واژه سیصد و شصت و نهم) fiat /'fi:æt, 'fi:ət/ n. حکم قانون | 1100WordsCoding
واژه سیصد و شصت و نهم)
fiat /'fi:æt, 'fi:ət/ n.
حکم قانونی، فرمان، دستور، امر
شرکت خودروسازی (فیات) قیمت ماشین هاش رو با حکم و دستور تعیین میکنه!
a judicial fiat حکم قضایی؛ حکم دادگاه
He runs the company by fiat. او با دستور (=امر و نهی) شرکت را اداره میکند.
No company can set industry standards by fiat. هیچ شرکتی نمیتواند با حکم و دستور معیارهای صنعت را تعیین کند.
Prices have been fixed by government fiat. قیمت ها با حکم دولتی تثبیت شدهاند.
He has tried to impose solutions to the country's problems by fiat. او سعی کرده با اِعمال فشار و به صورت دستوری برای مشکلات کشور راه حل ارائه کند.
If citizens do not monitor the government, they could be controlled by the fiat of a small group of people. اگر شهروندان بر دولت نظارت نداشته باشند، ممکن است تحت فرمان گروه کوچکی از افراد قرار بگیرند.
The restaurant manager issued a fiat stating employees could not place their vehicles in the customer parking area. مدیر رستوران با صدور دستوری اعلام کرد که کارکنان حق ندارند وسایل نقلیه خود را در پارکینگ مشتریان بگذارند.