Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و پنجاهم fulsome /'fʊlsəm/ adj. مبالغه‌آمیز و | آموزش انگلیسی دکتر احمدی شاد

واژه چهارصد و پنجاهم

fulsome
/'fʊlsəm/
adj.

مبالغه‌آمیز و منزجرکننده، چاپلوسانه، مُفَصَل، فراوان

The manners of his servants are very fulsome.
رفتار خدمتکارانش بسیار چاپلوسانه (و زننده) است.

His apology was so fulsome that I doubted its sincerity.
معذرت خواهی او آن قدر مبالغه‌آمیز (و چاپلوسانه) بود که به صداقتش شک کردم.

Her new book has received fulsome praise from the critics.
منتقدان از کتاب جدید او به شکل مبالغه‌آمیزی ستایش کرده‌اند.

Our guests were fulsome in their compliments about the food.
مهمانان ما در تمجید از غذا مبالغه کردند؛
مهمانان ما به شکل مبالغه‌آمیزی از غذا تعریف کردند.

Newspapers have been fulsome in their praise of the former president.
تعریف و تمجید روزنامه‌ها از رییس‌جمهور پیشین مبالغه‌آمیز بوده است.

 I can always count on my best friend to be honest with me and not fulsome when telling me how I really look.
همیشه می‌توانم مطمئن باشم که بهترین دوستم با من صادق است و موقع نظر دادن درباره ظاهرم بی خودی تعریف و تمجید نمی‌کند.

fulsome praise 
تعریف مبالغه‌آمیز و زننده

fulsome flattery
چاپلوسی (/مداهنه) مبالغه‌آمیز

the fulsome words of court parasites 
کلمات چاپلوسانه‌ کاسه لیسان دربار 

Syn: excessive, insincere, overly plentiful

#ieltsvocabulary

@effortlessielts