Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و بیست و پنجم- آزمون ۲) incompatibility /ɪnkəmpæt | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و بیست و پنجم- آزمون ۲)

incompatibility
/ɪnkəmpætɪ'bɪlɪtɪ/
n.

ناسازگاری، عدم توافق، عدم تناسب، ناهمخوانی، عدم تجانس

English Sentence: * * *
او به دلیل عدم سازش (/ناسازگاری) درخواست طلاق داد.

English Sentence: * * *
ناسازگاری (/عدم تناسب) میان سیستم ها به مشکلی عمده برای کاربران کامپیوتر تبدیل شده است.

English Sentence: * * *
می‌توانیم عدم تطابق ظاهری این نتایج را توضیح بدهیم.

English Sentence: * * *
ادغام فاجعه‌بار این دو کارخانه عدم تناسب میان آنها را آشکار کرد.

English Sentence: * * *
منتقدانِ دستگاهِ جدید به ناسازگاری این دستگاه با سایر محصولات موجود در بازار اشاره می‌کنند.

English Sentence: * * *
این زوج مشهورِ در شُرُف طلاق ناسازگاری را دلیل جدایی خود دانستند و به رسانه‌ها اعلام کردند که دیگر هیچ چیز مشترکی بین آن دو وجود نداشت.

English Sentence: * * *
به دلیل عدم سازگاری، کلیه غیرمتناسب زن به خواهرِ در حال مرگش نمی‌خورد.

English Sentence: * * *
صاحب خانه معتقد بود سبز و نارنجی خوب به هم می‌آیند، اما طراح آشپزخانه کوشید او را متوجه کند که این رنگ ها با رنگ های کناری شان سازگاری ندارند.

English Phrase: * * *
عدم سازگاری میان دو دارو
(در مورد داروهایی که با هم نمی‌سازند و مصرف همزمان آنها توصیه نمی‌شود)

Syn: * * *

@WordsCodes