Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و نود و پنجم) detriment /ˈdet.rɪ.mənt / n. آسی | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و نود و پنجم)

detriment
/ˈdet.rɪ.mənt /
n.

آسیب، ضرر، گزند

(ده ترمه نت) بازی به درس هاش آسیب زده!
همینه که هنوز درسش تموم نشده دیگه!
[ده ترم هست که بازی با اینترنت به درسش آسیب زده]

You can follow this diet without detriment to your health.
می‌توانی این رژیم غذایی را دنبال کنی، بدون این که به سلامتی ات آسیبی برسد.

She was very involved with sports at college, to the detriment of her studies.
در کالج خیلی درگیر ورزش بود که این موضوع به درس هایش ضربه زد (/آسیب رساند).

He faced many misfortunes without detriment to his optimism.
با بداقبالی های زیادی مواجه شد، بدون آن که از خوشبینی اش کاسته شود؛
با بداقبالی های زیادی مواجه شد اما خوش‌بینی اش را حفظ کرد.

These difficulties have been overcome without detriment to our performance.
این مشکلات بدون این که به کارایی مان ضربه‌ای وارد گردد، رفع شده‌اند.

These tests will give too much importance to written exams to the detriment of other skills.
این آزمون ها بیش از حد به امتحانات کتبی اهمیت می‌دهند که این به سایر مهارت ها آسیب می‌زند.

 I think English is the detriment of many languages.
به نظر من انگلیسی عامل لطمه واردن شدن به خیلی از زبان‌ها است.

He worked very long hours, to the detriment of his marriage.
ساعات طولانی کار می‌کرد که این به زندگی مشترکش ضربه زد.

Inflation has worked to the detriment of salaried people.
تورم به زیان حقوق بگیرها بوده است.

The land can be brought under cultivation withoutو detriment to the environment.
زمین را می‌شود بدون صدمه به محیط زیست زیر کشت برد.

He saw the new regulations as a detriment to progress.
او مقررات جدید را برای پیشرفت مضر می‌دانست.

Local merchants fear the detriment to business that one of these superstores could bring about.
کاسبان محلی نگران ضربه‌ای هستند که یکی از این فروشگاه های بزرگ می‌تواند به کسب و کار وارد کند.

The building of the chemical plant is a detriment to the town’s freshwater supply.
احداث این کارخانه شیمیایی به زیان تامین آب شیرین شهر است.

The drug can be a detriment to a person's health.
این دارو می‌تواند برای سلامتی افراد مضر باشد.

Syn: damage, harm, injury, hurt

detrimental زیان آور، مضر

@WordsCodes