واژه پانصد و چهارم) remiss /rıˈmıs/ adj. بی مبالات، اِهما | 1100WordsCoding
واژه پانصد و چهارم)
remiss
/rıˈmıs/
adj.
بی مبالات، اِهمال کار، سهل انگار، بی دقت، شل و ول، قصورکننده، فراموشکار
همش میگذاری کارها (رو میز) بمونند و در انجام دادن اونها اهمال کار و سهل انگار هستی!
You have been remiss in performing your duties.
شما در انجام وظایف خود اِهمال کار بودهاید؛
در انجام وظایفت سهل انگاری کردهای.
It was remiss of me to forget to give you the message
کوتاهی (/قصور) من بود که فراموش کردم پیام را برسانم.
You have been very remiss.
شما خیلی قصور کردهاید.
He is remiss in paying his bills.
در پرداخت قبض هایش اِهمال میکند.
I would be remiss if I did not do something about it.
اگر اقدامی در آن خصوص انجام نمیدادم، اهمال کار بودم.
It was remiss of them not to inform us of these changes sooner.
کوتاهی آنها بود که این تغییرات را زودتر به ما اطلاع ندادند.
If I let you go without food, I would be remiss in my responsibilities as a parent.
اگر اجازه بدهم بدون غذا بروی، آن وقت در انجام مسئولیت هایم به عنوان یک والد کوتاهی کردهام.
Remiss in her duties, the waitress forgot to take water to her tables.
خانم پیشخدمت که در انجام وظایفش سهل انگار بود، یادش رفت سر میزهای او آب ببرد.
Jason was furious because the handyman in his building was remiss in making repairs.
جیسون بسیار عصبانی بود چون خدمتکار ساختمانش در انجام کارهای تعمیراتی سهل انگاری میکرد.
If Carol had not been remiss while babysitting, she would have noticed the baby was ill.
اگر کارول در هنگام بچه داری سهل انگار نبود، متوجه میشد که بچه مریض است.
The pharmacist would be remiss in his duties if he did not tell you about the drug’s adverse effects.
اگر دکتر داروساز در مورد عوارض منفی این دارو چیزی به تو نمیگفت، در انجام وظایفش قصور کرده بود.
Do not be remiss in paying your taxes or you might end up in prison!
پرداخت مالیات هایت را پشت گوش نیانداز وگرنه ممکن است کارت به زندان بکشد!
Since he had been remiss in making his car payments, Marcus was not surprised when his car was repossessed.
مارکوس در بازپرداخت اقساط ماشینش کوتاهی کرده بود و به همین دلیل وقتی ماشینش ضبط شد تعجب نکرد.
Blake had become so remiss in his studies that he was now failing all of his classes.
بلیک در درس ها چنان سهل انگار شده بود که حالا داشت در همه کلاس هایش رد میشد.
Syn: careless, negligent, unmindful
@WordsCodes