🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف

Logo of telegram channel vahidkarimipour — یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف ی
Logo of telegram channel vahidkarimipour — یادداشت های پراکنده - وحید کریمی پور- دانشگاه صنعتی شریف
Channel address: @vahidkarimipour
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 2.91K
Description from channel

http://sharif.edu/~vahid

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 2

2022-02-24 18:01:26 در اینجا سید محمد، که گویی از توضیحات من، حوصله اش سر رفته بود، سرش را بلند کرد و با صدای لرزان و آزرده و چهره ای عبوس گفت: حضرت والا بدانند که ما به اینجا نیامده ایم که با این حرف‌ها دوباره به عتبات بازگردیم و خود را سخره عام و خاص نماییم. اگر پادشاه و ولیعهد به مظالم دولت روس بر مسلمین قفقاز بی توجه اند یا ترسیده اند، ما نه ترسیده‌ایم و نه اخوان دینی خود را از یاد برده ایم. ما برای آزادی بلاد مسلمین حکم جهاد داده ایم و این حکم بر همه نافذ است، از جمله بر پادشاه، که با تجویز جانشینان امام عصر و فقهای عظام، عجالتاً و نیابتا حق سلطنت دارد. بدیهی است این مجوز تا وقتی معتبر است که پادشاه مجری احکام شرع و حافظ دماء مسلمین باشد و اهمال در این امر، از طرف هیچ فردی پذیرفته نیست. این سنخ سخنان شاهزاده، ظنی را که از قبل در درجه اسلام‌خواهی ولیعهد بوده، مع الاسف تقویت می‌کند و شائبه ارتداد را پدید می‌آورد. به چه مناسبت از طرف ولیعهد در جراید لندن و پاریس اعلام می دهند و از فرهنگیان برای زندگی در ایران دعوت می‌کنند؟ پای فرنگی به ایران باز شود که چه شود؟ این تنبان های تنگ و چسبناک چیست که به بهانه چابک کردن و اصلاح امر نظام، بر تن قشون مسلمین می کنند؟ به چه دلیل در دارالسلطنه تبریز به فرنگیان اجازه داده اید تا برای خود میخانه تاسیس کنند؟ چاپخانه می‌زنید و کتاب تاریخ اروپا چاپ می کنید که مردم به جای قصص انبیا، با اطوار معاش فرنگیان آشنا شوند؟ این‌ها چیزی نیست که از منظر حجج اسلام پنهان بماند و فی الحال اگر مصلحت پرهیز از تفرقه در برابر کفار روس نبود این طلبه کوچک به وظیفه خود در تشیید مبانی شرع مبین عمل می‌کرد و باب مماشات را می بست


سخنان مجتهد که به اینجا رسید قطعی از تندی بیاناتش را کاست و پس از لختی خاموشی، ادامه داد: تنها ما نیستیم که نگران اقدامات شماییم. همین دیروز برادر شما، محمدعلی میرزا دولتشاه پیش ما آماده بود و می‌گفت: روابط صمیمانه برادرم با اروپاییان، دیر یا زود عقاید مردم را تغییر داده و حتی لباس و مذهب آنها را عوض خواهد کرد.
سخن مجتهد که تمام شد دیدم اصرارم بر اینکه آنها فکر جهاد را از ذهن خود دور کنند به صلاح نیست و بر لجاج آن‌ها خواهد افزود. از طرفی، در مظان اتهام قرار گرفتن، تهمت بزرگ و خطرناکی بود که می‌توانستم مخاطره آمیز باشد و هر فردی را نابود کند. به هر حال، صابون جنگ به تن شان نخورده بود و راهی تار و مار کردن دشمن بودند.
بدین‌سان ایرانیان، شورمندانه از جاهای دور و نزدیک عازم آذربایجان شدند. دم به دم، بازار لاف زنی گرم می‌شد، ازدحام عام مایه امید عوام می گردید و این‌ها بر تعداد و کثرت مجاهدان می افزود.
توضیحات ما به دولت روس که این حرکت ناشی از احساسات مذهبی است و دولت توان ممانعت از آن را ندارد، مسموع واقع نیافتاد. سرانجام اصرار و ابرام مجتهدین کار را بر من و پدرم تنگ کرد و چون اجماع خواص و عوام را در این باب مشاهده کردیم، به جنگی دیگر رضایت دادیم. این جنگ هم چند سال طول کشید و به رغم پیروزی‌هایی که ما در ابتدا، به خاطر غافلگیری روس ها، کسب کردیم، در نهایت ایران شکست خورد و در ناحیه ای میان زنجان و میانه، که روزها تا آنجا پیش آمده بودند، عهدنامه ترکمانچای منعقد گردید. مطابق این عهدنامه نخجوان و ایروان هم از دست رفت و چون روسیه، طرف ایرانی را آغازگر جنگ معرفی می نمود درخواست غرامت سنگینی از ایران کرد و تخلیه خاک ایران را مشروط به پرداخت اقساط آن غرامت دانست. این جنگ، عیار برخی رجال را محک زد و به نمایش گذاشت. من و پدرم صادقانه تا آخر جنگیدیم. چنان که یک بار قسمت زیادی از لشکرم مقتول و متفرق گشت و من و چند تن از جانبازان به سختی توانستیم از ارس بگذریم و جان سالم بدر بریم.
سیدمحمد هنگام محاصره تبریز از این شهر خارج شد و در نیمه راه تهران، جان سپرد. یکی از پیشوایان روحانی تبریز، شهر را تسلیم روس‌ها کرد. تبریزیان را با گل و قربانی سوی روس‌ها فرستاد و خودش به فرمانده روس‌هایی که تبریز را محاصره کرده بودند، گفت: ما خودمان جانمان از قاجاریه به لب رسیده و می‌خواهیم رعیت دولت بهیۀ روس باشیم.
“شکوه های عباس میرزا، نوشتاری از جلال توکلیان، ماهنامه اندیشه پویا، شماره ۵۰”
4.1K viewsVahid, Karimipour, 15:01
Open / Comment
2022-02-24 18:01:25 گردش روزگار: بیش از دو قرن از تولد عباس میرزا می گذرد. او از نخستین اصلاح گران ایرانی است که فاصله عظیم میان ما و کشورهای پیشرفته را دریافته و برای پر کردن این فاصله کوشیده است. در عین حال ناخواسته در گیر منازعه ای به شدت نابرابر با روسیه شد و شکست خورد. او در آن زمان نسبت به دشمنی های نابخردانه با این همسایه قدرتمند هشدار می داد و گوش شنوایی نمی یافت. امروز کسانی نسبت به دوستی و اعتماد بیش از حد به این همسایه هشدار می دهند. آیا گوش شنوایی پیدا می شود یا اینکه ایران یک بار دیگر با مخاطره مواجه خواهد شد؟. متن زیر از خاطرات عباس میرزا (منتشر شده در مجله ماهنامه پویا) نقل شده است:


سیزده سال و یک ماه و یازده روز از پایان جنگ اول ایران و روس گذاشته بود که جنگ دوم شروع شد. و من دیگر نه آن جوان نا آزموده بودم که به راحتی وارد کشمکش شود. در این سیزده سال، اختلافات مرزی ای که بین طرفین پدید می‌آمد، با رفت و آمد آدم و کاغذ حل می شد و سفرای دو کشور با احترام در کشور دیگر پذیرفته می‌شدند. عامل جدیدی که بهانه‌ای برای آغاز نبردی دیگر باشد رخ نداده بود. بهانه جنگ، زخم های باقی مانده از جنگ اول بود و نیز توطئه های برخی از برادران و اشراف قاجار برای از چشم شاه انداختن و سرنگونی من با یاری گرفتن از نیروی علما.
بدین ترتیب غوغای جهاد با “روسیان کافر” بالا گرفت و پاره ای از مشایخ مجتهدین و در رأس آنان “سید محمد مجتهد” برای تحریک و تحریض مردم و واداشتن دولت برای آغاز جنگ، از کربلای معلا به دارالخلافه تهران مهاجرت کردند.
به ملاقات آقایان رفتم و سعی کردم مشکلات ورود در جنگی دیگر را برایشان توضیح دهم. سید محمد با دستار بزرگ بر سر، در صدر اتاق نشسته بود. سرش را پایین انداخته بود و بی آنکه نگاهی به من بکند، در سکوت به سخنان من گوش می داد و گاهی نفسی از قلیان می گرفت. بعد از تعارفات معمول، عرض کردم: آقایان البته می توانند با چرخش قلمی، فتوای جهاد صادر کنند ولی اجرای آن مشکل است. از یک مشت مردان روستا نشین یا شهر نشین که برای جهاد راه افتاده اند و پرورش جنگی ندارند در برابر یک سپاه عظیم کاری ساخته نیست. جنگ، جنگاور بی‌باک می‌خواهد. سیاهی لشکر نآید به کار. جنگ، جیره و مواجب می‌خواهد. پول می‌خواهد. سرباز، پوشاک گرم و اسلحه و آذوقه می‌خواهد. سرباز پیش از شنیدن غرش توپخانه دشمن، صدای غرولند روده های خالی خود را می شنود. اکنون خزانه ما خالی است. سربازان که نمی توانند مثل جنگ های سابق، با غنیمت و غارت بلاد متصرفه یا شهرهای بین راه، شکم خود را سیر کنند. به علاوه، باید به سربازان حقوق داد تا زن و فرزندانشان از گرسنگی نمیرند.
یکی از آقایان گفت: چرا دولت پول ندارد؟ چه بر سر جواهرات نادری آمد؟
گفتم: آن جواهرات در خزانه است ولی جواهر را به راحتی نمی‌توان به پول تبدیل کرد. اگر بخواهیم همه آن را یک مرتبه بفروشیم به ثمن بخس از ما می خرند و اگر یکایک بفروشیم عایدات آن در برابر مخارج سنگین جنگ هیچ است. آن جواهرات فقط به درد تیله بازی آقا محمد خان می خورد. مشکل ما این است که مداخل قابل استفاده نداریم در حالی که روسیه و کشورهای اروپایی در زمان صلح از رعایا مالیات می گیرند و برای ایام جنگ پس انداز می کنند. تصور آقایان از جنگ، بدر احد است، ولی زمانه عوض شده است. در جنگ قبلی، به قدر کافی مردان مان به خاک افتادند، وضعیت ما نسبت به سیزده سال پیش، بهتر نشده که باز بخواهیم خلق الله را به کشتن دهیم.
3.1K viewsVahid, Karimipour, edited  15:01
Open / Comment
2021-09-29 15:31:34 بیانیه انجمن فیزیک ایران درباره علوم و فناوری کوانتومی در ایران (۱۴۰۰/۰۷/۰۷)
در روزهای اخیر اظهارات یکی از صاحب منصبان کشور در باره «سرمنشاء بودن ما در کوانتوم»، آن هم در هزار سال پیش، انعکاس وسیعی در داخل و خارج کشور داشته است. متاسفانه بی‌پایه و اساس بودن این ادعا چنان است که موجی از تاسف و شرمندگی را در دوستداران پیشرفت و اعتلای کشور برانگیخته است. به‌‌همین سبب انجمن فیزیک ایران ناگزیر است که برای دفاع از تلاش‌های جامعه علمی ایران نکاتی را به‌کلیه مسولان و دولت‌مردان و هم‌چنین رسانه‌های جمعی تذکر دهد و در واقع مواضع پیشین خود را تکرار کند.

پیشرفت علمی در یک حوزه پدیده‌ای است تدریجی که با تلاش مداوم ده‌ها سال پژوهشگران و متخصصان یک کشور و همکاری آنها با همتایان خود در جوامع دیگر و البته با پشتیبانی و سرمایه‌گذاری های کلان دولت‌ها و موسسات اتفاق می‌افتد.

آن دسته از کشورهای در حال توسعه که این موضوع بدیهی را دریافته‌اند بسرعت در حال کم کردن فاصله خود با قدرت‌های بزرگ هستند. متاسفانه در کشور ما درک کاملا نادرستِ رهبران سیاسی و نظامی‌ از پیشرفت علمی و اشتیاق آنها برای پیشی گرفتن زودرس از قدرت‌های بزرگ، نه تنها این فاصله را کم نکرده بلکه روز به روز خسران‌های بزرگی را به‌کشور و سرمایه‌های ملی آن تحمیل کرده است.

حاصل چنین نگاهی مسابقه‌ای است که بین نهادها و سازمان‌های مختلف برای طرح ادعاهای بی‌‌اساس در گرفته که هر روز نمونه‌ای از آن را در رسانه‌های جمعی مشاهده می‌کنیم. روزی سخن از غنی‌سازی اورانیوم در یک آشپزخانه توسط دانش‌آموز شانزده ساله است و روزی دیگر سخن از ساخت دستگاه ویروس‌یاب الکترومغناطیسی مستعان و امروز هم سخن از «سرمنشاء بودن ما در علم کوانتوم» آن هم در هزار سال پیش.

شاید گویندگان چنین مطالبی تصور می‌کنند طرح چنین مطالبی غرور ملی و امید نسل جوان را در داخل کشور تقویت می‌کند. اما حقیقت آن است که این نوع ادعاها برای همان جوانان نیز تنها باعث شرمندگی و برباد رفتن امید و اعتماد آنان به‌آینده‌ای مبتنی بر عقلانیت می‌شود. جوانانی که می‌بینند افرادی هنوز می‌توانند با طرح ادعاهایی که با واقعیت بسیار فاصله دارد مسئولین کشور را بفریبند، به‌این نتیجه می‌رسند که در ساختن آینده‌ی وطن جایی ندارند و راهی کشورهایی می‌شوند که به‌استعدادهای آنها فرصت رشد و شکوفایی می‌دهد.

حال که مسئولین کشور ما، اگرچه دیرهنگام، به‌اهمیت علوم و فناوری کوانتومی پی‌برده‌اند، مسئولیت حرفه‌ای ما ایجاب می‌کند که یک بار دیگر توجه آنها را به‌دیدگاه شاخه علوم و فناوری اطلاعات کوانتومی انجمن فیزیک که در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۴و در همین ارتباط منتشر شد جلب کنیم. در آنجا به‌دقت ضرورت‌های پیشرفت در این رشته، مزیت‌های نسبی کشور و هم‌چنین الگوهای پیشرفت را در کشورهای مشابه توضیح داده‌ایم. اکنون انجمن فیزیک ایران در این بیانیه به‌بیان این واقعیت اکتفا می‌کند که فاصله جامعه علمی ما در این حوزه، در بخش تجربی و آزمایشگاهی، با دستاوردهای بین‌المللی گزارش شده بسیار زیاد است. بنابراین در ارایه گزارش هر نوع پیشرفتی، از هر سازمان و نهاد و آزمایشگاهی، جایی برای نگرانی و ملاحظات امنیتی وجود ندارد. در حال حاضر از موسسات ما، آن هم در صورتی که قدم‌های پژوهشی خود را به‌درستی بردارند، تنها انتظار می‌رود که پروژه‌هایی که سال‌ها پیش گزارش شده‌اند را باز تولید و تکرار کنند، و البته این دستاورد کمی هم نیست. هر پیشرفتی در این مسیر فقط و فقط وقتی می‌تواند معتبر شمرده شود که گزارش آن به‌صورتی که مرسوم جامعه علمی است منتشر شده و توسط اهل فن مورد ارزیابی و انتقاد قرار گیرد تا راه برای پیشرفت‌های بعدی باز شود. با قدم‌های مستحکمی به‌این گونه می‌شود به‌آینده‌ای روشن در این زمینه برای کشور امیدوار بود. هر نوع تلاش برای تبلیغات رسانه‌ای با اجتناب از مسیر درست ارزیابی حرفه‌ایِ دستاوردهای علمی از سوی هر سازمان و نهادی، می‌بایست هشداری برای تصمیم‌گیران کشور باشد و آنان را نسبت به‌عدم اصالت این فعالیت‌ها، با اهداف سودجویانه و هدر دادن منابع ملی، نگران کند.

پیوست:
لینک به دیدگاه شورای اجرایی شاخه علوم و فناوری اطلاعات کوانتومی انجمن فیزیک ایران درباره علوم و فناوری کوانتومی در ایران
11.3K viewsVahid Karimipour- Sharif U., edited  12:31
Open / Comment
2021-09-26 19:23:17 دانشگاه و قدرت نمایی دولت های مختلف

در کشور ما هر دولتی که سرکار می آید بلافاصله شروع می کند به عوض کردن روسای دانشگاه ها، کاری که در کشورهای توسعه یافته حتی در مورد مدیران میانی دستگاه های اجرایی هم انجام نمی شود. گزارش این تعویض ها هم در روزنامه ها و سایت های خبری همراه است با درج عکسی از وزیر علوم که او را در حال امضا کردن حکمی نشان می دهد که روسای همسو با دولت جدید را منصوب کرده و اقتدار دولت جدید را به جامعه دانشگاهی نشان می دهد. دردناک تر این است که این دولت ها هیچ کدام هم برنامه ای برای رشد علم یا حمایت از دانشگاه و به طور کلی توسعه علمی و صنعتی ندارند و عطش آنها برای فتح دانشگاه ها تنها ناشی از اشتیاق آنها برای تزریق بورسیه های کم کیفیت به عنوان عضو هیئت علمی، اعمال گزینش های همسور و بدتر از همه اعطای مدارک صوری به بعضی از افراد و وابستگان است. هیچ کدام از این دولت ها نمی فهمند که کارکردهای دانشگاه بسیار فراتر از رقابت های سیاسی بین اصحاب قدرت است و پیامدهای آن نیز بسیار طولانی تر از عمر این یا آن دولت است و گاه سیر تحول یک کشور را برای یک عصر در بر می گیرد. برای مقایسه نگاه کنیم به آیالات متحده امریکا که از سال ۱۸۶۹ تا کنون یعنی در فاصله یکصد و پنجاه سال ۲۹ رئیس جمهور متفاوت به کاخ سفید راه یافته اند، اما در همین مدت دانشگاه هاروارد تنها ۹ رئیس دانشگاه داشته است. دانشگاه های استانفورد و کرنل به ترتیب ۱۲۴ و ۱۴۴ سال عمر دارند و در این مدت به ترتیب ۱۱ و ۱۲ رئیس داشته اند. اما دانشگاه صنعتی شریف در طول عمر ۵۰ ساله خود ۱۳ رئیس مختلف را به خود دیده است. آیا تعجبی دارد که صدها هزار نفر از ایرانیان متخصص به چنین کشوری مهاجرت کنند؟ https://en.wikipedia.org/wiki/President_of_Harvard_University
6.2K viewsVahid Karimipour- Sharif U., edited  16:23
Open / Comment
2021-09-24 15:17:49 «سرمنشاء‌ علم کوانتوم هستیم ولی نمی توانیم اعلام کنیم.»

یک مسئول بلند پایه در صدا و سیما گفته است که «سرمنشاء‌ علم کوانتوم هستیم ولی نمی توانیم اعلام کنیم.» خیلی ها به محتوای اصلی این ادعا پرداخته اند و احتمالا در روزهای آینده نیز خواهند پرداخت اما من می خواهم به یک نکته حاشیه ای و خیلی کوچک در این مصاحبه اشاره کنم،‌ شاید علاوه بر انبساط خاطر، منشاء اثری برای تصحیح این روال های همیشه تکرار شونده شود. ایشان گفته است « دو سال پیش صدمین سال کوانتوم در دنیای فعلی بود و در نیویورک هم این صدمین سال را مراسم گرفتند و از ایران هم دانشمندانی در این مراسم شرکت کردند».


این گفته چند اشکال اساسی دارد. اول اینکه معمولا برای چنین رخدادهایی مراسم نمی گیرند، ممکن است کنفرانسی برگزار شود و عده ای از صاحب نظران در آن سخنرانی کنند،‌ ولی مراسمی نظیر جشن و رونمایی و امثال آن هرگز. دوم اینکه سال ۱۹۱۹ یعنی صدسال قبل از تاریخ ادعایی گوینده، اصلا سال مهمی در تاریخ مکانیک کوانتومی نیست. سالهای مهم سال های۱۹۰۰، ۱۹۰۵، ۱۹۱۳ و ۱۹۲۳ هستند که به ترتیب مفهوم کوانتوم انرژی توسط پلانک، فوتون توسط اینشتین، مدل اتمی قدیمی توسط بوهر و دوگانگی موج و ذره توسط دوبرویی کشف و ارائه شدند و البته فاصله طلایی ۱۹۲۴ تا ۱۹۲۷ که ساختار نهایی مکانیک کوانتومی توسط هایزنبرگ، شرودینگر،‌ بورن و دیراک کامل شد. سوم اینکه مکانیک کوانتومی کشفی است که تقریبا به طور کامل توسط فیزیکدانان اروپایی انجام گرفت و آمریکا در شکل گیری مکانیک کوانتومی نه سر پیاز است نه ته پیاز که بخواهد برای آن مراسمی آن هم در نیویورک برگزار کند.
9.6K viewsVahid Karimipour- Sharif U., edited  12:17
Open / Comment
2021-09-22 17:38:55 مرثیه ای برای دانشگاه،


چرا هر ساله هزاران دانشجو کشور را به مقصد امریکا و کانادا ترک می کنند؟ چرا شوق مهاجرات حتی به دبیرستان ها نیز رسیده است؟ چرا کشور روز به روز بیشتر از نیروهای متخصص و کارآمد خالی می شود؟ چرا آن شوق مشارکت در رویای ساختن کشور که پس از انقلاب نسل جوان را در بر گرفت این چنین به خاموشی گرایید؟ چون هیچ نقطه روشنی در افق دیده نمی شود که جوانان را به وطن پای بند کند. چون به نظر می رسد که سیر نزولی منحنی مدیریت در کشور هیچ نقطه توقفی ندارد که بعد از آن هرکسی حس کند که فردا از امروز بهتر خواهد بود و پس فردا نیز از فردا و همین عزم رفتن او را برای ماندن و ساختن وطن بشکند یا لااقل پای رفتن او را به دیار غرب سست کند. دولت سیزدهم پس از استقرار، بلافاصله دست به تعویض روسای دانشگاه ها زده و در اولین اقدام خود ریاست دانشگاه تهران یعنی دانشگاه مادر، اولین و بزرگ ترین دانشگاه ایران را به کسی سپرده که قرار است جای کسانی مثل دکتر علی اکبر سیاسی بنشیند، کسی که وقتی وزیر بهداری دولت سپهبد زاهدی یعنی دولت نظامی پس از کودتا، در جلسه شورای دانشگاه صدایش کمی از حد معمول بلندتر شد محترمانه او را از شورا اخراج کرد. حالا ریاست این دانشگاه را به کسی سپرده اند که آنچه در کارنامه علمی اش به آن می بالد چند مقاله در مدح و ستایش اصحاب قدرت است و بس. مقالاتی که حتی عناوین آنها نیز برای هر ذهن آزاده ای رقت انگیز است. آن شعله کوچکی که نزد اهل علم روشن مانده بود که وزیر علوم با درک و شناختی که از علم و دانشگاه دارد، احترام دانش و دانشگاهیان را نگاه خواهد داشت خیلی زود به خاموشی گراییده است.
7.2K viewsVahid Karimipour- Sharif U., edited  14:38
Open / Comment
2021-09-18 20:12:20 https://info.aps.org/webmail/640833/522406798/bfe71d4216780769bc74c515c16d3f0324506b1840c403c91f76b60e9d22e223
4.4K viewsVahid Karimipour- Sharif U., 17:12
Open / Comment
2021-09-18 20:11:52
4.4K viewsVahid Karimipour- Sharif U., 17:11
Open / Comment
2021-09-11 09:39:11 از یک نویسنده ناشناس: صبح یک روز ناگهان حزب اللهی ها و بسیجی های دانشگاه درِ دانشگاه ها را بسته و از ورود دانشجوها جلو گیری کردند (با هماهنگی سراسری و هماهنگی انجمن اسلامی) و گفتند این دانشگاهها اسلامی نیست باید پاکسازی و اسلامی شود (اسمش را گذاشته بودن انقلاب فرهنگی) .
همه دانشگاه ها تعطیل شد نه یک روز دو روز که چهار سال. در این مدت بیشتر اساتید نخبه و دانشمند رفتند به اروپا و کانادا .
دانشجو ها هم حدود یک سومشان یا ازدواج کردند ،یا مشغول شغلی و حرفه ای شدن یا... یک عده زیادی هم اصلا تصفیه شدند به این بهانه که خلاصه طرفدار آقای خمینی نیستند. وقتی که بعد از سه چهار سال تعطیلی، سرانجام دانشگاه ها باز شدند برای قبول شدن تنها درس خواندن کافی نبود.دانش آموز باید غیر کنکور در تحقیقات محلی هم قبول می شد تا بتواند وارد دانشگاه بشود.
یک مرد ریشو با پیراهن بلندی که روی شلوار انداخته بود به سراغ همسایه ها می رفت تا مطمئن بشود که نماز می خوانید و لباستان اسلامی است
و زن همسایه را دید نمی زنید
و حجابتان کامل است و موسیقی حرام گوش نمی کنید و اهل گروهک ها نیستید و از این حرف ها...
همین شد که از کلاس اول دبیرستان شما در خانه و به توصیه ی والدین تمرین دروغ و ریا میکردید.
تمرین نماز خواندن الکی، ریش گذاشتن الکی، لباس پوشیدن الکی و زندگی کردن الکی...
سهمیه ها هم بودند مثل سهمیه بسیج و ....انواع سهمیه ها.کافی بود خودت را توی یکی از سهمیه ها جا کنی.خیلی هم‌سخت نبود.
حتی دیگر زشت هم نبود.
کافی بود کمی دروغ بگویی و نمایش بدهی... عادی بود... پذیرفته شده بود..
جوانمردی و صداقت کم کم مرد
با همه ی اینها مشکل دیگری هم در کار بود:همسایه ای که از سر حسادت یا دشمنی یا بدجنسی و یا هر انگیزه ی دیگری در مورد شما بدگویی می کرد تا آینده تان به فنا برود.و حاصل چندین سال درس خواندنت دود شود و هوا رود
اینجا بود که اگر قبول نمی شدید به تمام همسایه ها مشکوک می شدید و دیگران را به چشم دشمن و بدخواه می دیدید.
ما دروغ و نمایش و دشمنی را آنقدر تمرین و زندگی می کردیم که برایمان کاملا عادی شد و در وجودمان باقی ماند و جزیی از هست و بودمان شد.
دیگر نمی دانستیم خود واقعی مان چیست؟.
چه چیز دروغ است و چه چیز واقعی... مرز میان واقعیت و دروغ از بین رفت.
حتی در خانه.
حتی در خلوت...
انگار همه چیز ساختگی شده بود
حتی حقیقت.
در چنین جوی و فرهنگی افرادی مثل خاوری ها پرورش یافتند و کم هم نبودند
۲.از همان روزهای اول تحریم شدیم.
اسمش البته محاصره اقتصادی بود.
همه چیز کوپنی بود.
همه چیز بازار سیاه داشت.
عادت کردیم که توی صف بایستیم.با همدیگر کتک کاری کنیم. فروشنده را نفرین کنیم و برای خریدن شامپو داروگر تخم مرغی دنبال پارتی و آشنا بگردیم.
رادیو و آقای خمینی شعار خودکفایی می داد و ما شامپو تخم مرغی تقلبی را به چند برابر قیمت می خریدیم.
دیگر بازار سیاه و پارتی و صف و سهمیه، جزیی از سازوکار بودن ما شد.انگار همه ی راه های اصلی از بین رفته بودند و ما همواره دنبال راه میانبر و کوره راه و‌ در پشتی بودیم.
حالا بعد از سالها، این‌شیوه ی زندگی، این نحوه ی دیدن و فهمیدن، این روش حل مسئله، تمام بودن ما را در بر گرفته و در هر معضل و بحران و بلایی خودش را نشان می دهد.
مثلا همین کرونا را ببینید:
ساختن کرونایاب مستعان و چندین نوع واکسن تخیلی و تولید داروهای صددرصد موثر شیمیایی و گیاهی و طب اسلامی و دمنوش معجزه آسا و دورهمی های یواشکی و سفرهای ممنوع و عزاداری های بغل به بغل و سفر به ارمنستان برای واکسن و کتک کاری در بیمارستان برای تخت خالی و فحش دادن به داروخانه چی و دنبال آشنا گشتن برای سرم و چندین برابر خریدن داروها و واکسن های تقلبی و ایستادن در صف گورستان و...
حاصل همان دانشگاه و همان انقلاب فرهنگی و همان تلاش برای خودکفایی، همان طریقه ی زندگی کردن است.
انگار پذیرفته ایم که هیچ حقیقتی در کار نیست و همه چیز آمیزه ی دروغ و نمایش و تخیل است
تنها مرگ است که همچنان واقعیت دارد. و سخت سرگرم کار است.
7.0K viewsVahid Karimipour- Sharif U., edited  06:39
Open / Comment
2021-09-11 09:37:04 شبی که انقلاب فرهنگی شد،

این روزها کسی از دانشجویان جدید تصوری از انقلاب فرهنگی و آنچه که بر نسل قدیم دانشجویان رفته است ندارد.
من شبی را در سال ۵۸ به خاطر می آورم که گروه های فشار بسیجی سوار بر وانت ها و کامیون ها به چهارراه ادبیات دانشگاه شیراز هجوم آوردند، من شبی را به خاطر می آورم که زنجیرهای گران را بالای سر می چرخاندند و با خشونت هرچه تمام تر بر علیه دانشجویان و دانشگاه شعار می دادند. هنوز سال اول را تمام نکرده بودیم که به خانه هایمان فرستاده شدیم. البته ما جز خوش شانس ترین ها بودیم. چرا که چهار سال بعد بسیاری از همکلاسی های ما به دلایل مختلف ناپدید شده بودند. نوشته زیر که البته نویسنده اش را نمی شناسم یادآور دوران انقلاب فرهنگی است که زندگی یک نسل از دانشجویان را تباه کرد و البته یادآور تبعاتی که آن انقلاب به دنبال داشت
3.8K viewsVahid Karimipour- Sharif U., edited  06:37
Open / Comment