Get Mystery Box with random crypto!

#غلام_خوشبخت او برده ای سیاه چهره بود که روز عاشورا نزد امام | 🌿 زیر گنبد کبود🌿

#غلام_خوشبخت

او برده ای سیاه چهره بود که روز عاشورا نزد امام (ع) آمد و برای مبارزه اجازه خواست.

امام حسین(ع)فرمود: تومجبور نیستی به جنگ بروی، تو برای عافیت همراه ما آمده ای، خود را به زحمت مینداز! تو از این پس آزادی!

جون با شرمندگی گفت: من در راحتی همراه شما بوده ام و در سختی شمارا تنها بگذارم؟!!
غلام با معرفت سر را پایین انداخت و گفت:
نکند آقا، بوی بدن من بد، چهره ام سیاه و یا حسب ونژاد من رفیع نیست...
بخدا سوگند که از شما جدا نگردم تا خون سیاه من باخون شریف شما آمیخته گردد!

امام دستش را برشانه جون گذاشت و گفت:
جون، تو از ما هستی!

بعد شجاعانه شروع به جنگ کرد و مدام رجز میخواند:
«امیری حسین و نعم الامیر»
ارباب من حسین است و چه خوب اربابی.

تعدادی از دشمنان رابه قتل رساند تا اینکه به شهادت رسید.

امام حسین(ع) برکنار اوحاضر شد، در حالیکه در لحظات آخر عمر جون سرش بر بالین امام بود.

ازامام باقر(ع)روایت شدکه:بعد از واقعه عاشورا هرکسی کشته ی خود را از میدان بیرون می برد و به خاک می سپرد، اما جون کسی را نداشت تا او را از میدان بیرون برد!
به همین جهت پیکر پاره پاره ی او را پس ازده روزدیدند درحالی که بوی عطر و مشک ازبدنش به مشام می رسید!


زیر گنبد کبود
@zgkabood