Get Mystery Box with random crypto!

#رشادت در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد | 🌿 زیر گنبد کبود🌿

#رشادت

در گرماگرم نبرد صفین، جوانی از صفوف سپاه اسلام جدا شد که نقابی بر چهره داشت.
جلو آمد و نقاب از چهره اش برداشت.

هنوز چندان مو بر چهره اش نروییده بود، اما صلابت از سیمای تابناکش خوانده می شد.
سنّش را حدود هفده سال تخمین زده اند. مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست.

معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، رو کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند.
ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر می دانند ،اما تو می خواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟

آن گاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ آن نوجوان برود.

پس از لحظاتی نبرد، نوجوان برومند او را در خون خود غلطاند.
گرد و غبار جنگ که فرو نشست، ابوشعثاء با نهایت خشم و تعجب دید که فرزندش در خاک و خون می غلطد.
او هفت فرزند داشت.
فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی که تک تک فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او می فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت می رساند.

در پایان ابوشعثاء که آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانواده اش را بر باد
رفته می دید، به جنگ با او شتافت،
اما آن نوجوان با رشادت، او را نیز به هلاکت رساند، به گونه ای که دیگر کسی جرأت مبارزه با او را به خود نمی داد.

تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که نوجوان به لشکرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین علیه السلام نقاب از چهره فرزند رشیدش عباس(ع) برداشت و غبار از چهره او سترد...

 منبع: کتاب العباس (ع) ،از محمد باقر بیرجندی ص153


زیر گنبد کبود
@zgkabood