واژه چهارصد و چهل و دوم) gamut /'gæmət/ n. طیف، گستره، حیط | 1100WordsCoding
واژه چهارصد و چهل و دوم)
gamut
/'gæmət/
n.
طیف، گستره، حیطه، حدود، وسعت، تمام طیف، تمام زیر و بم
(گامت) تمام گستره و طیف و وسعتِ این مسیر را طی کرد!
[گام و قدم تو تمام گستره و ..]
The course covers a wide gamut of subjects.
این دوره آموزشی طیف گستردهای از موضوعات و مباحث را در بر میگیرد.
She experienced the full gamut of human emotions.
او همه طیف احساسات بشری را تجربه کرد؛
او تمام زیر و بم های احساسات بشری را تجربه کرد.
(همه نوع احساسات بشری را تجربه کرد)
Her emotions ran the gamut from joy to despair.
از اوج شادی تا حضیض ناامیدی را از سر گذراند.
Prices in the restaurants run the gamut from cheap to very expensive.
قیمت ها در رستوران ها از ارزان تا خیلی گران متفاوتند.
The singer was running through his whole gamut of tone.
خواننده همه دانگهای صدای خود را به کار میگرفت.
Her performance ran the whole gamut from outstanding to terrible.
کیفیت اجرایش از عالی تا افتضاح همه جور فراز و فرودی داشت.
The exhibition runs the whole gamut of artistic styles.
نمایشگاه تمام طیف سبک های هنری را در خود دارد.
This anthology does not cover the whole gamut of Scottish poetry...
این گلچین شعر دربرگیرنده کل طیف شعر اسکاتلندی نیست...
The show runs the gamut of 20th century design...
این برنامه نمایشی کل فراز و فرود طراحی در قرن بیستم را مرور میکند...
The company has a gamut of products ranging from infant toys to electrical wall outlets.
شرکت طیف گستردهای از محصولات را دارد، از اسباببازی نوزاد گرفته تا پریز برق دیواری.
This course includes a gamut of activities designed to challenge even the most athletic person.
این دوره دربرگیرنده طیف وسیعی از فعالیتها است که به دلیل نوع طراحی شان حتی ورزیدهترین افراد را نیز به چالش میکشند.
During the open discussion, a gamut of opinions flowed around the classroom.
در جریان بحث آزاد طیف گستردهای از آرا و نظرات در فضای کلاس مطرح شد.
the entire gamut of human emotions
همه زیر و بمهای احساسات بشری
In my town, we experience a gamut of weather conditions in the winter, everything from bright sunny days to horrible snowstorms...
در شهر من، ما در زمستان شرایط متنوع آب و هوایی را میبینیم، از روزهای آفتابی روشن تا کولاک های وحشتناک...
Syn: range, scope, total range of notes (Music), entire extent of anything
@WordsCodes