Get Mystery Box with random crypto!

واژه سیصد و هشتاد و هفتم) repose /rɪ'pəʊz/ n. استراحت، آ | 1100WordsCoding

واژه سیصد و هشتاد و هفتم)

repose
/rɪ'pəʊz/
n.

استراحت، آسودگی، دراز کشیدن، خواب، آرامش

سگه دستاشُ (رو پوز)ش گذاشته بود و تو حالت خواب و آرامش بود!

He prayed for the repose of the souls of his father and mother.
برای آرامش روح پدر و مادرش دعا کرد.

What he needed was a good night's repose.
چیزی که نیاز داشت یک شب خواب راحت بود.

He was sitting by the swimming pool enjoying repose after work.
نشسته بود کنار استخر شنا و داشت از آرامشِ (/استراحت) بعد از کار لذت می‌برد.

 His face in repose is serious and thoughtful.
چهره‌اش در وقت استراحت جدی و متفکر است.

He had a still, almost blank face in repose...
در حالت استراحت چهره‌اش بی حرکت و تقریباً بی حالت بود...

Its atmosphere is one of repose rather than excitement.
حس و حالش بیشتر حس و حال آرامش است تا هیجان.

You need to sit in repose and try to empty your mind of all thoughts. 
باید در آرامش بنشینید و بکوشید ذهنتان را از همه افکار تهی کنید.

Sometimes, when I don’t want anyone to bother me, I go to the public library, my favorite place of repose.
گاهی وقتی دوست ندارم کسی مزاحمم بشود، می‌روم کتابخانه عمومی که مکان محبوب من برای رسیدن به آرامش است.

Everyone’s life should have a balance: work and play, activity and repose. 
زندگی هر فرد باید تعادل داشته باشد: کار و تفریح، فعالیت و استراحت.

Every morning, the queen retreated to the chapel for a time of prayer and solitary repose.
هر روز صبح ملکه به نمازخانه می‌رفت تا ساعتی را به نیایش و خلوت بگذراند.

Syn: state of rest, relaxation, ease, sleep

@WordsCodes