واژه چهارصد و هشتاد و هفتم) deplorable /dɪplɔ:rəbl/ adj. تأسف آور، اسفبار، رقت انگیز، اسفناک، اسف انگیز شرایط رقت انگیز و تأسف آوری بود: باید با پاهای شکسته (ده پله رو بالا) میرفت! They live in deplorable conditions. آنها در شرایط رقت انگیزی زندگی میکنند. The back garden is in a deplorable state. باغ پشتی در وضعیت اسفناکی (/رقت انگیزی) قرار دارد. It is deplorable that such corruption exists. تأسف آور (/اسفناک) است که چنین فسادی وجود دارد. the deplorable condition of the roads وضع اسفبار راهها His conduct is deplorable. رفتارش رقت انگیز (و اسف بار) است. My finances were in a deplorable state. وضعیت مالی ام اسفناک بود. The boys bedroom was in a deplorable state. وضعیت اتاق خواب آن پسر اسفناک بود. The company has shown a deplorable lack of concern for the environment. شرکت نشان داده که به نحو تاسف باری به محیط زیست بیتوجه است. American day care centers range from excellent to deplorable. مهدکودک های آمریکا همه جور ممکن است باشند، از عالی گرفته تا اسفناک. The acting was deplorable. بازیگری [بازیگران] اسفبار بود. John’s deplorable behavior is going to get him arrested one day. آخرش یک روز جان را به خاطر رفتار شرمآوری که دارد دستگیر خواهند کرد. a deplorable act of violence یک عمل خشونتآمیز شرمآور the deplorable accident that crippled her for life... تصادف تاثرانگیزی (/تاسف باری) که او را مادامالعمر فلج کرد... Bobby’s test scores are deplorable... نمرات امتحان بابی اسفناک هستند... a deplorable mistake اشتباه اسف انگیز (/تاسف بار) Syn: sad, pitiable, miserable, disgraceful, regrettable deplore (v.) اظهار تأسف کردن، نالیدن @WordsCodes 88 views05:38