واژه سیصد و پنجاه و چهارم) romp /ˈrɑːmp/ v. شادی و جست و خیز کردن، بازی و جیغ و داد کردن ت(رامپ) بعد از پیروزی توی انتخابات امریکا از خوشحالی جست و خیز میکرد! [دونالد ترامپ بعد از پیروزی ...] رامپ ~ جامپ (jump): جست و خیز کردن! The children romped happily around in the garden. بچهها با شادی در باغ جست و خیز (و جیغ و داد) میکردند. I saw him romping in the living room with his four children. او را دیدم که در اتاق نشیمن با چهار فرزندش مشغول (بازی و) جست و خیز بود. Two fox cubs romped playfully on the bank. دو تا بچه روباه بازیگوشانه در ساحل جست و خیز میکردند. Hundreds of fans romped through the streets. صدها هوادار در خیابان ها به شادی پرداختند. Syn: to move in a lively manner, jump about, frolic @WordsCodes 453 views16:18