Get Mystery Box with random crypto!

واژه سیصد و هفتاد و هفتم) balk UK: /bɔːk/, US: /bɑːlk/ v. | 1100WordsCoding

واژه سیصد و هفتاد و هفتم)

balk
UK: /bɔːk/, US: /bɑːlk/
v.

از کار یا حرکت خودداری کردن، امتناع ورزیدن، سر باز زدن، استنکاف کردن، زیر بار چیزی نرفتن، یکه خوردن، جا خوردن، چندش شدن

کلی اصرار کردم (بلکه) قبول کنه اما سر باز زد و حرکت نکرد!

When we got to the gutter, the horse balked.
وقتی به جوی آب رسیدیم، اسب از حرکت ایستاد (و دیگر جلو نرفت).

The public balked at the President's new tax plan.
عموم مردم از پذیرش طرح جدید مالیاتی رییس‌جمهور سر باز زدند.

He balks at sending his children to expensive private schools.
او نمی‌پذیرد که فرزندانش را به مدارس خصوصی پرهزینه بفرستد.

 If this witness balks, our lawyers will not have enough evidence to win the case.
اگر شاهد استنکاف کند (/در دادگاه همکاری نکند)، مدارک وکلای ما برای پیروز شدن در این پرونده کافی نخواهد بود. ‌

He balked at cleaning the toilet.
از تمیز کردن مستراح سر باز زد.

The police would not balk at killing the demonstrators.
پلیس از کشتن تظاهر کنندگان پروا نداشت.

He balked at the price.
از قیمت جا خورد (و به خرید تن نداد).

They really wanted the house, but balked at the price.
آنها واقعا خانه را می‌خواستند اما به خاطر قیمت منصرف شدند.

The horse balked at crossing the bridge.
اسب ایستاد و به عبور از روی پل تن نداد.

Even biology undergraduates may balk at animal experiments...
حتی دانشجویان کارشناسی زیست‌شناسی هم ممکن است (چندششان بشود و) از انجام آزمایش های حیوانی سر باز بزنند.

While my dog loves to go for walks in good weather, he will always balk if he gets the slightest whiff of rain in the air. 
سگم در هوای خوب دوست دارد برود بیرون قدم برند، اما اگر در هوا ذره‌ای بوی باران بشنود از جایش تکان نمی‌خورد (/زیر بار نمی‌رود) .

Monica knew that her husband would balk at going shopping for new clothes, so...
مونیکا می‌دانست شوهرش قبول نمی‌کند برای خرید لباس های جدید بروند بیرون، بنابراین...

Because Colleen will always balk at commitment, I’m afraid she’s always going to be single.
از آنجایی که کولین هیچ وقت زیر بار تعهد نمی‌رود، متاسفانه همیشه مجرد خواهد ماند.

He will balk at spending so much money...
او زیر بار خرج کردن این همه پول نخواهد رفت...

Syn: refuse to move, refuse to do something, resist, recoil, be unwilling to do something

@WordsCodes