Get Mystery Box with random crypto!

واژه پانصد و دهم) superficial /su:pə'fɪʃl/ adj. سطحی، ظاهری | 1100WordsCoding

واژه پانصد و دهم)

superficial
/su:pə'fɪʃl/
adj.

سطحی، ظاهری، صوری، سرسری، کم عمق

یه تصادف جزئی بود؛
(سپر فشار) ضربه رو گرفت و راننده فقط چند تا زخم سطحی برداشت!

ریشه‌شناسی:
بخش super در این کلمه به معنی "بالا و سطح" هست. super به معنی "بالا" در بعضی کلمات مثل superior (به معنی "بالاتر، برتر") دیده میشه.

superficial differences/similarities
تفاوت ها/شباهت های سطحی

superficial burn
سوختگی سطحی

a superficial mind
ذهن کم مایه و سطحی

a superficial report/article
یک گزارش/مقاله سطحی (و کم مایه)

a superficial resemblance
شباهت ظاهری (/سطحی)

a few superficial editorial changes
چند تغییر ویرایشی کم اهمیت

His thinking was superficial and fuzzy.
اندیشه او سطحی و مغشوش بود.

The documentary's treatment /analysis of the issues was very superficial.
پرداخت/تحلیل موضوعات در این مستند بسیار سطحی بود.

He's fun to be with, but he's very superficial.
آدم خوش مشربی است اما خیلی سطحی است.

The driver received only superficial wounds.
راننده فقط چند زخم سطحی برداشت؛
به راننده فقط زخم های سطحی وارد شد.

The politician’s concern for the homeless people was superficial and ended as soon as the media left the event.
توجه این سیاستمدار به افراد بی‌خانمان یک دغدغه سطحی بود و بلافاصله پس از آن که ارباب رسانه مراسم را ترک کردند از میان رفت.

Mark only has a superficial knowledge of American history...
اطلاعات مارک از تاریخ آمریکا سطحی است...

He chooses his friends solely on their superficial qualities...
او دوستانش را فقط بر اساس ویژگی‌های ظاهری و سطحی شان انتخاب می‌کند...

She believes that teenage love is often superficial and rarely lasts a lifetime.
او معتقد است که عشق نوجوانی اغلب سطحی است و به ندرت تا آخر عمر دوام پیدا می‌کند.

Her fascination with the instrument is only superficial.
علاقه او به گیتار چیزی جز یک شیفتگی سطحی نیست.

Because the superficial solutions do not address the root of the problem, they will only work for a short period of time.
از آنجا که راه حل های سطحی به ریشه مشکل نمی‌پردازند، تنها برای مدتی کوتاه کارآمد هستند.

The car received only superficial damage in the accident.
در تصادف به ماشین فقط خسارت سطحی وارد شد.

Don't be decieved by his superficial charm.
گول جذابیت ظاهری او را نخور.

I'm not interested in superficial relationships.
من به رابطه‌های سطحی علاقه‌ای ندارم.

superficial friendship
دوستی سطحی

superficial chatter
وراجی های سطحی

a superficial investigation
بررسی سطحی

superficial understanding
درک سطحی

superficial blood vessels in the forearm
رگ های خونی سطحی در ساعد

Syn: on the surface, slight, outward, external

@WordsCodes