و ما آنگاه روی دوشِ هم، آرام خوابیدیم و ما آرام مثلِ برههایی | حامد ابراهیم پور
و ما آنگاه روی دوشِ هم، آرام خوابیدیم
و ما آرام مثلِ برههایی رام خوابیدیم
برای "عین" و "شین" و "قاف" الفبا را تکان دادیم
بدون اعتنا به "عین" و" قاف" و "لام" خوابیدیم!
شبیه بادبادکهای تنها از نخ افتادیم
شبیه کفترانی مُرده روی بام خوابیدیم
دو تا ماهی شدیم و تورهامان را به سر کردیم
دو تا ماهی که بر قلابِ ناآرام خوابیدیم
دو تا کودک شدیم و روزِ بیبازی کتک خوردیم
بدون کشف جادوی شباهنگام خوابیدیم
دو تا شاعر شدیم و زندگی بیآرزومان کرد
دو تا شاعر که در این شعرِ نافرجام خوابیدیم
دو تا پیچک شدیم و چوبههای خونیِ هم را
بغل کردیم و پیش از لحظهی اعدام خوابیدیم
شهیدانی شدیم و نامِمان از کوچهها خط خورد
شهیدانی که در این قطعهی گمنام خوابیدیم....
.
.
.
.
حامد ابراهیمپور
غزلی از مجموعه شعر: آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد/ چاپ:۱۳۹۰
.
@hamedebrahimpouroriginal