Get Mystery Box with random crypto!

□‍ معمای رئالیسم ری برسیه ترجمه‌ی سروش سیدی فلاسفه‌ی پساکانتی | CINEMANIA | سینمانیا

□‍ معمای رئالیسم
ری برسیه
ترجمه‌ی سروش سیدی

فلاسفه‌ی پساکانتی، علی‌رغم تمام تفاوت‌های‌شان، بر سر یک عقیده‌ی بنیادین اشتراک داشتند: این که تصور جهان فی‌نفسه، مستقل از نسبت ما با آن، تصوری مهمل است. واقعیت ابژکتیو باید ضمانتی استعلایی داشته باشد، چه توسط آگاهی محض، چه توافق بیناسوبژکتیو، و چه اجتماع عاملان عاقل؛ بدون چنین ضمانت‌هایی، واقعیت ابژکتیو بدل به وهمی متافیزیکی خواهد شد. یا برای کسانی که واژگان «منسوخ» دکارتی ناظر به «بازنمایی»، «ثنویت سوژه/ابژه» و معرفت‌شناسی به صورت عام را به سخره می‌گیرند و رد می‌کنند، پیش‌شرط انتولوژیکی معقولیت مدعیات علمی فوق عبارت است از نسبت پیشانظری ما با جهان، چه در مقام دازاین و چه «زندگی». پس جای تعجب نیست که فلاسفه‌ی پساکانتی مرتّب این قسم مدعیّات علمی راجع به جهان را نشان انتزاعات بی‌ارزشی می‌دانند که معنای آن‌ها خود در گرو این نسبت فروبازنمایانه یا پیشانظری بنیادین با پدیدارهاست. در نظر این فلاسفه، همین نسبت با جهان (دازاین، اگزیستانس، زندگی) است که شرط اصلی ظهور تمام پدیدارها را تشکیل می‌دهد، از جمله آن پدیدارهای نیاکانی‌ای که در گزاره‌های فوق می‌بینیم. در نتیجه اگر تصور جهان فی‌نفسه، قلمرو پدیدارهای پایدار مستقل از نسبت ما با آن‌ها، اساساً قابل‌تصور باشد، تنها می‌توان در مقام چیزی فی‌نفسه یا نوعی «برای ما»ی مستقل به آن اندیشید. این دوکسای حاکم بر فلسفه‌ی پسامتافیزیکی است: آنچه بنیادین است نه جوهری است شیئیت‌مند، نه سوژه‌ای شیئیت‌یافته، بلکه نسبت بین تفکر ابژه‌نشدنی و هستی غیرقابل‌بازنمایی، تناظر اولیه‌ یا «تعلق متقابل» لوگوس و فوزیس که همزمان دو طرف تعلق یا تناظر را وحد می‌بخشد و متمایز می‌کند. این تقدم نسبت‌مندی در فلسفه‌ی پسامتافیزیکی ــ‌که نشان آشکار آن اشتغال این فلسفه به «تفاوت» است‌ــ بدل به نوعی ارتدکسی شده است که سخت مزوّرانه است زیرا تظاهر می‌شود که ابداعی ژرف در پس آن نهان است.

[ ادامه ]

www.apparatuss.com
@apparatus_channel
instagram.com/apparatus.insta