Get Mystery Box with random crypto!

آوازگی

Logo of telegram channel parhamneveshteh — آوازگی آ
Logo of telegram channel parhamneveshteh — آوازگی
Channel address: @parhamneveshteh
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 4.42K
Description from channel

Herein, I write about society, some romantic stories, my life experiences and whatever looks nice to me.
For more information take a look at my IG :
https://www.instagram.com/parham.jafari1/?hl=en

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages

2022-02-24 23:18:53 نامه‌ای به همه‌ی رییس جمهور‌های جهان:


سلام آقای رییس جمهور


من یک نویسنده‌ام، دوتا فرزند دارم،که هرکدامشان یک چشم منند، همسری دارم که مثل راهبه‌ای مهربان توی زخم‌های تنم گل می‌کارد و مراقب ماست، چندتا دندان خراب دارم و یک آپارتمان معمولی قسطی وسط تهران که نصفش را کتاب‌هایم #اشغال کرده و یک بخشش را چندتا ساز، منم و یک عالمه دلشوره، این یک دعوتنامه‌ی رسمی است برای شما، دقیقا شخص شما.
فرقی نمیکند در و از کدام کشور، فردا اول وقت به مدیر دفترتان بگویید، از وزیر فرهنگ شماره‌ی یکی از نویسنده‌های کشورتان را بگیرد، زنگ بزند بروید یک شب خانه‌اش بمانید، قطعا خوشحال می‌شود ولی لطفا بی‌محافظ، بی‌کت‌و شلوار ، بی‌دوربین، وقتی رسیدید بگویید زن آقای نویسنده غذایی که بچه‌هاشان عاشقش هستند را درست کند، به جزییات دقت کنید، به دستهای چرب زن وقتی دارد تکه‌های ته‌دیگ را قسمت می‌کند، به کاهوهای شسته ، به کنجدهای روی نان، به گل‌های بشقاب، به بخار معطر غذا ، به شیطنت لاخی از موهای زن که درست همان وقت می‌افتد توی پیشانی‌اش و او با پشت دست چربش مو‌ها را پشت گوش می‌دهد، به اینها دقت کنید، سراغ دفتر مشق‌ بچه‌ها را بگیرید، به کلمه‌ها نگاه کنید، یک ذره چشمتان عادت کند، می‌فهمید بچه کجا مدادش را دوباره تراشیده، کجا نوک مدادش شکسته، بعد مثل پدرها یک وقت‌هایی که اهل خانه حواسشان نیست بطری آب توی در یخچال را بی‌لیوان سر بکشید و‌ ذوق کنید که: اوووف پسر هیشکی نفهمید، بعد بروید توی تراس تنگ و ترش دست لاله کنید به گیراندن سیگاری و‌ به چراغ‌های شهر زل بزنید، در زیر نور هر چراغی که می‌بینید حداقل یک نفر دارد همین کارهایی را می‌کند که شما امشب کردید.
زندگی دلپسند است آقای رییس جمهور، زن دلخواه و‌ گواراست و فرزند شیرین است و #جنگ پتک می‌کوبد به همه‌ی این‌ها، جنگ آدم هم نکشد زندگی را لق می‌کند و این اصلا چیز کمی نیست.

آقای رییس جمهور ما هر کداممان عزیز دل یک نفر هستیم، یک نفر که شاید خودمان هم ندانیم دلش برای ما ضعف می‌رود، جنگ ما را کم می‌کند، ما کم شویم که به سخنرانی‌های شما گوش بدهد؟ که به شما افتخار کند؟

اگر دختر دارید وقتی خواب است بروید موهایش را بو کنید، رگ‌های آبی پشت دستانش -قشنگ‌ترین رودخانه‌های‌جهان- را نگاه کنید، یواش نوازش کنید و تپش خون گرم را لمس کنید.

اگر پسر دارید بروید توی اتاقش به عکس فوتبالیست‌ها و‌ ماشین مسابقه‌ای‌های چسبیده به دیوار اتاقش نگاه کنید.

اگر همسر دارید به ظرافت استخوان مهتابی‌رنگ ترقوه‌اش نگاه کنید بغلش کنید و توی فرو رفتگی بالای آن استخوان که من اسمش را گذاشته‌ام #پیاله‌اشک کمی گریه کنید و سبک شوید.

ما فقط یک بار زندگی می‌کنیم آقای رییس جمهور، یک عصری بی هوا کاختان بزنید بیرون، بی‌راننده، بروید توی اولین کافه، یک قهوه سفارش بدهید و‌ به باریستای کافه بگویید آهنگی را که در دوران عاشقی‌تان زمزمه می‌کردید را سرچ و پخش کند، از پشت شیشه کافه به مردمتان نگاه کنید، هر کدامشان زخمی از جنگی درونی با خویشند، جسارتم را ببخشید ولی ما مردم همدیگر را دوست داریم، اگر شما سیاست‌مدارها بگذارید. قهوه‌تان یخ نکند آقای پرزیدنت.شماره من بالای صفحه‌ام هست، دایرکت هم بدهید بگویید می‌خواهم بیایم خانه‌تان خودم می‌بینم. قدمتان سر‌چشم.

#حامد‌عسکری

@parhamneveshteh
1.1K viewsedited  20:18
Open / Comment
2022-01-22 19:46:20 مامان!
یادت هست هر چیزی که گم می‌شد، پیداش می‌کردی؟
من حالِ خوشم را گم کرده‌ام، حالا کجا پیداش کنم؟
ای کاش می‌شد دوباره سر می‌گذاشتم روی پاهات و انقدر دست می‌کشیدی توی موهام، که بهار می‌شد، که قوی می‌شدم، که دلم قرص می‌شد به خنده هات.
راستش من می‌ترسم مامان، به قدری که هر شب به خدا سفارش می‌کنم که هوای مامان ها را بیشتر داشته باشد. اگر خدا خودش مامان داشت، نمی‌گذاشت قلب مامانش درد بگیرد، می‌گذاشت؟
مامان!
یادت هست که دست گذاشتی روی لاله ی گوشم؟ انگشتت را کشیدی روی گونه ام و آرام دو تا زدی روی نوک دماغم و گفتی:
«غصه نخوریا! به بابا میگیم که خودم شکستم‌ش»
بعد دوتایی خندیدیم و دوباره شروع کردیم به توپ بازی کردن.
من تا روز آخر دنیا، دلم از همان خنده ها می‌خواهد. از همان نوازش ها، از آن لالایی هایی که می‌خواندی:
«لالالالا گل زردم، نبینم داغ فرزندم، خداوندا تو ستاری، همه خوابن تو بیداری، به حق خواب و بیداری عزیزم را نگه داری… »
مامان!
تو عاشق ترین آدمی هستی که می‌شناسم که محبتت، بوی پونه می‌شد روی سیب زمینی پخته های داغ توی آشپزخانه، محبتت دانه های روغن سرخ کردنی می‌شد، روی گل های پیراهنی که هر بار بابا خواست برایت یک دانه جدیدش را بخرد، می‌گفتی: «من پیرهن نمیخوام، بخر برای بچه ها!»
و بعد با یک لبخند رضایت، زل می‌زدی به پیرهن نوی من، یقه ام را درست می‌کردی، دستت را می‌گذاشتی روی شانه هایم و می‌گفتی:
«بچه م، خوشگل ترین بچه ی مدرسه‌شونه»
مامان!
در تمام سختی های دنیا، هر بار که به تو فکر می‌کنم، آرام می‌شوم.
تو اگر دوستم داشته باشی، هیچ چیزی من را از پا در نمی‌آورد.
دوستت دارم؟ به اندازه ی تمام دلشوره هایت.
دلتنگت هستم؟ به اندازه ی تمام پرتقال های خونی دنیا.
روزت مبارک !

#پرهام_جعفری


@parhamneveshteh
1.3K views16:46
Open / Comment
2022-01-17 23:33:03 به قول فامیل دورِ کلاه قرمزی،
«دور خیلی جای خوبیه آقای مجری!»
حیاط خانه های “دور”، حوض آبی دارد، گل های قرمز اطلسی ای که گذاشته اند روی پله هایشان. آن‌جا یا باران نمی‌آید، یا نم نم. همیشه اواخر خرداد است، بعد از آخرین امتحان.
آقای مجری!
در دور، آدم ها خیلی با هم حرف می‌زنند. برای هم کادو می‌خرند، کادو های کوچولو، اما روی دوستت دارم های‌شان می‌شود حساب کرد. آغوش‌های بی شیله و پیله دارند و توقع های کم! خیلی کم!
آقای مجری!
مردم دور، لجوج نیستند، برای هم دلشان زیاد تنگ می‌شود. این طوری نیستند که حساب کنند فلانی یک بار زنگ زد، ولی من ده بار!
فلانی دعوت نکرد، من هم نخواهم کرد.
و از همه چیز مهم تر، در خرج کردن محبت، خسیس نیستند.
آقای مجری!
مادرهای دور، دلشان برای فرزندانشان تنگ نیست، چرا که فرزندانشان مهاجرت نکرده اند که مثلا از دور آمده باشند نزدیک.
در دور، همه حقوق مساوی دارند، حتی گنجشک ها.
شب های دور کوتاهند، ولی در همان شب های کوتاه، آدم ها آغوش عشق دارند و هر بار که هم دیگر را بوس می‌کنند، از سقف خانه شان، کاغذ رنگی و برف شادی می‌ریزد روی سرشان.
آقای مجری!
من نگاهم همیشه به دور است، دوری که هیچ وقت نمی‌بینم…
#پرهام_جعفری


@parhamneveshteh
1.3K views20:33
Open / Comment
2021-12-23 19:38:16 دیشب دوباره با ایوب دعوام شد.
بهش گفتم: «آقا ایوب! هر سال زمستون که شروع میشه، اینجوری میکنیااا! »
ایوب کلا خیلی تنهاست. گاهی فکر می‌کنم تنها ترین آدم دنیاست، حتی وقتی توی یک جمع دوستانه می‌نشیند. حتی وقتی که کنار من، آهنگ گوگوش را تا آخر زیاد می‌کند و بلند بلند با آن می‌خواند که:
«آدمِ دل شکسته، بس که دلت شکسته، خودت نمی‌بینی ولی، غم تو نگاهت نشسته.»
آدم دلش برای چشم هایش کباب می‌شود. برعکس اسمش، اصلا صبور نیست. عجله دارد برای خیلی چیزها که تا به حال ندیده. خیلی حس ها که تا به حال نچشیده. خسته است؟ خیلی. کم آورده؟ اصلا. خودم دیده ام صدبار شروع کرده، شکست خورده، دوباره شروع کرده. چشم هایش منتظر است. من آدم های مثل ایوب زیاد دیده ام، چشم هایشان همه چیز را لو می‌دهد. ایوب ها، چشم های خسته ی منتظر دارند.
رفاقت من و ایوب بر‌می‌گردد به سه سال پیش، وقتی روی صندلی روانکاوی نشسته بودم. روانکاو گفت چشم هایت را ببند. بستم. گفت، « حالا دوست داری اسم این شخصیت تنهای عجول توی مغزت رو چی بذاریم؟»
گفتم: ایوب !
دیشب دوباره با ایوب دعوا کردیم.
به روانکاوم میگم:
«ایوب اول زمستون خیلی بهانه گیر میشه، یادش می‌افته که بغل نداره.»
دکتر سرش را تکان می‌دهد.
بهش میگم؛ « آقای دکتر، امان از بی بغلی! امان از زمستون»
#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
1.0K viewsedited  16:38
Open / Comment
2021-09-16 17:15:54 رفیق جان! من خیال می‌کنم که خوشحالی، جرعه جرعه می‌آید!
خوشحالی، یک لیوان بزرگ آب نیست که یک مرتبه آن را سر بکشیم، چشم‌های‌مان برق بزند و قلب‌مان آرام بگیرد!
خوشحالی همین لذت بردن از لقمه ی کوچک ریحان و پنیر است، دیدن چشم های مشکی باباست، چشمک زدن و بوس فرستادن برای معشوق است، سرمای بالش، تکه ی آخر پیتزای یخ توی یخچال، تراشیدن ته دیگ ماکارونی، گل دادن به یک دوست، نشان دادن محبت به یک غریبه و گوش دادن به آهنگ و دیدن بعضی از فیلم هاست.
خوشحالی های بزرگ و یک شبه و آنی، فقط برای توی کتاب هاست… کدام ما، خوشحالی بزرگ را از نزدیک دیده؟ پدرانمان؟ دوستان‌مان؟ خودمان؟
رها کن خیال خوش رسیدن به خوشحالی های بزرگ را،
رفیق من!
خوشحالی جرعه جرعه می‌آید،
لقمه لقمه،
نم نم،
مثل باران…
#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
2.5K views14:15
Open / Comment
2021-09-03 22:22:42 نوشته بود: کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟
نوشتم: از جنگ‌ها برگشته‌ام، با زخم‌ها و موی سپید
و یاد گرفته‌ام صبور باشم و به تماشا قانع.

#حمیدسلیمی

@parhamneveshteh
4.1K views19:22
Open / Comment
2021-08-18 19:08:43 «مرگِ لغت» میدونی چیه؟!
معلومه که نمیدونی، چون یک اسمی هستش که خودم گذاشتم روش…
اینطوریه که تو می‌دونی باید یه چیزی بنویسی که یک ذره نفس کشیدن رو برای آدما راحت تر کنی،
ولی نمیتونی!
اگر از غم بنویسی، آدما رو غمگین‌تر میکنی و این اصلا خوب نیست.
از شادی بنویسی، شادیت واقعی نیست، به دل نمیشینه.
پس فقط لال میشی و مثل یک کبوتر، کنار دیوار، کِز می‌کنی.
دلم می‌خواست میشد با کلماتم آدما رو بغل کنم.
دلم می‌خواست، یک کاری بلد بودم که میشد دست کشید توی موهای آدمای غمگین، پیشونی‌شون رو بوسید و گفت:
غصه نخور رفیق، درست میشه
خودمم نمی‌دونم چه طوری،
خودمم نمی‌دونم چه جوری،
ولی درست میشه رفیق،
درست میشه. من کنارتم.

#پرهام_جعفری


@Parhamneveshteh
5.6K views16:08
Open / Comment
2021-08-03 17:05:43 .
دیروز توی اینستاگرام، صد نفر استوری کرده بودند که «شهر بوی مرگ میده، برو به هر کی دوستش داری، زودتر بگو»
جمله ی دردناکی‌ست، ولی عین واقعیت. آدم را پرت می‌کند به انتهای تمام مکالمات، همان جا که باید خداحافظی کنی، ولی یادت می‌افتد که این روزها، قحطی بغل است. بوسیدن، پر ریسک ترین کار دنیاست و یک کوفتی به اسم کرونا، یک جایی همان اطراف، برای هر دوی شما کمین کرده.
چه بسیار پسر بچه های چهار ساله ای که، از کُشتی گرفتن با پدر محروم‌اند، چه بسیار دختران چند ساله ای که مدت هاست، هیچ کس، موهایشان را برایشان نبافته.
وقتی که پدر بزرگ را پیش خدا می‌فرستادم، یک چیزی خیلی آرامم می‌کرد. مطمئن بودم که آخرین باری که با او حرف زده بودم، به او گفته بودم که چه قدر دوستش دارم. برایش نوشته بودم، زبانی گفته بودم. مثال زده بودم که به اندازه ی دانه های انگور باغِ روستای‌ِ‌ مهرآباد، دوستش دارم.
مطمئنم که ارزشش را داشت.
باید به پسر هایمان بگوییم، که آن ها هم بدانند که ما، به تعداد ستاره های کهکشان دوستشان داریم، به دختران‌مان بگوییم که چه قدر بی انتها، با ارزش تر از تمام پول ها و ثروت های دنیا هستند.
مادران‌مان را بر روی سر بگیریم، پدران‌مان را محکم بغل کنیم. اگر معشوق و معشوقه داریم، با تک تک سلول های‌مان، ابراز محبت کنیم.
به خدا که خیلی زود دیر می‌شود برای پشت هم چیدن این سه کلمه ی لعنتی…
من دوستت دارم.
#پرهام_جعفری
@parhamneveshteh
6.5K viewsedited  14:05
Open / Comment
2021-07-17 23:34:39 .
ایرج جنتی عطایی نوشته است:
«هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد، جوانه شد»
قلم‌‌ش آرامش بعد از طوفان است، گلستان بعد از آتش، مغز آدم را می‌کوبد به دیوار خاطرات تمام بشریت.
آن‌جا که علیرضا بیرانوند، از کارواش و شستن ماشین مردم و زخم های کاری ای که روزگار به او می‌زد شروع کرد و در آخر، جلوی پنالتی کریستین رونالدو ایستاد و کل دنیا از زخم های روی تنش که حالا جوانه شده اند، نوشتند.
آن‌جا که اصغر فرهادی، از خفقان شروع کرد و حالا یک سالن به اندازه ی استادیوم آزادی، از جایشان بلند می‌شوند و برایش دست می‌زنند.
قلم‌ش آدم را یاد رتبه های زیر صد کنکور، قهرمانان المپیک می‌اندازد. یاد تمام آن‌ها که از صفر و حتی منفی شروع کردند و حالا توی بالاها سیر می‌کنند.
روانشناسم یک بار برایم نوشته بود که:
«خوشحال‌ترین مردم جهان هم، در پستوی زندگی‌شان، یک زخم هایی دارند که غصه اش را بخورند، این نحوه ی برخورد تو با زخم ها‌ست که تو را قوی یا غمگین می‌کند، خواستی مثل قهرمان ها قوی باش، نخواستی همین فردا، با لگد بکش زیر پای تمام زندگی ات!»
و من خیال می‌کنم تمام آدم هایی که این روزها دارند چوب لای چرخ زندگی ما می‌گذارند و زخممان می‌زنند، حواسشان به جوانه ی این زخم ها نیست، که چه قدر مشتاق تر و حریص ترمان می‌کنند برای بردن. خبر ندارند که چه قدر داریم از درون قوی تر می‌شویم.
دوست داشتم برایشان بنویسم که:
«درخت پیر تن من، دوباره سبز می‌شود،
که زخم هر شکست من، حضور یک جوانه شد»

#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
6.3K views20:34
Open / Comment
2021-07-07 20:39:51 «مرگِ لغت» میدونی چیه؟!
معلومه که نمیدونی، چون یک اسمی هستش که خودم گذاشتم روش…
اینطوریه که تو می‌دونی باید یه چیزی بنویسی که یک ذره نفس کشیدن رو برای آدما راحت تر کنی،
ولی نمیتونی!
اگر از غم بنویسی، آدما رو غمگین‌تر میکنی و این اصلا خوب نیست.
از شادی بنویسی، شادیت واقعی نیست، به دل نمیشینه.
پس فقط لال میشی و مثل یک کبوتر، کنار دیوار، کِز می‌کنی.
دلم می‌خواست میشد با کلماتم آدما رو بغل کنم.
دلم می‌خواست، یک کاری بلد بودم که میشد دست کشید توی موهای آدمای غمگین، پیشونی‌شون رو بوسید و گفت:
غصه نخور رفیق، درست میشه
خودمم نمی‌دونم چه طوری،
خودمم نمی‌دونم چه جوری،
ولی درست میشه رفیق،
درست میشه. من کنارتم.
#پرهام_جعفری
@parhamneveshteh
5.1K views17:39
Open / Comment