واژه سیصد و هفتاد و هشتم) blunt /blʌnt/ adj. رُک، بی پر | 1100WordsCoding
واژه سیصد و هفتاد و هشتم)
blunt /blʌnt/ adj.
رُک، بی پرده، بی شیله پیله
بلانت: بلا (بدون) + نت (net: نِت، تور، توری) > بدون توری! بدون پرده توری، بی پرده، رُک!
a blunt statement اظهارنظر رُک و بی پرده
He had a blunt message for the audience. او پیامی رک و بی پرده برای مخاطبان داشت.
I'll be blunt - what you did was terrible. رُک می گویم - کاری که کردی افتضاح بود.
She is blunt about her personal life... درباره زندگی شخصی اش رک و بی پرده است...
You could have been less blunt... شاید بهتر بود این قدر رک نباشی...
She told them in blunt terms that ... (رُک و) بی پرده به آنها گفت که...
It was a frank answer to a blunt question. این پاسخی صریح به یک پرسش بیپرده بود.
I’ve lost friends due to being a very blunt person and speaking my mind. من آدم خیلی رُکی هستم و چیزی که در ذهنم است را به زبان میآورم و به همین دلیل دوستانم را از دست دادهام.
She asked me to be blunt but I don't think she expected me to be so forthcoming. از من خواست رک باشم، اما به نظرم انتظار نداشت تا آن حد بی پرده باشم.
Syn: plain spoken, frank, straightforward, candid, direct