. ایرج جنتی عطایی نوشته است: «هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوان | آوازگی
. ایرج جنتی عطایی نوشته است: «هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوانه شد» قلمش آرامش بعد از طوفان است، گلستان بعد از آتش، مغز آدم را میکوبد به دیوار خاطرات تمام بشریت. آنجا که علیرضا بیرانوند، از کارواش و شستن ماشین مردم و زخم های کاری ای که روزگار به او میزد شروع کرد و در آخر، جلوی پنالتی کریستین رونالدو ایستاد و کل دنیا از زخم های روی تنش که حالا جوانه شده اند، نوشتند. آنجا که اصغر فرهادی، از خفقان شروع کرد و حالا یک سالن به اندازه ی استادیوم آزادی، از جایشان بلند میشوند و برایش دست میزنند. قلمش آدم را یاد رتبه های زیر صد کنکور، قهرمانان المپیک میاندازد. یاد تمام آنها که از صفر و حتی منفی شروع کردند و حالا توی بالاها سیر میکنند. روانشناسم یک بار برایم نوشته بود که: «خوشحالترین مردم جهان هم، در پستوی زندگیشان، یک زخم هایی دارند که غصه اش را بخورند، این نحوه ی برخورد تو با زخم هاست که تو را قوی یا غمگین میکند، خواستی مثل قهرمان ها قوی باش، نخواستی همین فردا، با لگد بکش زیر پای تمام زندگی ات!» و من خیال میکنم تمام آدم هایی که این روزها دارند چوب لای چرخ زندگی ما میگذارند و زخممان میزنند، حواسشان به جوانه ی این زخم ها نیست، که چه قدر مشتاق تر و حریص ترمان میکنند برای بردن. خبر ندارند که چه قدر داریم از درون قوی تر میشویم. دوست داشتم برایشان بنویسم که: «درخت پیر تن من، دوباره سبز میشود، که زخم هر شکست من، حضور یک جوانه شد»
Herein, I write about society, some romantic stories, my life experiences and whatever looks nice to me. For more information take a look at my IG :. https://www.instagram.com/parham.jafari1/?hl=en...