Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و پنجاهم) neurotic US: /nʊˈrɑːtık/, UK: /njʊˈrɒtı | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و پنجاهم)

neurotic
US: /nʊˈrɑːtık/, UK: /njʊˈrɒtık/  adj.

روان رنجور، مبتلا به اختلال عصبی، بیش از حد حساس و مضطرب

زیادی تو فکر فرو (نرو، تیک) عصبی پیدا میکنی و روان رنجور میشی!

nerve عصب
neurology عصب شناسی
neuron نرون، سلول عصبی

the treatment of anxiety in neurotic patients...
درمان اضطراب در بیماران روان رنجور...

Jane's first neurotic symptoms were observed at the age of 10.
اولین علائم روان رنجوری جین در سن ده سالگی مشاهده شد.

Don't say a word about obesity, she's neurotic about her weight.
یک کلمه هم از چاقی حرف نزن، او به وزنش خیلی حساس است.

Sally is a neurotic person who is often moody.
سالی آدم روان رنجوری است که بیشتر اوقات حالت دمدمی دارد.

Bella’s nervous habit of pulling her hair may stem from a neurotic condition.
عادت عصبی کشیدن مو در بلا می‌تواند نتیجه یک عارضه روانی باشد.

Trish is a neurotic worrier, fearful that she is underachieving.
تریش به شکلی وسواسی همیشه نگران است و می‌ترسد دستاوردهایش در حد انتظار نباشند.

I am not neurotic, but I do worry about my test grades.
مرض اضطراب ندارم اما بدون شک نگران نمرات امتحانم هستم.

The neurotic teenager looks in a mirror hundreds of times a day.
نوجوان مضطرب و وسواسی روزی صدها بار به آینه نگاه می‌کند.

He was almost neurotic about being followed...
از این که کسی پشت سرش راه بیافتد (به وحشت می‌افتاد و) اعصابش به هم می‌ریخت...

..anxiety and neurotic behaviour.
... اضطراب و رفتار عصبی

neurtic (n.): A neurotic is someone who is neurotic. 

These patients are not neurotics.
این بیماران دچار اختلال عصبی نیستند.

Syn: suffering from a nervous disorder, over-anxious, obsessive

@WordsCodes