کاخ آندروود لوسیفر پشت میزش نشسته بود و پاهاش رو بالای میز انداخته بود..مثل همیشه مشغول بازی با گوشی بود...انگری برد بازی ای ک هیچوقت برای لوسیفر قدیمی نمیشه! وسط بازی بود ک یکدفعه گوشیش زنگ خورد.. نگاهی ب عکس انداخت.. پوفی کشید و لبخند مصنوعی زد و گوشی رو جواب داد! -سلام عزیزم باور نمیکنی چقدر خوشحال شدم ک زنگ زدی -باور نمیکنی الان کی رو کجا دیدم! لوسیفر پوفی کشید و گفت:فقط خواهش میکنم نگو تیلور سویفت رو دوباره دیدی ک توی این هفته دهمین باره.. -خفه شو لوسی همین الان سموئل سندرسون رو توی روسکو دیدم! -خب عزیزم واقعا چرا فکر کردی دیدن یکی از سندرسون ها باید انقدر جالب باشه؟ -من هنوز حرفم تموم نشده!اون پسره سندرسون مهم نیست...میدونی کی رو باهاش دیدم؟ -عزیزم میخوای بگی یا فقط میخوای منو اذیت کنی؟ -دین لوسیفر از جاش بلند شد... با تعجب پرسید:ببینم درست شنیدم؟تو الان گفتی دین؟منظورت... -آره همون دین...من با سموئل سندرسون دیدمش! توی روسکو و دقیقا توی رستورانی ک غذا میخوردم دیدمش ! -بگوک تعقیبشون کردی! -عزیزم چی فکر کردی؟الان دنبالشونم! لوسیفر لبخندی زد و گفت:آفرین هم جاشون رو فهمیدی آدرس رو برام بفرس من الان راه می افتم! -اوکی لوسیفر تلفن رو قطع کرد و روی میز گذاشت! آروم زیر لب گفت:اوه دین! ................................................. 709 views รค๓אคг , 15:48