Get Mystery Box with random crypto!

واژه چهارصد و شانزدهم) bona fide /bəʊnə 'faɪdɪ/ adj. واقعی | 1100WordsCoding

واژه چهارصد و شانزدهم)

bona fide
/bəʊnə 'faɪdɪ/
adj.

واقعی، بی تقلب، اصیل، با حُسنِ نیت، رو راست، راستین، منطبق با ادعاهای مطرح شده

به (بهونه فایده) رسوندن به دیگران = با حسن نیت؛ بدون تقلب؛ واقعی؛ اصیل!

کاری که میکنی باید بدون تقلب و واقعی و با حسن نیت و به بهانه ی فایده رسوندن به دیگران باشه!

bona + fide = good + faith

a bona fide manuscript of a medieval book
نسخه اصل (/اصیل) از یک کتاب قرون وسطایی

Is it a bona fide, reputable organization?
آیا این یک سازمان واقعی و معتبر است؟

a bona fide offer
پیشنهادی از روی حسن نیت

a bona fide commercial transaction
معامله تجاری واقعی و به دور از تقلب

We are happy to donate to bona fide charitable causes...
خوشحالیم که پیشکشی مان را در جهت اهداف حقیقی خیریه اهدا می‌کنیم...

We simply cannot believe that a bona fide seller would conduct business on this basis.
حقیقتا باورمان نمی‌شود که یک فروشنده واقعی معامله را به این شکل انجام بدهد.

The man had lied about having a medical degree; he was not a bona fide doctor. 
آن مرد دروغ گفته بود که مدرک پزشکی دارد؛ دکتر واقعی نبود.

The jeweler stated the large diamond was bona fide and valuable.
جواهرفروش اعلام کرد که آن الماس بزرگ، واقعی و ارزشمند است.

To make sure you are a bona fide buyer, the real estate agent will check your credit before allowing you to view the house.
دلال املاک برای اینکه مطمئن شود شما خریدار واقعی هستید، قبل از آن که اجازه بازدید خانه را به شما بدهد، موجودی حسابتان را بررسی می‌کند.

Unlike the sneaky man at the pawn shop, the bank manager made Harold a bona fide loan offer.
مدیر بانک بر خلاف آن مرد آب زیرکاه در بنگاه رهنی پیشنهادی واقعی برای اعطای وام به هارولد ارائه داد.

The results of the test were not bona fide because they did not include the negative side effects.
نتایج آزمایش واقعی نبودند چون آنها اثرات جانبی منفی را لحاظ نکردند.

Before I decide to buy your company, I will have my accountant review your financial documents to make sure they are bona fide. 
قبل از آن که تصمیم به خرید شرکتتان بگیرم، به حسابدارم می‌سپارم اسناد مالی شما را بررسی کند تا از واقعی بودن آنها اطمینان حاصل شود.

These strategies have been shown to be bona fide and are guaranteed to increase your firm’s revenue.
حقیقی بودن این راهبردها مشخص شده است و آنها به صورت تضمینی درآمد موسسه شما را افزایش خواهند داد.

It is obvious from the number of music downloads that the singer’s new song is a bona fide hit.
از تعداد بارگذاری های موسیقی مشخص است که آهنگ تازه این خواننده یک موفقیت واقعی است.

In order to receive a refund for your missing parcel, you will need to show the postal clerk a bona fide receipt for the item.
برای دریافت غرامت بابت بسته گمشده خود لازم است رسید معتبر آن را به کارمند پست ارائه دهید.

Syn:
1) genuine, authentic
2) made or done in good faith

@WordsCodes