌فرجام، زرین‌کلک، نگین ایران، ندای معاصر، باران خرد، شاهدخت پاییز، آراستگان، راز معاصر، سپهر ادب و.... (این اسامی به‌روزرسانی خواهد شد).
@kharmagaas
@A_pajhohi
1.5K viewsVahid, Karimipour, 14:34
Open / Comment
2022-07-08 17:33:44 مدتی پیش در یک مرکز بزرگ خرید کتابهای معروفی را دیدم که قبلا توسط مترجمان شناخته شده ایرانی مثل محمد قاضی یا بهمن فرزانه یا نجف دریابندری به فارسی برگردانده شده بودند. اما این بار نام مترجمان اصلا آشنا نبود و غالبا هم نام مترجمان و همین طور ناشران کمی غریب به نظر می رسید. خیلی تعجب کردم که این ناشران و مترجمان ناشناخته از کجا پیدا شده اند. داستانش اینجاست.
1.8K viewsVahid, Karimipour, 14:33
Open / Comment
2022-07-03 07:07:13 «بیجار بهترین نقطه کره زمین است».

این سومین مرثیه ای است که من برای از دست دادن دوستان و همکاران جوان ترم می نویسم. آخرین اش برای محمدرضا ستاره است که ده سال از من جوان تر بود و پس از دوران دانشجویی اش در شریف تنها چند بار او را دیده بودم، و تصاویری کمرنگ از آن دوران و حضورش در چند کلاس درس در ذهنم باقی مانده است. اما در این سالها هر وقت که او را به یاد می آوردم، نه به مقالات پرشمار و با ارزش اش در مجلات معتبر فکر می کردم و نه به منش و شخصیت ساده و صمیمی اش و نه به جملات کوتاه طنز آمیزش، بلکه بی اختیار این جمله اش با تمام قوت به خاطرم می آمد که با قاطعیت گفته بود «بیجار بهترین نقطه کره زمین است.». سالها پیش این جمله را، شاید در یک کنفرانس ریاضی فیزیک در ترکیه از او شنیده بودم و تکان خورده بودم. قدرت این جمله چنان بود که همه آنچه را که از او به خاطر می آورم به محاق برده است. آخر چطور ممکن بود کسی که دکتر فیزیک است این همه شهرهای بزرگ و پرآوازه و زیبای دنیا را رها کند و بگوید که «بیجار بهترین نقطه کره زمین است»؟‌ چطور ممکن بود شهری کوچک و دور افتاده مثل بیجار که نه منظره های دل انگیز غروب آفتاب کنار دریا را داشت ، نه رودخانه بزرگی با قایق های رنگارنگ و‌ نه انبوه درختان جنگل، بهترین نقطه کره زمین باشد. چطور کسی می توانست شهری را که احتمالا یک خیابان هم بیشتر ندارد و در آن نه پارک بزرگی هست، نه دانشگاهی، نه کتابخانه بزرگی، نه فروشگاه بزرگی، نه گردشگاه مدرنی، نه تئاتری، نه سینمایی بهترین نقطه کره زمین بنامد؟ اصلاً چرا نگفته بود بهترین شهر یا بهترین منطقه و گفته بود « بهترین نقطه کره زمین»؟ چرا نگفته بود بهترین نقطه کردستان یا ایران؟ چه چیزی در آن نقطه بود که او را تا به این حد دلبسته آن شهر و دیار و زادگاهش کرده بود که بیست سال تمام او را در کردستان و در سنندج و بیجار نگاه داشت، جایی که سالهای زیادی به کاری ممتد،‌ پیوسته و درخشان در فیزیک نظری پرداخت و برای هزاران دانشجو از نسل نو نشان داد که می توان در گوشه ای از این آب و خاک زیست، به زیبایی های ساده آن حتی اگر یک تک درخت تنها یا یک خیابان خلوت یا کوچه ای قدیمی و خانه ای گلی باشد عشق ورزید، و با شکیبایی و ممارست به خلق آثار خوب و باارزش در علوم جدید پراخت.

حالا در این آخرین دقایق بعد از نیمه شب حزن آلود یازدهم تیرماه که این کلمات را می نویسم، فهمیده ام که بیجار بهترین نقطه کره زمین است، چرا که ستاره ای در خاک آن آرمیده است. روزی باید به زیارت آن نقطه بروم.
5.3K viewsVahid, Karimipour, edited  04:07
Open / Comment
2022-07-03 07:06:44
«بیجار بهترین نقطه کره زمین است.»
3.8K viewsVahid, Karimipour, edited  04:06
Open / Comment
2022-07-02 23:10:03 بیست سال یا هزار سال: بهترین توجیه بی عملی سیاسی آن است که تقصیر را به گردن مردم بیندازیم و بگوییم حکومت ها برآیند رفتارها و انعکاس روحیات تک تک مردم هستند و تا وقتی که مردم اصلاح نشوند و خلق و خو و فرهنگ شان عوض نشود، وضع کلی و عمومی آنها نیز بهبود نخواهد یافت. برای اقناع شنونده نیز از نحوه رانندگی مردم یا رفتار مستبدانه آنها با زیردستان یاد کنیم. طرفداران این شیوه می گویند کشورهای پیشرفته به این دلیل پیشرفته هستند که در آنها رفتار تک تک مردم طی یک فرایند چندصدساله ارتقا یافته و در گذر قرن ها فرهنگ عمومی مردم و در نتیجه حکومت هایشان به اینجایی رسیده اند که الان هستند. این دیدگاه به نظر من به غایت اشتباه است. فرهنگ و رفتار عمومی مردم توسط حکومت و نهادهای آن شکل می گیرد نه بالعکس. برای رد این دیدگاه لازم نیست به برآمدن نازیسم در آلمان یا فاشیسم در ایتالیا اشاره کنیم. کافی است به کشور خود نگاه کنیم.

هیچ چیز مثل دو نمونه زیر برگرفته از زندگینامه خودنوشت دکتر علی اکبر سیاسی، نادرستی دیدگاه فوق را نشان نمی دهد. این دو نمونه تفاوت عمیق رفتار استادان دانشگاه تهران را به عنوان یکی از فرهیخته ترین اقشار در فاصله ای کمتر از بیست و پنج سال نشان می دهد. دکتر علی اکبر سیاسی (۱۲۷۴-۱۳۶۹ ) ‌ نخستین رئیس دانشگاه تهران است و هم او بوده که سنگ بنای استقلال دانشگاه ها را با تدوین و تصویب لایحه ای در دولت و مجلس در سال ۱۳۲۱ گذاشته و از آن به بعد ۱۵ بهمن ماه همواره روز جشن استقلال دانشگاه از دولت بوده است:


سال ۱۳۰۷: قبل از استقلال دانشگاه:

از قول پروفسور شمس چشم پزشک و استاد دانشگاه تهران: « اعتمادالسلطنه قراگزلو، وزیر معارف چشم درد داشت، دعوت کرد از او عیادت کنم. صبح زود به منزلش رفتم، در اتاق انتظارش عده ای از استادان دانشگاه را دیدم که گوش تا گوش نشسته بودند. در اتاقی که دفترش بود مرا پذیرفت. پس از این که چشمش را معاینه کردم و دستور لازم را دادم و خواستم خارج شود به او گفتم: «جناب آقای وزیر گویا امروز در اینجا کمیسیونی از استادان تشکیل می دهید؟» گفت:« کمیسیونی در کار نیست. آقایان بیشتر روزها صبح اینجا می آیند که وقتی من از دفتر خارج می شوم و به وزارت خانه بروم خودی نشان داده سلامی کرده باشند تا فراموش نشوند….»-۱

سال ۱۳۳۳: بعد از استقلال دانشگاه و در کابینه بعد از کودتا:

دکتر جهانشاه صالح، بعد از سقوط دکتر مصدق در کابینه سپهبد زاهدی وزیر بهداری شد ولی در همان حال عهده دار ریاست دانشکده پزشکی بود و به این عنوان در جلسات شورای دانشگاه که روزهای چهارشنبه در دفتر من تشکیل می یافت، حاضر می شد. روزی در باره موضوعی، برای دفاع از نظر خود در برابر نظر مخالف یکی از همکاران دیگر، صدا را از حد معمول بلندتر کرد و داشت اندکی تندی به خرج می داد که سخن اش را قطع کردم و گفتم: « شما می دانید که به عنوان وزیر نمی توانید در این شورا حضور داشته باشید تا چه رسد به این که اظهار نظر کنید. شما عضو شورا هستید و مانند سایر همکاران باید آداب معمول ما را رعایت کنید. بنابراین اگر مایل به ادامه صحبت هستید باید با ملایمت و آرامش حرف بزنید.»
گفت: « مثل این است که شما نمی خواهید من حرف بزنم، پس این جا نمی مانم، می روم» گفتم: «مانعی نخواهد داشت.» از جا برخاست، در تالار را باز کرد و بیرون رفت به این امید که یکی از همکاران با کسب اجازه از من به دنبال او رفته و بازش خواهد گردانید. هیچ کس چنین حرکتی نکرد و دنباله بحث هم چنان گرفته شد، مثل این که کوچکترین اتفاقی نیفتاده باشد. بعد از جلسه شورا، طبق گزارشی که سید آقا پیشخدمت داد، دکتر صالح پس از خروج از تالار شورا، در اتاق انتظار کمی پا به پا می کند مثل اینکه انتظاری دارد، سپس خارج می شود.-۲
( ۱و۲- خاطرات علی اکبر سیاسی، نشر ثالث، ۱۳۸۶، صفحات ۱۴۶ و ۲۳۰)
برای آنکه رفتار تک تک مردم آنچنان تکامل یاید تا خود به خود دولتی عقلانی و کارآمد از بین میلیون ها مردم ظهور کند، هزار سال لازم است اما یک دولت عقلانی می تواند در بیست سال زمینه رشد و تعالی مردم را در همه زمینه ها فراهم کند برعکس یک دولت ناکارآمد می تواند چنان عرصه را بر مردم تنگ کند که در همان بیست سال بدترین صفات آنها در زندگی جمعی به منصه ظهور رسد.
3.2K viewsVahid, Karimipour, edited  20:10
Open / Comment
2022-04-17 21:17:58 هفته گذشته قرار بود که جلسه رونمایی کتاب «ایران من» نوشته دکتر رضا منصوری استاد دانشکده فیزیک دانشگاه ما در کتابخانه مرکزی دانشگاه برگزار شود. با تلفن یکی از همکاران شناخته شده و سپس انتشار یک نامه با امضای جعلی «جمعی از استادان دانشگاه های تهران» خطاب به ریاست دانشگاه و نهاد نمایندگی و مسئول بسیج دانشگاه این برنامه به تعویق افتاد. نامه هایی با امضای « جمعی از … » معمولا نامه هایی هستند که نویسنده آنها هویت مشخصی ندارد، چرا که هر استاد دانشگاهی که برای شان و منزلت خود ارزش قایل باشد، حتما نام و امضای خود را به صورت رسمی و آشکار زیر بیانیه ای که با مفاد آن موافق است می نویسد و از نوشتن نام خود ابایی ندارد. به هر حال این برنامه در زمان مقرر انجام نشد و مدیریت دانشگاه ما تصمیم بسیار نادرست و ناپخته ای گرفت که امیدوارم به سرعت آن را جبران کند. در انتقاد از این وضعیت نابهنجار آقای رسول جعفریان،‌ مدیر سابق کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نیز مقاله ارزنده ای نوشتند که در این جا می توان آن را خواند. اما بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که خبرنگاران روزنامه ها و سایت ها در این گونه موارد وارد شده و شروع به تحلیل کنند. مهم نیست چه موضعی داشته باشند و جانب کدام طرف را بگیرند. این گونه افراد بدلیل نداشتن دانش لازم و دیدگاه های کاملا سطحی اغلب مطالب کاملا نادرست و غیرحرفه ای را منتشر می کنند و نفهمیده چیزهایی می نویسند که هدف اش بیشتر ایجاد هیجان و جلب مخاطب است. مثلا این ها به عنوان یک نکته ابتدایی نمی دانند که هر کسی که رتبه استادی داشته باشد پروفسور است و در ایران فقط دو یا سه پروفسور فیزیک نداریم. هم چنین نمی دانند که واژه دانشگر که گویا اولین بار دکتر منصوری پیشنهاد کرده اند برابرنهاد scientist است به معنای کسی که کار و حرفه اش علم است مثل کارگر، آهنگر، صنعتگر و برای همه افراد به کار برده می شود و معنایی متواضعانه در مقابل واژه سنتی دانشمند دارد و اتفاقا پیشنهاد خیلی خوبی هم هست.
4.6K viewsVahid, Karimipour, 18:17
Open / Comment
2022-03-27 12:14:19
کاشف پول‌های پنهان در حجره‌ها. روایتی از «بانی ایدرو»، قسمت پنجم

اقتصاد ایران در ابتدای دهه ۴۰ گرفتار رکود شد، نه منابع دولت کفاف می داد اقتصاد از رکود خارج شود نه بانک ها به اندازه کافی سپرده داشتند تا در اختیار متقاضیان قرار دهند.

تیم چهار نفره ای به رهبری علینقی عالیخانی مسئول کشف دلیل رکود و راهکار خروج از آن می شوند. گروه چهار نفره با اقتصاددانان و فعالان بخش خصوصی جداگانه نشست می گذارد اما به نتیجه ای نمی رسند. سرانجام یک نفر سرنخ رکود را به تیم چهار نفره می دهد. او می گوید پول هست زیاد هم هست اما پنهان است. سرنخ او موجب می شود تیم چهار نفره علت رکود را کشف کند و بتواند یکی از طلایی ترین دوران اقتصاد ایران را به لحاظ رشد اقتصادی طرح ریزی کند.

رضا نیازمند یکی از اعضای گروه چهار نفره عالیخانی و بنیانگذار ایدرو به روایت این نشست ها و نحوه راضی کردن صاحبان پول های پنهان پرداخته است.

#بانی_ایدرو


@ecoiran_webtv
4.2K viewsVahid, Karimipour, 09:14
Open / Comment
2022-03-27 12:14:18 یکی داستان است پر آب چشم:
3.3K viewsVahid, Karimipour, 09:14
Open / Comment
2022-03-27 10:36:26 ایرانی که ساخته نشد.

مجموعه ای نیمه مستند هست به نام «مردانی که آمریکا را ساختند» با عنوان انگلیسی «The men who built America». برخلاف انتظار اولیه ای که ممکن است از عنوان این مجموعه داشته باشیم، در این فیلم هیچ سخنی از سیاستمداران، متفکران و دانشمندان نیست،‌ بلکه تمامی فیلم به توصیف زندگی پنج کارآفرین بزرگ می پردازد که در یک فاصله پنجاه ساله از ۱۸۶۵ تا ۱۹۱۵ صنایع بزرگ امریکا را پایه ریزی کرده و آمریکا را به عنوان بزرگترین قدرت جهانی وارد قرن بیستم کردند. کرنلیوس وندر بیلت [1] در صنعت راه آهن، اندرو کارنگی [2]در صنایع فولاد، جان راکفلر [3] در صنت نفت، جی پی مورگان [4]در بانکداری و سرانجام هنری فورد [5] در صنایع اتومبیل سازی. فیلم نشان می دهد که چگونه آنها از پایین ترین طبقات اجتماعی برخاستند و با رقابت های جان فرسا کارگاه های کوچک خود را به صنایع غول آسای انحصاری تغییر شکل داده، هزاران شغل ایجاد کرده و در مقیاس امروزی میلیاردها دلار ثروت آفریدند. بعضی از آنها هم در نیمه دوم عمر خود قسمت اعظم ثروت شان را به موسسات خیریه بزرگ، دانشگاه ها، کتابخانه ها و مراکز بهداشتی بخشیدند. این ها الهام بخش نسل بعدی صنعتگران و کارآفرینان امریکا بودند که تا امروز نیز ادامه آن را می بینیم. البته در پایان فیلم،‌ کسانی که قبل از انقلاب را دیده اند، حسرت عمیقی بر دلهایشان می نشیند، چرا که زمانه ای را به یاد می آورند که البته در مقیاسی کوچکتر، کارآفرینان بزرگی نیز در ایران ظهور کردند و گستره وسیعی از صنایع خصوصی را در ایران پایه گذاری کردند، افرادی مثل حاجی محمد تقی برخوردار (صنایع توشیبا و لوازم خانگی)، محمد رحیم ایروانی (بنیانگذار کفش ملی) برادران خیامی (بنیانگذار صنعت خودروسازی)، محسن آزمایش( صنایع خانگی آزمایش) ، برادران لاجوردی (گروه صنعتی بهشهر) ، برادران رضایی(صنایع فولاد)، محمد تقی توکلی (ماشین سازی تبریز) و بسیاری دیگر که اموال همگی آنها پس از انقلاب مصادره شد، خود آنها آواره شدند و صنایع آنها نیز رو به ویرانی کامل نهاد که دیگر حتی اسمی از آنها را نیز نمی شنویم [6]. تنها به کمک یک قوه تخیل قوی می توانیم تصور کنیم که اگر آن مصادره ها صورت نگرفته بود اکنون کشور ما در چه وضعیتی بود و تک تک ما چه نوع زندگی ای می داشتیم.

[1] Cornelius vanderbilt
[2] Andrew Carnegie
[3] John Rockefeller
[4] J.P. Morgan
[5] Henry Ford
۶- آقای لاجوردی (دادستان تهران) و آقای ایروانی هر دو در بازار تهران در کنار هم‌حجره داشتند. ایروانی کفش و آقای لاجوردی روسری می‌فروخت. ایروانی متوجه تحولات دهه‌ی چهل شد، غرفه کفش‌فروشی را به کفش ملی تبدیل کرد. وقتی کفش ملی را داشتیم در چین، تایوان، کره و تایلند از صنعت و تولید خبری نبود. آقای ایروانی کفش ملی را تأسیس کرد و آقای لاجوردی هم‌حجره‌ای او دادستان شد و اموال او را مصادره کرد. ( برگرفته از گفتگوی انصاف نیوز با حسین مرعشی).
6.3K viewsVahid, Karimipour, edited  07:36
Open / Comment
2022-02-26 00:18:27
فرصت سوزی ریلی

محمد فاضلی- مدیر پادکست دغدغه ایران

این تصویر تحول خطوط ریلی در چین بین ۲٠٠۸ تا ۲٠۲٠ را نشان می دهد. خطوط آبی ظرفیت سرعت بالای ۳٠٠ و خطوط سبز ظرفیت بین ۲٠٠ تا ۲۹۹ کیلومتر بر ساعت دارند.

این فاصله یعنی سال های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۹، وقتی صدها میلیارد دلار پول نفت در اختیار ایران بود، ده ها میلیارد دلار صرف تثبیت نرخ ارز شد، ده ها میلیارد دلار ارز ترجیحی برای واردات و توزیع رانت داده شد، و...

آیندگان از ما چگونه یاد خواهند کرد؟ یکی از بزرگترین راهدارهای دنیا که راهدار جاده ابریشم بوده است و شاه عباس کاروانسراهای بسیار برای توسعه تجارت ساخت، برای استفاده از مزیت جغرافیای ایران در راهداری چه کرده ایم و چه فرصت ها به باد داده ایم؟

#دغدغه_ایران، #شبکه_ریلی، #راه_ابریشم، #محمد_فاضلی، #توسعه_چین

@fazeli_mohammad
3.5K viewsVahid, Karimipour, 21:18
Open / Comment