مورای راتبارد در اواخر قرن نوزدهم، اغلب دانشگاهیان، اقتصاددان | چرا ملتها شکست میخورند؟
مورای راتبارد
در اواخر قرن نوزدهم، اغلب دانشگاهیان، اقتصاددانان، مورخین و دانشمندان اجتماعیِ[آمریکا] برای گرفتن دکترا به آلمان رفتند-در آن زمان در آمریکا این مدارک اعطا نمیشد. در آنجا، آنها با آرمانهای "تمرکز اقتصادی در دولت مرکزی"، "عضوینگری"، "نظام اقتصادی جمعگرا"، "دولتگرایی" و حکومت بر جامعه، تماماً منتسب به بیسمارک آشنا شده و تاثیر میگرفتند. آنها همچنین با افراد دیوانسالار و طراحان دیگری آشنا میشدند که همراه با حرفههای بزرگِ سازمانیافته، با زیرکی بر اقتصاد کارتلشده حکمرانی میکردند و از این فضا تاثیر میگرفتند. اواخر قرن نوزدهم انواع مختلفی از افراد روشنفکر و "فنسالار" گسترش زیاد یافته و در همهء حرفهها دیده میشدند. ناگهان افرادی که ابزار و قالب میساختند به مهندسین تبدیل شده بودند...پزشکان، مددکاران اجتماعی و روانشناسان،انجمنهای تخصصی تشکیل داده بودند. آنچه آنها از دولت میخواستند مشاغل مجلل و دو امتیاز بود: کمک به طراحی یک نظام دولتی جدید و حمایت از این نظم جدید. اصناف همچنین بسیار مشتاق بودند مجوز دولتی داشته باشند و یا ورود به حرفه و شغل آنها محدود گردد تا درآمد هر صنف افزایش یابد!!