شب دلگیرتر و دردناکتر از آن بود که بشود انتظارش را داشت: همه | CINEMANIA | سینمانیا
شب دلگیرتر و دردناکتر از آن بود که بشود انتظارش را داشت: همهچیز غوطهور در تاریکی؛ امیدی به درنوردیدنِ سایههای این تاریکی نبود، جز یکی سایه که واقعیتش به رابطهای دست یافته بود که صمیمانه نزدیک بود. اولین چیزی که مشاهده کرد این بود که هنوز میتوانست از بدنش، و بهویژه چشمهایش، استفاده کند. اینطور نبود که چیزی ببیند، بلکه هر چه او به آن مینگریست عاقبت او را با تودهای شبانه مماس میکرد که بهگونهای مبهم تصور میکرد خود او باشد و در آن تودهی شبانه غرق شده باشد... نزد او چنین بود که انگار ترس بیدرنگ بر او چیره شده، و این پندار با این حس شرم همراه شده بود که سرش را بالا بیاورد تا ایدهای را بپذیرد که فکرش را مشغول کرده بود: در خارج از او چیزی همانند با اندیشهاش وجود داشت که نگاه یا دستش میتوانست لمسش کند ـــخیالی واهی. طولی نکشید که شب به نظرش غمبارتر و هولناکتر از هر شب دیگری آمد؛ انگار که از زخم اندیشهای ناشی شده باشد که دیگر از اندیشیدن دست کشیده است... این خودِ شب بود. #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی
□ قطعهای از کتاب توماس گمنام [Thomas the Obscure]، نوشتهی موریس بلانشو
[ On the word & image (Philosophy, Art)]. [ All the content in this channel is original ]. [ Ari Sarazesh, Ramin Alaei ]. [ Our first post link: b2n.ir/x69237 ]. [ Instagram: www.instagram.com/cine.ma...