Get Mystery Box with random crypto!

اگر تابلوی تبرداران برای بروتوس جسد پسرانش را می‌آورند، اثر ژا | CINEMANIA | سینمانیا

اگر تابلوی تبرداران برای بروتوس جسد پسرانش را می‌آورند، اثر ژاک لوئی داوید، دفاعی غرّا از جمهوریت است، پرده‌ی اجساد برادران دی ویت، اثر نقاش هلندی ژان دی‌بائن، مرثیه‌ای‌ست کوبنده برای آن. نقاشی اخیر، که درست صد سال پیش از نقاشی داوید خلق شده، اجساد مثله‌شده و آویزانِ برادران دی ویت را مدتی پس از خلع‌شدن‌شان از قدرت و سقوط دولت‌شان نشان می‌دهد.
مشهور است که واقعه‌ی اعدام برادران دی ویت به‌دست مردم سلطنت‌خواه لاهه، آن هم به‌رغم رأی دادگاهی که حکم به تبعید یوهانس (نخست‌وزیر پیشین هلند که قدرت‌گیری‌اش عملاً دودمان اورانیه‌ناسائو را سال‌ها به حاشیه رانده بود) و برادرش کورنلیس داده بود‌، چنان دوست نزدیکشان، ژان دی‌بائن، را تحت‌تأثیر قرار داد که او را واداشت، به‌منظور ثبت این توحش، عادت کسل‌کننده‌ی نقاشی پرتره را که در آن استاد بود ترک گوید و این پرده‌ی اساساً گزارشی را برای آیندگان بکشد. او پیش از این، سه بار در برابر برادران دی ویت (دو بار در برابر یوهانس و یک بار در برابر کورنلیس) ایستاده بود تا چهره‌ی آن‌ها را نقاشی کند. یکی از این پرتره‌ها که یوهانس جوان را، که تازه به مقام فرمانداری شهر دورِدرِخت رسیده بود، در پیش‌زمینه‌ی شهر نشان می‌دهد از دو تای دیگر مشهورتر است. اما دی‌بائن این بار در برابر وحشتناک‌ترین صحنه‌ای که در طول زندگی اشرافی‌اش به چشم دیده بود ایستاد تا از آن دو، که شکنجه چهره‌ای برایشان به‌جا نگذاشته بود و امحا و احشای بدنشان بیرون ریخته بود، نقاشی بکشد: پرتره‌ی بی‌چهرگان، جمهوریت بی‌چهره... .
اگر در نقاشی عظیم داوید، کشته‌شدگان (پسران بروتوس که برای براندازی جمهوری و احیای سلطنت تلاش کردند و درنتیجه پدرشان بروتوس، از رهبران روم، برای حفاظت از جمهوری، دستور مرگ آن‌ها را صادر کرد) تا حدودی از میزانسن نقاش حذف شده‌اند ــ‌چراکه درنهایت آنچه برای داوید اهمیت داشته نشان‌دادن بی‌قراری خاموش و ظاهری بروتوس بوده که تنها و متفکر در گوشه‌ای نشسته و، درعین‌حال، پاهایش را روی هم انداخته و انگشتانش را از شدت تأثر منقبض کرده و در این میان ترجیح داده حتی نگاهش را از اجساد بی‌سر فرزندانش بدزددــ در نقاشی دی‌بائن اتفاقاً آنچه در محوریت است بدن‌های مثله‌شده‌ای‌ست که گرفتار خشمِ کور توده شده‌اند.
دی‌بائن گمان می‌کرد اکیدترین شکل رئالیسمْ بازنماییِ عینیِ خشونتی‌ست که هر انسانی ممکن است با انسانی دیگر بورزد، حال آنکه برای داوید مسئله پیچیده‌تر از این‌ها بود، چراکه می‌خواست نهایتاً «یک» نوع احساسِ منحصربه‌فرد را به‌واسطه‌ی امر فیگورال انتزاع کند و به دام اندازد. درواقع، اگر اثر مرثیه‌گونِ دی‌بائن پیش‌نویسِ پایانِ یک داستان است، اثر داوید داستانی برای روایت‌کردن است، پایانِ جمهوری در برابر امتداد آن.

@CineManiaa | سینمانیا