Get Mystery Box with random crypto!

چیلیک بوک

Logo of telegram channel caption_chilik — چیلیک بوک چ
Logo of telegram channel caption_chilik — چیلیک بوک
Channel address: @caption_chilik
Categories: Literature
Language: English
Subscribers: 6.17K
Description from channel

برای خرید کتاب به آیدی زیر پیام ارسال کنید 🧡🍃
@chilikbook
پیام ناشناس :
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-913750-0lO3fqp

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages

2022-07-20 11:39:05 یه جمله خیلی جالبی توی کتاب "کتابخانه نیمه شب" بود که میگه:
"خدا جوریه که ما نمیتونیم ببینیمش یا درکش کنیم، برای همین به شکل کسی در میاد که توی زندگیمون به عنوان آدم خوبی میشناختیمش"
و این بنظرم خیلی قشنگه


[ برای خرید این و ی دیگر پیام بدهید : @chilikbook ]

•°• @caption_chilik •°•
1.7K views08:39
Open / Comment
2022-05-13 16:05:25 #نه_به_نمایشگاه_کتاب


نمایشگاه بین‌المللی کتاب در سال ۱۴۰۱ درحالی برگزار شد که ناشران بزرگی چون قطره، نظر، مرکز، نیلوفر ، ققنوس و چندین انتشارات دیگر برای حمایت از کتابفروش‌ها از شرکت در این نمایشگاه امتناع کردند.
در هیچ‌جای دنیا نمایشگاه کتاب به‌عنوان محلی برای عرضه و فروش کتاب برگزار نمی‌شود و نمایشگاه‌های کتاب صرفا محلی برای "نمایش" کتاب هستند.
زنجیره‌ی صنعت نشر از حلقه‌های متعددی تشکیل شده است؛ چاپخانه‌ها، لیتوگرافی، ناشر، پخش کتاب، کتابفروش، فروشگاه اینترنتی ،مولف و مترجم، ویراستار و نمونه‌خوان و کتاب‌خوان از حلقه‌های مهم این زنجیره به‌حساب می‌آیند. توازن میان این حلقه‌ها در فضای فرهنگی هر کشوری تعیین‌کننده‌ی حرکت و پویایی صنعت نشر آن کشور محسوب می‌شود و طبیعتا اگر سهم هریک از این حلقه‌ها بیشتر باشد، حلقه‌های دیگر متضرر خواهند شد.
به عنوان مثال اگر تعداد ناشرین به‌نسبت تعداد متقاضیان کتاب کم‌تر باشد، با عرضه‌ی کمتر کتاب در بازار و کتاب‌خوان نیازمند مواجه خواهیم شد. در این شرایط دسترسی فرد کتاب‌خوان به کتاب محدود است.
طبق آمارها در سال ۱۳۶۶ تعداد ناشرین فعال کشور ۲۰۰۰ ناشر و تعداد کتابفروشی‌ها ۱۰۰۰ عدد بوده است. در حال حاضر ناشرین فعال ۸۰۰۰ عدد هستند اما تنها ۲۰۰۰ عدد کتابفروشی در کشور فعالیت می‌کنند. نسبت به سال ۶۶ تعداد ناشرین ۸ برابر شده درحالی‌که تعداد کتابفروشی‌ها تنها ۲ برابر شده است.
این آفت نتیجه‌ی حمایت‌های یکسویه‌ی دولت‌ها از یکی از ارکان صنعت نشر (ناشرین) است. رشد عددی ناشرین هم معلول همین سیاست‌های معیوب است. درحالی‌که در چند سال اخیر شاهد تعطیلی کتابفروشی‌های قدیمی و بزرگی چون کتابفروشی طهوری بوده‌ایم، تسهیلات دولتی تنها منحصر به ناشرین بوده و هیچ حمایتی از کتابفروش‌ها صورت نگرفته است.
یک کتابفروشی در ۳۶۵ روز سال هزینه‌های زیادی را اعم از آب، برق، رهن و اجاره، اینترنت و... پرداخت می‌کند تا به‌عنوان حلقه‌ی واسط میان ناشر و کتاب‌خوان ایفای نقش کند، اما با برگزاری نمایشگاه کتاب کتابفروش به‌عنوان واسطه حذف می‌شود و سودی که قرار است یکی از حلقه‌های مهم صنعت نشر(کتابفروشی) از آن بهره ببرد مستقیم در اختیار ناشر قرار می‌گیرد و به این صورت شاهد یک چرخه‌ی معیوب در این حوزه هستیم.
درواقع ناشرین با شرکت در نمایشگاه کتاب به کتابفروشی‌ها خیانت می‌کنند و ضرر این خیانت در بلندمدت شامل حال خودشان هم خواهد شد.
چه ناشر باشیم و چه کتابفروش و چه خریدار همه‌ی ما عضو مهمی از صنعت نشر کشوریم و آگاهی و مسئولیت‌پذیری ما امری ضروری و اخلاقی است. چرا که پیشرفت این صنعت مناسبات بُرد_بُرد را برای همه‌ی ما فراهم خواهد کرد.


#نه_به_نمایشگاه_کتاب

@caption_chilik
5.6K views13:05
Open / Comment
2022-02-13 09:26:41
قسمتی از متن #خفته_ی_زیبا عاشقانه ای متفاوت و عجیب که اقتباس آزاد از داستان زیبای خفته هستش.
توی این داستان با گرگینه ها و آدم ماشینی ها سر و کار داریم که فضای عاشقانه ی کتاب رو خیلی زیباتر می‌کنه.
داستان در مورد دختری به اسم آیلا هستش که به خاطر یک طلسم هر شب به خواب ِمرگ می‌ره و فردا صبحش با بدنی آبی و سرد از خواب بیدار میشه. اون باید این طلسم رو باطل کنه و برای این کار باید به پورت لوسی بره و توی همین مسیره که با دنیل پیکت آشنا میشه ولی زیاد برای باطل کردن این طلسم وقت نداره ....

[ برای خرید این و ی دیگر پیام بدهید : @chilikbook ]

•°• @caption_chilik •°•
8.4K views06:26
Open / Comment
2021-12-20 09:22:44
#افلیا

وقتی در اتاقم تنها شدم، از فرط هیجان می‌لرزیدم. چطور ممکن بود که من که پیش از آن هیچ کس را نبوسیده بودم، شاهزاده ی دانمارک را بوسیده باشم. آن هم نه یک بار بلکه چندین بار ؟ واقعا با من از عشق حرف زده بود. باورنکردنی بود که شاهزاده هملت دنبال جلب نظر من، افلیای ساده باشد

[ برای خرید این و ی دیگر پیام بدهید : @chilikbook ]

•°• @caption_chilik •°•
10.7K viewsedited  06:22
Open / Comment
2021-12-18 14:07:42
#معرفی_کتاب #افلیا وقتی افلیا به دنیا اومد مادرش مرد و از همون موقع با پدر و برادرش لایرتیس زندگی کرد. وقتی ۸ سالش بود پدرش که همیشه دوست داشت توی قصر زندگی کنه و به هملت خدمت کنه تونست اونجا یه کاری پیدا کنه. افلیا دختر بازیگوش و زرنگی بود. وقتی هملت کوچک…
7.6K views11:07
Open / Comment
2021-12-18 14:06:40 #معرفی_کتاب
#افلیا

وقتی افلیا به دنیا اومد مادرش مرد و از همون موقع با پدر و برادرش لایرتیس زندگی کرد. وقتی ۸ سالش بود پدرش که همیشه دوست داشت توی قصر زندگی کنه و به هملت خدمت کنه تونست اونجا یه کاری پیدا کنه. افلیا دختر بازیگوش و زرنگی بود. وقتی هملت کوچک رو دید همش دوست داشت باهاش دوست باشه و بهش نزدیک بشه ولی این امکان نداشت. چند باری با همدیگه روبرو شدن. یک بار وقتی بود که هملت داشت رد‌ میشد و افلیا براش یک گل درست کرده بود. وقتی اون گل رو به دست هملت داد اون با بی اعتنایی مثل گل های دیگه ای که مردم بهش میدادن گرفت و بعد از چند قدم رهاش کرد تا زیر پای اسب ها له بشه. افلیا از این رفتار هملت خیلی ناراحت شد و گریه کرد اما این تازه شروع ماجرا بود.
توی قصر ادموند که پدرش خزانه دار هملت بزرگ بود خیلی دنبال افلیا راه میفتاد و میخواست ازش سو استفاده کنه ولی افلیا هر بار فرار میکرد.
یک روز که افلیا برای شنا توی رودخونه لباس هاش رو درآورده بود ادموند بهش نزدیک میشه و میخواد اذیتش کنه ولی افلیا فرار می‌کنه و به خشکی میاد که یک لحظه دستی روی شونه ش قرار میگیره و میبینه هملته‌. هملت بهش میگه حتما چاقو با خودش داشته باشه چون همیشه نیست که کمکش کنه و بعد از یه لبخند از اونجا می‌ره.
بعد از اینکه هملت برای تحصیل به آلمان می‌ره، افلیا برای خدمت به ملکه فرستاده میشه.
بعد از سالها هملت برمیگرده و افلیا رو میبینه که خیلی تغییر کرده.
یک روز که افلیا برای چیدن یک گیاه به گلخونه رفته بوده میبینتش و سراغش می‌ره و با هم حرف میزنن و سر بسته میگه که علاقه پیدا کرده بهش ولی دیگه دومین باری که همدیگه رو میبینن با هم صمیمی میشن و این پایان قرارهاشون نیست. اما اون شب یک دختر حسود به اسم کریستینا اون ها رو با هم میبینه ...
پایان این داستان عاشقانه چی میشه ؟

[ برای خرید این و ی دیگر پیام بدهید : @chilikbook ]

•°• @caption_chilik •°•
6.7K views11:06
Open / Comment
2021-11-09 15:30:20 #معرفی_کتاب
#آنی_شرلی

وقتی از جلوی خانه ی گیلبرت رد می‌شد، پسر جوان به او پیوست و گفت :
- تاریخ تکرار می‌شود آنی! اولین بار که قدم زنان از این تپه سرازیر شدیم. یادت است... اولین بار که با هم قدم زدیم؟

+ غروب بود و من داشتم از سر قبر متیو برمی‌گشتم. تو از در خانه بیرون آمدی و من غرور چند ساله ام را کنار گذاشتم و با تو حرف زدم.

- و درهای بهشت به روی من باز شدند. از آن لحظه به بعد، من به فردا امیدوار شدم. آن شب وقتی تو را به خانه ات رساندم و برگشتم، خوشبخت ترین پسر روی زمین بودم.

+ به نظر من خوبی های تو بیشتر از بدی هایی بودند که باید بخشیده می‌شدند. من قدرشناس و بدجنس بودم.

گیلبرت خندید و دست آنی را که حلقه ی او در انگشتش می‌درخشید، محکم تر فشرد. حلقه ی نامزدی آنی حلقه ای از مروارید بود. او حاضر نشد بود از الماس استفاده کند.

+ از وقتی فهمیدم الماس، آن سنگ ارغوانی که فکرش را می‌کردم نیست، از آن بدم آمد. دیدن الماس همیشه ناامید آن روز را به یادم می‌آورد.

گیلبرت معترضانه گفت : ولی یک شعر قدیمی هست که می‌گويد مروارید از اشک بارید.

+ اینکه نگرانی ندارد. آدم موقع خوشحالی هم اشک می‌ریزد. من در شادترین لحظه های عمرم اشک ریخته ام. وقتی ماریلا به من گفت که می‌توانم در گرین گیبلز بمانم، وقتی متیو اولین پیراهن زیبایم را به من هدیه داد و وقتی شنیدم که تو از بیماری جان سالم با در برده ای. پس گیلبرت مطمئن باش که من غم ها و شادی های زندگی را یکجا می‌پذیرم.

#مونتگمری

[ برای خرید این و ی دیگر پیام بدهید : @chilikbook ]

•°• @caption_chilik •°•
8.9K views12:30
Open / Comment
2021-10-31 12:42:43
این کتاب ها بوی خون میدن

.
یه تعداد کتاب خوب با خلاصه ش که خیلی هیجان انگیز و جذابن رو براتون نوشتم. عکس ها رو باز کنید و بخونیدشون.
برای سفارش کتاب هم میتونید پیام بدین به :


@chilikbook
8.5K views09:42
Open / Comment