Get Mystery Box with random crypto!

اقبال دوست دنبال سطرهای درخشان نیست؛ اصولا شعر او را با مصراع‌ | حمیدرضا اقبالدوست

اقبال دوست دنبال سطرهای درخشان نیست؛ اصولا شعر او را با مصراع‌ها نباید سنجید. در این مرحله حتی می‌توان سطرهای او را به تنهایی ندید، چرا که شعر روزگار ما، حداقل پس از نیما – برخلاف شعر سنتی – با مصراع شناخته نمی‌شود.

شعر نیما و شاگردان او برپایه پاراگراف و بند ساخته می‌شود، تا جایی که گاهی مفهومی در چند خط به آخر می‌رسد و گاهی هم در یک شعر بلند و خوب و بد از این طریق ارزیابی می‌شود. با این حال اگر مخاطبی از آغاز یک شعر، دنبال فضای متفاوتی باشد، در موارد بسیار توقع درستی نیست. شعر اقبال دوست نیز مبتنی بر کلیت و ساختمان نهایی آن شناخته می شود. باید شعر او را تا آخر خواند و با آن ارتباط درونی یافت. سیر خیال او را دنبال کرد و دید و در مجموع به وسوسه و تحرک ذهنی مورد نظر شاعر رسید و التذاذی از آن برگرفت. البته شعر خوب لزوما برای رسیدن به لذت نیست، برانگیختگی هشیاری و تنبه و آگاهی هم هست. شعر خوب رسانه است و دست خیال آدم را می‌گیرد و در لابیرنت خود به گردش درمی‌آورد و در عین حال ممکن است التذاذ کوتاه یا بلندمدتی هم در خواننده بیافریند. در شعر «صدا» اقبال دوست اگرچه کلمات ساده و اندکی را دست‌مایه کرده است؛ اما هرچه به چند سطر آخر آن نزدیک می‌شویم، ضربه به مخاطب شدیدتر می‌شود و شگفت‌زدگی و هیجان اوج می‌گیرد:

میان این همه صدا
که از گوش‌هایم عبور کرده‌اند
بعضی‌ها برایم
جاودانه شده‌اند
مثل آهنگ تولد
تولدت مبارک
ای ایران
دعای ربنا
و خیلی ببخشید
مرا ببوس.

اقبال دوست شاعری است که نگاهی شکاک به همه چیز دارد. همین نگاه شکاک به اشیاء و عناصر اطرافش است که شاعر با احتیاط از درون آن‌ها شعر خودش را بیرون می‌کشد. او حتی به اشیاء بی‌جان هم وقتی که دستمایه‌ی شعرش می‌شوند، حیات می‌بخشد و آن‌ها را نه به شکل فیزیکی، که در ذهن و عینا در شعر به‌بار می‌نشاند. اما همه‌ی این‌ها چه در دفتر اخیر او و چه در دو دفتر «این شعرها از من نیست» و «لطفا برایم اسپند دود کنید» هنوز بهترین شعرهای او نیست؛ چرا که برای نوشتن بهترین آثار خود فرصت بسیار دارد و شعرهای او در فضای مجازی تاکیدی بر این نظر است.

اقبال دوست می‌خواهد که شاعر «گفتار» بماند – البته نه در اندازه گاه خسته‌کننده‌ی نامه‌های سید علی صالحی و پیروان انگشت‌شمارش – که در اندازه‌های مختصر شده‌ی خودش و در اقتصاد کلامی مثال زدنی. این سطرهای در ایجاز نشسته اگرچه به تنهایی ساخت‌پذیر نیست و ورزش زبانی چندانی در آن یافت نمی‌شود. اما جوششی است و با سطرهای قبل و بعد خود هارمونی و توازن دارد. شاعر – در پروراندن یک مضمون – تمام زبان را به خدمت گرفته، و از همین رواست که نباید با عینک اندیشه‌ورزی در او نگریست و جز این زبان منعطف هر انتظار دیگری از او، عبث و نادرست است.

اقتضای اراده و خیال شاعر به بار نشاندن شعری است که تلنگری به خواننده باشد و ذهنش را برای دقایقی به خود مشغول کند و از همین‌جاست که باید گفت: اقبال دوست، در شعر «گفتار» هم چیزی از آن شعر با خود دارد و نیاز به گذشتن از صافی منتقدین زیادی حساس و ریزبین ندارد، به شرطی که سطرهای شعرش را پس از این، شاعرانه‌تر کند و از صراحت و سادگی – زیاد زبان و سطرهای معمولی فاقد لحظه‌های شاعرانه مبتنی بر آرایه‌های کلامی، خانه‌تکانی کند. گاهی ایهامی، ابهامی، تقابل و تضادی و یا تشبیهی ... به اثر او خصوصیت شعری بیشتری می‌بخشد.

یکی از ویژگی‌های اصلی دفتر «دایناسورهای معاصر» غیبت تصویر‌های اثرگذار، یا حداقل فقدان تداوم تصویرهاست وگرنه تک تصویرها به ندرت در این دفتر هست، آن هم در یک بند یا در یک شعر کوتاه وگرنه آفرینش تصویرهای متعالی و مکرر،‌ ندرتی است که این‌جا در باور نمی‌نشیند. به نمونه‌های زیر نگاه کنید:

1 - ... شاید کسی بیاید
تا تمام ساعت‌ها
به وقت آمدنش
بیدار شوند.

2 – نمک‌گیر همسایه‌ی ناخن خشک‌ام شده‌ام
چند شبی است
عطر شب بوهای خانه‌اش
سرمست می شوم.

3 – ... آزادی سنگ است
که به سینه می‌زنند
کنارش عکس می‌گیرند
دورش می‌چرخند
از آن بالا می‌روند
و آرام آرام
از روی‌اش عبور می‌کنند
**

4 – گنجشک‌ها
هرجای جهان که باشند
زبان آدمی زاد را می‌فهمند
زبان سنگ سرخ است.

این فضاهای تصویری که در شعرهایی نتیجه‌گرا انعکاس یافته است، نشان می‌دهد شاعر در آفرینش موقعیت‌ها دچار لقلقه‌ی لسان نیست. همه‌ی بافت زبانی او آشناست و خوش‌نشینی کلمات منتهی به خلق لحظه‌هایی از ایماژهای نادر و تپنده و در عین حال کم دسترس شده است. این فضاهای ایماژیستی علاوه بر این‌که به ساخت بهتر شعر کمک کرده است، تداعی کننده‌ی لحظه‌های ناب زبان سعدی در بعضی از شعرها و شاید بیشتر شعرهای هوشمندانه‌ی ایرج میرزا است.