Get Mystery Box with random crypto!

هر کس ملکوت خدا را چون کودک پذیرا نشود... هنوز آنچه در انجیل‌ | عقل آبی | صدیق قطبی

هر کس ملکوت خدا را چون کودک پذیرا نشود...

هنوز آنچه در انجیل‌های نظیر(متی، مرقس، لوقا) از نگاه عیسی به کودکان نقل شده است به چشمم شگفت‌انگیز و شایسته‌ی تأمل و درنگ بسیار است. آخر این جوان آکنده از خدا در کودکان چه کیفیتی می‌دید که از یارانش می‌خواست به حال آنان بازگردند؟

در این هنگام، شاگردان نزدیک عیسی آمدند و گفتند: «چه کس در ملکوت آسمانها بزرگ‌ترین است؟» کودکی را نزد خویش خواند و او را در میان ایشان جای داد و گفت: «به راستی شما را می‌گویم که اگر به حال کودکان باز نگردید، به ملکوت آسمانها در نیایید. پس هر کس خویشتن را به سان این کودک کوچک کند، در ملکوت آسمانها بزرگترین خواهد بود.
هر کس کودکی چون او را به سبب نام من پذیرا شود، پذیرای من گشته است.»(متی، ۱۸: ۱-۵)

کودکانی را نزد او آوردند تا ایشان را لمس کند، لیک شاگردان با آنان درشتی کردند. عیسی چون این را بدید، خشمگین گشت و ایشان را گفت: «کودکان را واگذارید که نزد من آیند؛ ایشان را بازمدارید، چه ملکوت خدا از آنِ امثال آنان است. به راستی شما را می‌گویم هر کس ملکوت خدا را چون کودک پذیرا نشود، بدان درنخواهد آمد.» سپس ایشان را در آغوش گرفت و دست بر آنان نهاد و برکتشان داد.(مرقس، ۱۰: ۱۳-۱۶)

در مجالس بزرگان، کودکان و خردسالان را راه نمی‌دهند. آخر به نظر می‌رسد مباحث جاری در آن محافل مستلزم تیزبینی و باریک‌اندیشی است و کودکان ساده‌دل را راهی به آن نیست. حالا عیسی را تصور کنید که یاران و هواداران گرداگرد او را گرفته‌اند و کودکان را به حضور او راه نمی‌دهند؛ و او خشمگین می‌شود و به آنان می‌گوید پذیرش ملکوت را باید از کودکان بیاموزید. چه فکر می‌کنید؟ پذیرش ملکوت ربطی به هوش و زیرکی بزرگ‌سالانه‌ی شما ندارد. راهیابی به ملکوت با بی‌آلایشی و ساده‌دلی کودکانه ممکن است: «هر کس ملکوت خدا را چون کودک پذیرا نشود، بدان درنخواهد آمد.»

اما پذیرش کودکان چه کیفیتی دارد؟ و چرا به گفته‌ی عیسی «ملکوت خدا از آنِ امثال آنان است»؟

شاید یکی از آن کیفیت‌ها که عیسی در کودکان می‌دید طهارت روح بود. گویی کودکان هنوز آلوده نگشته‌اند. آبی که از چشمه‌ می‌جوشد در آغاز کار، پاک و صافی است و به مرور در مسیر خاک، تیرگی می‌گیرد. عیسی می‌گوید به آن صفاو سبک‌روحیِ نخستین بازگردید.

پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به در آی
که صفایی ندهد آب تراب‌آلوده
_ حافظ

چرا کاهل شدی در عشق‌بازی؟
سبک‌روحیّ مرغان را چه کردی؟
_ مولانا

ویژگی دوم، شاید، قدرت اعتماد کردن است. کودکان به پدر و مادر خویش اعتمادی ژرف دارند. عیسی چنین اعتمادی را لازمه‌ی تولد دوباره می‌دانست. اعتماد کودکانه‌ی آدمی به پدر آسمانی. و مولانا می‌گفت هر چه خود را قوی‌تر و بزرگ‌تر در نظر آوریم کمتر نیازمندانه اعتماد می‌کنیم:

ای بسا علم و ذکاوات و فِطَن
گشته رهرو رو چو غول‌ و راهزن
خویش را عریان کن از فضل و فُضول
تا کند رحمت به تو هر دم نُزول
زیرکی ضد شکست است و نیاز
زیرکی بگذار و با گولی‌ بساز

از این‌روست شاید که عیسی می‌گفت: «آن کس که میان جمله‌ی شما کوچک‌ترین باشد، همو بزرگ است.»(لوقا، ۹: ۴۸)

آیا در کودکان «روح فقیرانه» را می‌دید؟ روح بی‌ادعا، اعتمادگر و نیازمند؟ همان که می‌گفت:

«نیکبخت آنان که روح فقیرانه دارند،
چه ملکوت آسمانها از آن ایشان است.»(متی، ۵: ۳)

بازگشت به بی‌آلایشی، سبک‌روحی و اعتماد ژرف کودکان همان زاده شدن دوباره است. چیزی که عیسی از مخاطبان خود می‌خواست:

«تا کسی از نو زاده نشود، ملکوت خدای را نتواند دید... شما را زادنی نو بباید.»(یوحنا، ۳: ۳ و ۸)

خوشا کودکانه اعتماد کردن و خود را سبک‌روح و ساده‌دل به زمزمه‌های روشن سپردن.

صدیق قطبی

@sedigh_63