Get Mystery Box with random crypto!

👌سپهر عسگری👌

Logo of telegram channel sepehrasgari968 — 👌سپهر عسگری👌 س
Logo of telegram channel sepehrasgari968 — 👌سپهر عسگری👌
Channel address: @sepehrasgari968
Categories: Uncategorized
Language: English
Subscribers: 2
Description from channel

شعر و نثر
دکلمه و کلیپ
نقد شعر و فیلم
شب شعر و نقد محتوایی

Ratings & Reviews

4.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


The latest Messages 2

2019-05-13 01:09:12
آنقدرجای تو خاليست!

که هيچ گزينه ای آن را پر نميکند!


حتی تمام موارد....!!!!

#سپهر_عسگری


@sepehrasgari968
202 views22:09
Open / Comment
2019-05-12 04:45:37 یک دیوان قرآن توبه سروده ام؛
توبه ای که کفر است شاید ؛
من از قــرآن ، لحظه های ملکوتی انسان، حال خراب دل دردمندان حیران توبه کرده ام ؛
من از وحشــتی که پـــدر در نماز دارد ،
از غـم دست های مادر که ملتمسانه به ســــــــوی او بالاست توبـــــــه کرده ام ؛
من از آنکه آن بالاست و یا شاید گاهی اینجا توبه کرده ام ؛
توبه کرده ام از جماعت کرو لال که فقط تکبیر بلد بودند .
من از عدالتش ، با آن ترازوی شیب دارش توبه کرده ام...!!!
من از زندگی با ترس، امام بی نقص ،
بندگی آزمایشگاهی ،
از روز های خوش آینده
توبه کرده ام....!!!!!!
توبه کرده ام از اجبار ها ، از حقیقت آرامـــش ؛
مــن از خیمه شب بازی این تقــدیر ها تـــوبه کرده ام ....!!
مــن از بــند بازی در انــــــــتهای دنیا تـــوبه کرده ام...!!!!
از فلسفه ای که با تمام موجودیتمان روزی تمام می شویم ، تــوبه کرده ام .
از کشیدن والضالینِ کشِ تـُـنــبان این نمایش توبه کرده ام؛
از 40 سال روزه گرفتن و کفاره دادن گناهان ناکــرده توبــه کرده ام؛
از هفت پشت باورچرک نیاکانمان توبه کرده ام؛
من زخم های که دست به دامنم میشوند تا در آغــوش خطا کارم بمانندتوبه کردم ؛
از حقیقتی که لبم بر آن بسته میماند توبه کرده ام ؛
از خودکار ها توبه کردم
از شعر های بی پدرومادر، از هــــر چیزی که داشتنش ساده تــر از آرزو کـــــردنش بود، توبه کــرده از عـــــشق که دروغ بــود،
مـــــن با وجـــدان خــود بیعت
کرده ام که آزاد بمــــــیرم
در اســــــــرع وقـــت....!!!!


#سپهر_عسگری




@sepehrasgari968
12 views01:45
Open / Comment
2019-05-12 04:44:09
در این کشور، همه احساس می کنند که کلاه سرشان رفته است و بنابراین فکر می کنند که حق دارند سر دیگران کلاه بگذارند...؟

#روح_پراگ
#ایوان_کلیما


@sepehrasgari968
227 viewsedited  01:44
Open / Comment
2019-05-12 04:42:53
در تاریکی همه ما شبیه یکدیگریم!

#فئودور_داستایوفسکی
#جنایات_و_مکافات



@sepehrasgari968
178 viewsedited  01:42
Open / Comment
2019-05-12 04:39:44
حقیقت این است کسی که می‌خواهد به هر قیمتی اعمال فاضلانه انجام دهد در میان جماعت بسیاری که فضیلتی ندارند دچار رنج و اندوه می‌شود در دنیایی که آدم‌های بدکار اداره‌اش می‌کنند غیرقابل تصور است که حاکم واقعا درستکار برای مدت زیادی دوام بیاورد.

#نیکولا_ماکیاولی


@sepehrasgari968
291 viewsedited  01:39
Open / Comment
2019-05-10 02:46:36 آغشته به سکوت ورق های لورازپام و فلوکستین، به همراه احساسم چرتی می زنم ، آرشیو سکوتم پر است از فریادهای منزوی ؛ در روزگاری که شعر فقط لالایی آخر نشئه گی است، کسی به صرافت آشتی منو و سیگار بر نمی افتد. وقتی خواندن کتاب های سیاسی ممنوع شد، آدم ها به خواندن غزل های پشت در دستشویی ها روی آوردند.حرف های سیاسی را سوسک ها در زیرزمین ها می زدند.تنها تیترهای درشت پشت مینی بوس ها بود که بی مجــوز چاپ می شدند . در این شهر تنها آدم های لاغر ، با رژیم مخالفند والباقی شکمشان پر است از جمهوری و یخچال هایشان لبریز از دموکراسی...!!! در دستی تسبیح و در دستی دیگــر دعای افزایش روزی؛ درحرمسرایشان پر از حوری های حلال و باور های ویلچر نشینشان امیدوار به بهشت.
زانوی شتــر شرم دارد از پیشانی و لــوگوی بنــدگی .
در ایــن سرزمین خیلی از جیب های پـــر متعلق به کله های خالی است.
سرزمینی مملو از چاک سینه وخالی از انسان های سینه چاک....!!! والظالیـــــــن به قطر گردن عمامه های سیاه و سفید.
لابلای وجــدان های به خواب رفته، پر است از اسپــرم هایی که در قنــداق پیچیده شده اند و در حسرت پستان سماق می مکند...!!!
دخترکانی که بویی از حقیقت زندگی نبرده اند ، فقط استنشاق می کنند بوی بدبختی را ، نوزادانی که هرچه پستان تقدیر را می مکند ، طعمی بجز طعم درد نمی چشند...!!
بگـو ای آخرین درخت جهنم ، بگو روسپی های شهر به وعده ی چند قرص نان آلت تجاوزگر روزگار را در دهان می چپانند ??بگــو خون آبه ی دوشیزگی مادرانمان، کی به بلوغ می رسند??
عشق را سر بریدند تا شــق کنند مشت های معترض، و کودتا کنند علیه زیپ شلـــوار ها...!!!
قسم به واژه های بی پــدر و قافیه های نحیف در آستانه ی حرام زادگی ؛
قسم به ازدحام ِ بی بدیل مرگ در صف نان های کپک زده ؛ قسم به فریــاد های تا خرتناق فرو رفته در سکوت ؛
قســم به انزوای شعـردر معیّت شاعران خاکستر نشین ؛
قسم به سفره افطار خالی از اعتقاد و یک ماه مهمان ناخوانده و غم فطریه و جیب خالی ،
این جمــــعه عمیق ترین غروب هایش را در سنگ قبر هایمان نظاره نشسته..!!حوالی دست کشیدن از دنیا،این زندگی وعــده ای تو خالی بود . رویا و آرزو دو فاحشه ای که اولی را داشتیم و دومی را می کردیم. شاید در آینده ی بی بازگشت، خوشبختی چادر از سر بردارد.شاید....
شایــددر صف نذری، آش رشته ی تقدیــر را از پیشانی نوشت این بدبخت های مومن قطع کن..شاید...

#سپهر_عسگری
#سیاسی
#پستمدرنیسم

@sepehrasgari968
333 viewsedited  23:46
Open / Comment
2019-05-06 19:41:25
هدیه ای گرانبها ازدوستان نیک و مهربان

@sepehrasgari968
214 viewsedited  16:41
Open / Comment
2019-05-01 19:12:32 روز معلم گرامــــــــی
تو را چه نامم؟؟ دل دریاییت لبریز از آرامش است ، همچون کوه استوار در حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر سرم فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجودم ، غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهایت می روید، طراوت لحظه هایمان و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد. دستهای خسته و موهای سپیدت برایم حدیث عشق روایت میکند . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ،
صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امیدبخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ام است. علم آموزی و صبر
ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی دنیاهستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی من است . طپش قلب تو جریان بخش رگ های زندگی ام و قامت خمیده تو اسطوره ایمان است
چگونه سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق و زندگی است . چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته
است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف .تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت می گردد و طوافت میکند ،
ای که همچون باران بر کویر خشک سینه ام باریدی سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش
آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس
می گویم .ای که من را با واژه ها اوخت کردی ومانند سنگ تراش ، عشق به افعال و قافیه ها را در وجودم حک کردی ، خطوط روی پیشا نیت از هر صراطی مستقیم تر است .این تویی که با دستان خسته ات ، محبت و عشق به آدمها را در دلم پروراندی.
ورق هاى دفتر من سیاه مى شوند و گیسوان تو سپید ، من پر مى کشم تا تو نفس مى کشى...!!!
هر روزدر تو پیامبرى بامن سخن مى گوید که چشم هایش از بى خوابى سُرخ اند .اگر دستم را به دستان تو نسپارم، در جاده های پر پیچ و خم، به کدام دستاویز متوسل شوم؟
با تو، هواى سرزمین چشمانم هرگز ابرى نیست.تو بی دریغ ترین خورشیدی.از آن روزی که گوهر کلمات را در دلم پروراندی ، در من شعف و شوق پروازبه سوی هر آنچه که ناشناخته است شکل گرفت .
من امروز به احترام نامت قیام می کنم و در زلال کلماتت رها می شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می کنم .
نفس هایت حرارت زندگیست. کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه خورشید است ؛ وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار می نویسی و نور را نقاشی می کنی. گرد گچ های سفید که بر شانه هایت می نشیند، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛ با همان سربلندی همیشگی. آمده ای تا نهال های سبز را باد هرزه گرد پاییز، به داس زردش نچیند.
لب که به سخن می گشایی، صدها پرنده سپید بال در آسمان معرفت به پرواز می آیند و من پریدن را تجربه می کنم .
تا زنده ام از تو مینویسم ،
تا جان دارم از تو می گویم ،
فراموشت نخواهم کرد ای همیشگی ترین.

#سپهر_عسگری


@sepehrasgari968
373 viewsedited  16:12
Open / Comment
2019-04-28 23:23:51 خودم رو کجای خودم کشته ام
که خونی شده کُلِ انگشت هام...

@sepehrasgari968
242 views20:23
Open / Comment
2019-04-28 13:15:29 در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست...
#بیتا_امیری

@sepehrasgari968
334 views10:15
Open / Comment