🔥 Burn Fat Fast. Discover How! 💪

آوازگی

Logo of telegram channel parhamneveshteh — آوازگی آ
Logo of telegram channel parhamneveshteh — آوازگی
Channel address: @parhamneveshteh
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 4.42K
Description from channel

Herein, I write about society, some romantic stories, my life experiences and whatever looks nice to me.
For more information take a look at my IG :
https://www.instagram.com/parham.jafari1/?hl=en

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


The latest Messages 2

2021-07-04 02:16:46 بهنام خدری

@parhamneveshteh
5.4K views23:16
Open / Comment
2021-06-30 16:47:40 مامان!
دلم تابستان می‌خواهد. تابستان واقعی، بدون ماسک، بدون درد، بدون این همه دلهره.
از آن تابستان ها که گُلِ شیرینِ هندوانه اش را شتری می‌بریدی و به من می‌دادی و می‌گفتی:
«آخیش! بچه‌م گرمش بود»
و آب هندوانه از گوشه ی دهانم راه می‌گرفت و می‌ریخت روی پیراهنی که دایی برای تولدم خریده بود و عکس خشایار مستوفی رویش چاپ شده بود.
خشایار مستوفیِ «زیر آسمان شهر» را می‌گویم،
شهری که در آن، خنده های تو و بابا جوان بود.
شهری که در آن، خانه ی پدری داشتیم و درون خانه، شمعدانی های سرخ کنار حوض و توی باغچه، بنفشه ها و یاس ها!
چه ظهرهای گرم تابستانی که آب دوغ خیار نخوردیم و بعد از آن، آب بازی نکردیم.
چه شب های گرم تابستانی که هر کجا که بودیم، خودمان را به خانه نمی‌رساندیم تا بابا شلوار کُردی اش را بپوشد، کولر را روشن کند، تو هم چای بریزی، همگی با هم بنشینیم جلوی تلویزیون، بزنیم شبکه ی سه، «نرگس» ببینیم.
یادت هست چه قدر ناراحت رفتن پوپک گلدره بودیم ؟!
خوش به حالش که در همان روزهای دنیا، رفت و دیگر نماند.
مامان!
دلم کلاس تابستانی می‌خواهد.
کلاس تئاتر، زبان، شنا، فوتبال… تا بروم و دوباره با بچه ها دوست باشم، نه با این ماشین حساب ها.
مامان!
دلم یک سفر تابستانی سه نفره می‌خواهد. من و تو و بابا، نه هیچ کس دیگر. با هم جمع بکنیم و برویم یک جایی که دست هیچ خبر بدی به ما نرسد. یک جایی که بین‌مان فاصله نباشد. یک جایی که فقط من باشم و نگاه مهربان شما دو تا.
دلم تابستان می‌خواهد، از آن تابستان های واقعی،
نه این تابستانِ فقط گرم، انگار که جهنم!

#پرهام_جعفری
@parhamneveshteh
6.8K views13:47
Open / Comment
2021-06-25 16:37:45 @parhamneveshteh
5.4K views13:37
Open / Comment
2021-06-25 16:36:50 .
آرش یک آهنگ دارد که در آن یک دختر، با یک صدای خیلی سکسی می‌گوید:
«آیم سو لونلی»
و درست بعد از این که اعلام کرد “لونلی” و تنها هست، با یک طراوت خاصی می‌خواند:
«لا، لا، لی، لی»
انگار که به هیچ جای دنیایش نیست که تنها مانده و کسی دور و برش نیست. همچنان می‌خواهد برقصد و بجنگد و شاد باشد.
و من خواستم بدانی شبی که با تو خداحافظی کردم، خیال می‌کردم همان شب از غصه بمیرم.
بعدتر ها، وقتی که تمام اپلیکیشن های دوست یابی را گشتم تا یکی را به جای تو بیاورم، ترسیده بودم. هراس این‌که تا آخر عمر، تنها بمانم و تنها بمیرم، بدنم را همواره می‌لرزاند.
آن زمانها آرزویم تو بودی و بعد تر آرزو داشتم یک نفر به جای تو باشد، اکنون آرزویم خودم هستم! آن روزها، خوشی تنها متصل بود به حضور یک نفر در کنارم. چه روزهای غم انگیزی.
خوشحالم که آن روزها تمام شده است.
و راضی‌ام،
از نبودن هر آدمی.
اصلا می‌دانی چسیت؟
اگر قرار باشد در در هر رابطه، صدتا سیاست و ترفند و بدبختی به کار ببرم که طرف مقابل را از دست ندهم، مغرور نشود، هوایی نشود، خسته نشود، نا امید نشود، دلزده نشود و …
من ترجیح می‌دهم هر روز از سر کار برگردم، یک آهنگ شاد بگذارم، برقصم، و هر بار که یک ندای درونی توی گوشم خواند:
«آیم سو لونلی»
با طراوت و شاد جوابش را بدهم:
«لا، لا، لی، لی»

#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
5.6K views13:36
Open / Comment
2021-06-12 23:03:01 امشب در بازی فنلاند و دانمارک، اریکسن، بازیکن دانمارکی، میانه ی بازی دچار حمله قلبی می‌شود و بازی لغو می‌شود، البته الان وضعیت این بازیکن پایدار شده و خطر رفع شده است و سرانجام بازی انجام شده است. اما من خیلی فکر می‌کنم.
به فکر تک تک دوستانش در آن دقایق، که دور او حلقه زده اند و اشک می‌ریزند فکر می‌کنم.
توی چشم‌هایشان بهت موج می‌زند.
نگاه هایشان ترسیده.
هیچ کدام باورشان نمی‌شود انسان، تا این‌قدر موجودی حساس، ضربه پذیر و نماندنی باشد.
حتی جوان ها، حتی فوتبالیست ها، حتی سلبریتی ها ضربه پذیرند...
چه قدر دوستانش فکر می‌کنند که ای کاش با او مهربان تر بودند، حتی اگر با او مهربان بودند.
و در مقابل به فکر بازیکنان تیم حریف فکر می‌کنم. تمام آن‌ها که تا چند ثانیه قبل تر، رو به روی او می‌جنگیدند. از جان مایه می‌گذاشتند تا شکستش بدهند و دریغ نمی‌کردند حتی از کشیدن به زیر پای او. ولی بعدتر با تمام وجود دلشان می‌خواست که دوباره بلند بشود، بایستد، دوباره بازی بکند. با آن‌ها بجنگد و حتی اصلا به آن‌ها گل بزند، ولی باشد.
از آن طرف به خودم فکر می‌کنم، به کمی غریبه تر ها، تمام آن ها که اصلا او را نمی‌شناختند و از کیلومتر ها آن طرف تر، او را، شادابی اش را می‌دیدند. ولی ناگهان، همگی باهم، با او زمین خوردیم. به دانمارکی بودنش فکر نکردیم، به رنگش، به تفکراتش، به گرایشات جنسی اش، به دین و مذهب اش، فقط خواستیم که او دوباره باشد و برای آرزوهایش بجنگد.
من خیلی فکر می‌کنم.
به ارزش انسان.
به این‌که بودن هر کدام ما، فارغ از دوستی، دشمنی، غریبگی، با عقاید مختلفی که داریم، چه قدر ارزشمند است.
و مثل همیشه، این فوتبال است که تمام این لحظه ها را می‌سازد.
#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
5.9K views20:03
Open / Comment
2021-06-12 00:11:56 @parhamneveshteh
4.6K views21:11
Open / Comment
2021-06-11 21:57:31 یاساشین آذربایجان!
همانجا که رفته بودیم کنار دریاچه ی ارومیه. خیس و شنی، رسیدیم به کنار آب. گفتی: «حال می‌کنی چه قدر دریاچه‌مون خوشگله؟!»
نگاهت کردم. از آن نگاه ها که یعنی خودت خوشگلی، گور بابای دریاچه.
گفتم: «اینارو ولش کن، بیا ۷ تا آرزو کنیم و سنگ بندازیم توی آب»
آرزوی اولمان این بود که همیشه عاشق باشیم، بعدی سلامتی، بعدی پول... آخری، آبادی ایران...

یاساشین آذربایجان!
همان‌جا که گردنت روی لب هایم بود و با هم مشاعره بازی می‌کردیم. لب هایم را آوردم بالا و توی گوش‌ت خواندم که من زیاد شعر ترکی بلد نیستم ولی:
«ای شوخ کمر باریک، تو ترکی و من تاجیک، جانیم سن قوربانا! الف بده»
نگاهم کردی و گفتی: «ایران! ای سرای امید. بر بامت، سپیده دمید. دال بده»
گفتم: «عاشق اینم که عاشق ایرانی!»
گفتی : «این چه حرفیه؟! من خود ایرانم»
راست هم می‌گفتی، مثل ما کرد ها، مثل ما لُر ها. مثل تمام قومیت ها، تو خود خود خود ایران بودی. زیبا، قشنگ، خوش خنده...

یاساشین آذربایجان!
همانجا که دیگر نیستم، همانجا که دیگر نیستی، ولی هستند گرگ‌هایی که پشت اسمش قایم شوند و ببرند مسابقه ی دروغگویی‌شان را.
چه قدر دلم رونق بازار تبریز می‌خواهد،
چه قدر دلم تنگ شده برای حوصله کردن و خواندن شعر های شهریار، کنار شاه‌گلی،
چه قدر آب‌تنی توی گامیش گلی و هزارتا جای دیگر و لذت دیگر را ندارم، چون خراب‌ش کردند.
همین ها که هر وقت از آن‌ها یاشاسین خواستیم، یاساشین تحویل‌مان دادند.
چه قدر دلتنگم، دلتنگیم و دلتنگ‌اند...
#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
4.6K views18:57
Open / Comment
2021-06-02 17:22:46 خوشا بودن! خوشا من!
من که آزادم از هراس قضاوت. قضاوت تمام آن‌ها که نه به وقت ذوق کردنم در کنارم هستند، نه به وقت در فکر فرو رفتن.
خوشا من!
که بی پروا، خودم بودم. حتی وقتی که «خود‌ بودن»، جرم بود.
برای خودم چای دم کردم، شعر خواندم و رقصیدم، تا فراموش بکنم حرف های تلخشان را.
خوشا من!
خوشا شب ها و روزهایم، که آغوش بوده‌ام برای خودم، که پیاده جنگیده ام برای خودم.
و هر بار شطرنج بازی کردم، متنفر بودم از شاه ها، وزیر ها و قلعه ها و عاشق بودم، عاشق پیاده ها، و این را در پس صفحه ی سیاه و سفید شطرنج، بارها نشان دادم. همه با چشم هایشان دیدند که مات شدم، کیش شدم، طرد شدم، ولی با قد کوتاه، شجاعانه خندیدم.
خوشا من،
که تنها سفر رفتم، که بی پشتوانه هجرت کردم، نه یک بار، بلکه بارها. از این شهر به آن شهر، از این کوچه به آن کوچه، اما همیشه مسافر ماندم، یک مسافر عاشق.
خوشا من،
که دل نداده ام به کپی بودن، تکراری بودن، سنّت بودن.
خوشا من، خوشا بزرگ شدن،
مرز شکاندن،
استخوان ترکاندن،
قد کشیدن...
#پرهام_جعفری
تولدت مبارک ای من...
@parhamneveshteh
5.2K viewsedited  14:22
Open / Comment
2021-05-21 09:06:18 برای تو که دوستم بودی و هستی می‌نویسم، که تمام چیزهای دنیا تمام شدنی هستند، به غیر از دوستی.
من تا به حال هزارتا رفیق پیدا کرده ام، رفیق های خوب، رفیق های جانی، ولی یک کدامشان شبیه تو نبوده اند. خاطره هایی که تو برایم ساخته ای را نساخته اند و یک جای دیگر قلبم را مبتلا کرده اند، نه آن‌جا که تو نشسته ای.
من هنوز هم به تو فکر می‌کنم. به خنده های ممتدمان، به دیوانه بازی هایت، به بی‌نقاب بودنم در کنارت، به جاهای رفته‌ی زیر باران و وقت هایی که کل خانواده ی من بودی و تک تک رازهای من را می‌دانستی و اشک هایم را با اشک، پاک می‌کردی و گوش بودی برای غر زدن هایم و آغوش بودی برای غم‌هایم.
ما با هم، حال خوب تقسیم کرده ایم، زمان را شریک بوده ایم و زمین را مسخره کرده ایم و به روزگار ثابت کرده ایم که چه قدر قوی تر از آن هستیم که فکر می‌کند.
ما دو تا با هم، هزار نفر بوده ایم و هستیم. حتی وقتی از هم دوریم، حتی وقتی از هم خبر نداریم.
#پرهام_جعفری

@parhamneveshteh
7.4K views06:06
Open / Comment
2021-05-11 15:35:37
عشق به قدمت ۷۰ سال!

@parhamneveshteh
6.2K views12:35
Open / Comment